99/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:تفسیر/سوره«بقره»/آیه 83
تذکر اخلاقی: سفارش رسول اکرم (ص) به ابوذر
روایت اول: روایتی است که ابوذر غفاری از رسول اکرم (ص) نقل کرده است: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَ لَا أُعَلِّمُكَ بِعَمَلٍ خَفِيفٍ عَلَى الْبَدَنِ ثَقِيلٍ فِي الْمِيزَانِ؟» قُلْتُ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ، قَالَ: «هُوَ الصَّمْتُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ تَرْكُ مَا لَا يَعْنِيك»[1] .
ابوذر غفاری از رسول اکرم (ص) نقل کرده است که آن حضرت (ص) به من فرمود که دوست داری که تو را عملی که مؤونه کمی برای بدن دارد [و زحمت کمی دارد]، ولی در میزان عمل سنگین است، یاد دهم. عرض کردم که بلی یا رسول الله (ص)، آن حضرت (ص) فرمود که آن عمل عبارت است از سکوت، خوش اخلاقی و رها کردن چیزی که به تو ارتباطی ندارد.
سه عمل مذکور، جنبه بدنی و بعضی از آنها جنبه فعلی و بعضی دیگر جنبه ترکی دارند.
اولین عملی که زحمت زیادی ندارد، ولی بر سنگینی میزان عمل اثر دارد، سکوت است. خیلی از مشکلات جامعه به خاطر این است که انسان به جای اینکه شنونده باشد، سخن میگوید. عدهای برای اینکه خود را به سکوت و حرف نزدن وادار کنند، مقداری سنگریزه در دهان میگذاشتهاند تا مانع از حرف زدن آنها شود. البته باید توجه شود که هر سکوتی خوب نیست و لذا منظور از سکوتی که در کلام حضرت رسول اکرم (ص) آمده است آن سکوتی است که اگر انسان لب به سخن گشاید و بخواهد حرف بزند، ممکن است که مرتکب غیبت، تهمت، دروغ، تحقیر دیگران و... گردد، اما گاهی از اوقات نه تنها سکوت، امر ممدوحی نیست، بلکه لازم است که انسان سکوت را بشکند و سخن بگوید، مثل اینکه انسان در مقام تبلیغ دین و مقابله با بدعتها باید سخن بگوید و جا ندارد که ساکت بنشیند یا اینکه لازم است که انسان در مقام دفاع از حق سخن بگوید و ساکت نباشد. بنابراین، اینگونه نیست که سکوت در همه حالات پسندیده و سخن گفتن مذموم باشد، بلکه هر کدام به جای خود نیکو است.
سعدی گفته است:دو چيز طيره عقل است دم فرو بستن به وقت گفتن، گفتن به وقت خاموشي
بنابراین، اگر سخن گفتن منجر به گناه گردد، سکوت اختیار کردن بهتر است، کما اینکه سزوار نیست که انسان در مجلس گناه توقف کند و باید آن مجلس را ترک کند. امام صادق (ع) فرموده است: «لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ»[2] ؛ سزاوار نیست که انسان در مجلسی که گناه و معصیت انجام میشود، بنشیند، در حالی که قدرت بر تغییر جوّ حاکم بر آن مجلس را ندارد. سیره علماء و بزرگان بر این بوده است که اگر در مجلسی، گناهی صورت میگرفته است یا جو مجلس را تغییر میدادهاند و یا آن مجلس را ترک میکردهاند.
دومین عملی که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است که زحمت کمی برای بدن دارد، ولی در میزانِ عمل سنگین است، حُسن خُلق است. حسن خلق به معنای خندیدن نیست، بلکه دایره حُسن خلق خیلی وسیع است و برخورد نیکو با دیگران، امانتداری، وفای به عهد، صبر و بردباری و... از اخلاق حسنه شمرده میشوند.
سومین عملی که در عینحال که زحمت کمی دارد، میزان عمل را سنگین میکند و ثواب زیادی دارد این است که انسان آنچه را که به او مربوط نیست، رها کند. سرک کشیدن در زندگی دیگران و به امور دیگران پرداختن، شایسته نیست و انسان باید از آن خودداری نماید.
روایت دوم: عن مولینا الإمام الباقر (ع): «إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِي الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْكٌ فِي الْمَعِيشَةِ وَ وَهْنٌ فِي الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ»[3] .
امام باقر (ع) در روایت مذکور، فرموده است که خداوند متعال عقوباتی برای قلوب و بدنها دارد که تنگی در معیشت و سستی در عبادت از آن عقوبات است. الزاماً معنای سختی و مشکل، مشکل مالی نیست، بلکه چه بسا شخص ثروتمند باشد، ولی خاطرش آسوده نباشد و همیشه نگرانی و اضطراب داشته باشد. یکی از عقوبتها که مربوط به قلب انسان است این است که خداوند متعال حال عبادت را از انسان میگیرد و انسان از عبادتی که انجام میدهد لذتی نمیبرد. هیچ بندهای به عقوبتی بزرگتر از قساوت قلب عقوبت نمیشود. قساوت قلب باعث میشود که انسان رحم و مروّت نداشته باشد و از هیچ جنایتی فروگذار نکند. نشانههایی از قساوت قلب در جریان کربلا و عاشورا مشاهده میشود چرا که امام حسین (ع) اگر فرزند رسول اکرم (ص) هم نبود سزاوار آن همه بیحرمتی نبود. جنایاتی که سپاه کفر در کربلا مرتکب شد، همه ناشی از قساوت قلب آن از خدا بیخبران میباشد وگرنه اگر انسان کمی مروّت و مردانگی داشته باشد، آن همه جنایت را مرتکب نمیشود.
ادامه تفسیر آیه83: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ﴾[4] ؛ و (به ياد آوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد و به مردم نيك بگوييد که نماز را برپا داريد و زكات بدهيد، سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد) همه شما جز عده كمى سرپيچى كرديد و (از وفاى به پيمان خود) روىگردان شديد.
عرض شد که یکی از نکاتی که در آیه مذکور به آن اشاره شده است، نیکی به پدر و مادر است. احسان به پدر و مادر یکی از موضوعاتی است که خداوند متعال آن را در شمار میثاق بنیاسرائیل قرار داده است. یکی از نکاتی که در رابطه با احسان به والدین باید به آن توجه شود این است که عنصر زمان و مکان در احسان به والدین مدخلیّت دارد، یعنی زمانها، شرائط و مکانها یکسان نیست و نیکی به پدر و مادر نیز به فراخور زمان، مکان و شرائط، متفاوت است. در جامعه امروزی بعضی از مصادیق احسان به والدین با نیازهایی که در گذشته وجود داشته است، متفاوت است، زندگی بشر دچار تغییر و تحول شده است لذا احسان به والدین در زمان کنونی با احسان به والدین در گذشته متفاوت است، همانگونه که آداب و رسوم زندگی کنونی نسبت به گذشته فرق کرده است. گاهی از اوقات ممکن است که ظاهر کار انسان نسبت به والدین نیکو و پسندیده نباشد اما باطن آن پسندیده باشد، یعنی مصلحتی در آن کار باشد که خیر پدر و مادر در آن نهفته باشد، بنابراین، نمیتوان فقط به ظاهر عمل نگاه کرد و به ابعاد دیگر آن توجه نکرد. امام صادق (ع) فرموده است: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ: إِنَّ أُمِّی لَا تَدْفَعُ یَدَ لَامِسٍ، قَالَ: «فَاحْبِسْهَا»، قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ، قَالَ: «فَامْنَعْ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْهَا»، قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ، قَالَ: «فَقَیِّدْهَا، فَإِنَّکَ لَاتَبَرُّهَا بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ تَمْنَعَهَا مِنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ»[5] ؛ امام صادق (ع) فرموده است که شخصی به حضرت رسول اکرم (ص) مراجعه کرد و گفت که مادر من دست لمس کننده از جانب نامحرم را رد نمیکند، آن حضرت (ص) فرمود که او را حبس کن، آن شخص گفت که این کار را کردهام، آن حضرت (ص) فرمود که منع کن کسی را که بر او داخل میشود، یعنی از ملاقات نامحرم با او جلوگیری کن، آن شخص گفت که این کار را نیز انجام دادهام، آن حضرت (ص) فرمود که او را ببند، زیرا هیچ احسانی با فضیلتتر از این نیست که او را از محارم و گناه بازداری.
ظاهر آنچه در روایت مذکور، آمده است، خوشایند نیست و بر بیادبی شخص نسبت به مادرش حمل میشود، لکن باطن آن به مصلحت مادرش است زیرا باعث میشود که مادرش مرتکب گناه نشود و در نتیجه از عذاب الهی در امان باشد.
نکته دیگری که در آیه مورد بحث (آیه83 بقره) به آن اشاره شده است، این است که احسان به والدین با عبودیت خداوند متعال پیوستگی دارد.
سؤالی که مطرح میشود این است که چرا خداوند متعال تأکید و توجه به احسان و محبت به والدین را با تأکید و توصیه نسبت به عبودیت خودش و ملازم با آن مطرح کرده است؟
پاسخ این است که مطابق نظر حُکما، خداوند متعال دو کمال به انسان عنایت کرده است؛ اول، اعطای وجود و دوم، استمرار موجود است، یعنی خداوند به انسان وجود داده است و موجودیت او را استمرار بخشیده است. در اولین عنایت، خداوند متعال آدمیان را از نهانخانه هستی به سرای هستی آورده است.
مرحوم آقاسی گفته است:در عدم بودیم مستور وجود تا محبت پرده ما را گشود
اما کمال دوم، آن است که خداوند متعال به موجودات توانایی حرکت به سمت مقاصدی عنایت کرده است که آن مقاصد جنبه کمال و رشد برای بندگان دارند، مثلاً به شکل غریزی و طبیعی دستگاه گردش خون و سیستمهای دفاعی را در وجود انسانها قرار داده است و از همان دوران طفولیت شرائط تغذیه سالم از شیر مادر را برای انسان فراهم کرده است، البته خداوند متعال فراتر از امکانات مادی و جسمی، زمینههای رشد و تعالی روحی و معنوی را نیز برای بندگان خودش فراهم کرده است، اما در میان موجودات نزدیکترین موجودی که با این دو کمالی که ذکر شد، نقش آفرینی میکند و عملاً رهرو راه الهی است، پدر و مادر میباشند، یعنی پدر و مادر نیز در تولد انسان و همچنین، در تعالی و پیشرفت انسان نقش دارند و این دو کمالی است که از ناحیه خداوند متعال نصیب انسان میشود. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَ قَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً...﴾[6] ، از این آیه استفاده میشود که خداوند متعال احسان به پدر و مادر را در کنار عبودیت و بندگی قرار داده است.