99/06/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع :تفسیر/سوره«بقره»/آیه82
تذکر اخلاقی:نشانههای اهل خیر
عن الامام الباقر (ع): «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً، فَانْظُرْ إِلى قَلْبِكَ، فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ، فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ، فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»[1] .
امام باقر (ع) فرموده است که هرگاه خواستى بدانى كه در تو خيرى هست، به قلبت بنگر. اگر فرمانبران خدا را دوست و معصيت كاران را دشمن میداشت، پس در تو خير هست و خداوند دوستت مىدارد و اگر پيروان خدا را دشمن مىداشت و معصيت كاران را دوست مىداشت، پس در تو خيرى نيست و خداوند، دشمنت مىدارد چون انسان همراه كسى است كه دوستش مىدارد.
گاهی انسان خود را یک سر و گردن از دیگران بالاتر میداند، لکن اگر بخواهد بفهمد که از چه جایگاهی برخوردار است باید خودش را مورد ارزیابی قرار دهد، ببیند که آیا دوستدار اهل طاعت و بندگی است یا اهل عصیان و گناه را دوست میدارد که اگر اهل طاعت را دوست بدارد نزد خدا محبوب است و خدا او را دوست میدارد و از جایگاه ارزشمندی برخوردار است، ولی اگر اهل عصیان را دوست بدارد، خیری در او نیست و خدا او را دشمن میدارد.
کسانی که خیر و خوبی در آنها میباشد، اهل طاعت را دوست دارند و معصیتکاران را دشمن میدارند و در این صورت است که خداوند آنها را دوست میدارد.
بغض نسبت به اهل معصیت مراحلی دارد که کوچکترین مرحله آن، بیزاری و تنفر قلبی است. اهل خیر از معصیتکاران و دشمنان خداوند بیزارند و قلباً از آنها متنفّرند، ولی اگر انسان نسبت به معصیتکاران محبت داشته باشد و آنها را دوست داشته باشد، خیری در او نیست و خداوند او را دشمن میدارد. بعضی از انسانها نسبت به اهل معصیت محبت میورزند، مثل اینکه شخص کاسب به زن بیحجاب احترام میکند و با او گرم میگیرد و به او تخفیف نیز میدهد، ولی به خانمی که حجاب دارد بی احترامی میکند.
الآن وضعیت جامعه به گونهای است که بعضیها نسبت به اهل علم و روحانیت بی احترامی میکنند و فحش و ناسزا میگویند و به محض اینکه مشکلی برایشان پیش میآید به خدا، قرآن، اسلام، علما و... بد و بیراه میگویند. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾[2] ؛ بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است)، همين كه (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مىكنند، اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به كفر رومىآورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست دادهاند و هم آخرت را از دست دادهاند و اين همان خسران و زيان آشكار است!
پس بعضی از انسانها اینگونهاند که اگر دنیا به کام آنها باشد اسلام و مسلمین خوبند، اما همین که مشکلی برای او پیش آید به اسلام، قرآن و علما بد و بیراه میگوید و با خدا قهر میکند.
انسان باید مواظب اعمالش باشد چون روزی فرا خواهد رسید که باید پاسخگوی اعمال خود باشد و هیچ یک از اعمال او از قلم نخواهد افتاد و همه اعمالش از کوچک و بزرگ در پرونده عمل او ثبت میشوند و لذا انسان علاوه بر اینکه کار خوب انجام میدهد باید مواظب باشد تا کارهای خوبی را که انجام میدهد از بین نبرد چرا که ممکن است به خاطر ظلمی که در حق دیگران کرده است، آن کارهای خوب از او گرفته شود و به نام دیگران ثبت شود. خداوند متعال فرموده است: ﴿...لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لاَ كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا...﴾[3] .
امام صادق (ع) فرموده است: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَيْهَا»[4] . یک روزی فرا میرسد که انسان باید پاسخگوی اعمال خود باشد لذا خوب است که قبل از اینکه در عالم آخرت به حسابش رسیدگی شود، خودش محاسبه نفس داشته باشد و خود را حسابرسی کند.
امیرالمؤمنین امام علی (ع) شبی همراه با کمیل بن زیاد در کوفه حرکت میکردند، صدای دلنشین قرآن به گوششان رسید، کمیل تحت تأثیر قرار گرفت، به قلبش خطور کرد که خوش به حال این قاری قرآن، امام علی (ع) متوجه شد که کمیل تحت تأثیر ظاهر قرآن خواندن آن شخص قرار گرفته است، به کمیل فرمود که گویا خیلی شیفته این صدای قرآن شدهای؟ کمیل تأیید کرد، امام علی (ع) فرمود که این شخص قاری، اهل دوزخ است، کمیل از سخن آن حضرت (ع) تعجب کرد، آن شب گذشت تا اینکه در یکی از جنگها، بعد از اتمام جنگ، همینطور که امام علی (ع) همراه با کمیل بن زیاد در بین کشتهها میگشتند، آن حضرت (ع) نوک شمشیر خود را روی بدن شخصی گذاشت و به کمیل فرمود که این شخص همان کسی است که آن شب، صدای قرآنش تو را تحت تأثیر قرار داد و تو خیال کردی آدم خوبی است!
پس اهل طاعت و بندگی بودن خیلی سخت است، مهم این است که انسان بتواند ایمانش را تا آخر حفظ کند و مواظب باشد که در گرفتاریها و مشکلات ایمانش را از دست ندهد.
ادامه تفسیر آیه82: ﴿وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[5] ؛ و آنها كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند و هميشه در آن خواهند ماند.
از آیه مذکور و آیه قبل از آن (آیه81) فهمیده میشود که دو نوع خلود متصور است؛ یکی، خلود برای اهل جهنّم و دیگری، خلود برای اهل بهشت.
خداوند متعال در آیه مذکور، یعنی آیه82 ، معیار خلود در بهشت را مطرح کرده است و فرموده است که معیارِ خلود در بهشت، ایمان و عمل صالح است.
بعضی از مفسرین به نکته جالبی اشاره کردهاند و آن، اینکه در مواعظ و نصایح نه باید خیلی مردم را امیداوار کرد و نه به طور مطلق باید آنها را ناامید کرد و ترساند. اکنون بعضی از روحانیون تکبُعدی کار میکنند و یا فقط مردم را میترسانند و یأس و ناامیدی را در دل آنها میکارند یا اینکه فقط مردم را بشارت میدهند و بیش از حد امیدوار میکنند و مردم را انذار نمیکنند.
خداوند متعال بشارت و انذار را در کنار هم آورده است و به پیامبران خود فرموده است که باید بشارت و انذار را در کنار هم داشته باشید، یعنی هم مردم را به رحمت و بخشش امیدوار کنید و هم آنها را از عذاب بترسانید. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ﴾[6] .
در مواردی نیز خداوند بحث خوف و رجا را مطرح کرده، یعنی امید و ترس باید در کنار هم باشند.
بعضی از مفسرین گفتهاند که این قاعده وجود دارد که خداوند متعال در هر موردی که هشداری میدهد که موجب نگرانی مردم میشود بلافاصله دست عطوفت و مهربانی پرودگار بر سر مردم کشیده میشود و آنها را به نجات، امید میدهد و همیشه در کنار هشدار، امید داده شده است.
معنای ایمان
مقصود از ایمان در آیه مورد بحث (آیه82 بقره)، اعتقاد و باور به خدا، دین خدا و اتصال به حضرت باریتعالی است و نشانه ایمان این است که اضطراب در زندگی افراد با ایمان نیست چون بر خداوند متعال توکل میکنند و هیچگاه غصه رزق و روزی خود را نمیخورند زیرا خدا را رزّاق میدانند و این اعتقاد و باور است که موجب اطمینان و طمأنینه در دل انسان میشود و به او آرامش میدهد و اطمینان قلبی در آیه شریفه ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[7] از رهگذر ایمان به دست میآید و آنچه که امروزه جامعه را تهدید میکند این است که این پیوند و رشته اتصال قطع شده است و انسانها از خدا بریدهاند و به غیر او وصل شدهاند. در جامعه امروزی مشاهده میشود که خیلی از افراد از ایمان واقعی برخوردار نیستند و فقط با زبانشان خدا را قبول دارند، ولی در عمل چیز دیگری غیر از آنچه مورد رضایت خداوند متعال است از خود نشان میدهند، در حالی که ایمان واقعی آن است که انسان علاوه بر ایمان لسانی، قلبش نیز مملوّ از ایمان باشد و در عمل نیز آنچه را که خداوند از او خواسته است، پیاده کند. امیرالمؤمنین؛ امام علی (ع) فرموده است که از پیامبر اکرم (ص) درباره ایمان سؤال کردم، آن حضرت (ص) فرمود: «تَصْدِيقٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ»[8] ؛ ایمان، تصدیق با قلب و اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است.
ایمان از دیدگاه متکلمین
در بین متکلمین تعبیرات متفاوتی در رابطه با ایمان مطرح شده است؛
اشاعره؛ گفتهاند که ایمان به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و وجود پیامبران و کتب الهی است، یعنی همین که شخص با زبانش به وجود خداوند متعال اقرار کند، کفایت میکند و اقرار کننده، مؤمن است.
معتزله؛ معتقدند که ایمان به صرف اقرار زبانی صادق نیست، بلکه شخص علاوه بر تصدیق و اقرار به زبان، عمل خاصی را نیز باید انجام بدهد تا صفت ایمان بر او صدق کند. از تعریف معتزله به دست میآید که دیدگاه معتزله به امامیه نزدیک است.
متکلمان شیعه؛ از جمله مرحوم علامه طباطبائی (ره) در رابطه با ایمان گفتهاند که مؤمن بر کسی صدق میکند که به آنچه اعتقاد و باور دارد، اقرار کند و با زبان آن را تصدیق کند و علاوه بر اقرار زبانی در عمل نیز ملتزم به آن باشد.
بنابراین، آنچه معیار خلود در بهشت میشود ایمان و عمل صالح است. از آنچه در رابطه با معنای ایمان گفته شد، معلوم میشود که در دل ایمان، عمل صالح نیز وجود دارد و ذکر عمل صالح بعد از ایمان در آیه مورد بحث، در حقیقت ذکر خاص بعد از عام است.
سؤال:معنای خلود در بهشت چیست؟
پاسخ: بعضی گفتهاند که خلود به معنای مدت زمان طولانی است، ولی نظر مختار این است که خلود به معنای جاودانگی است و دلیل این مطلب نیز تأکیداتی است که بعد از کلمه «خالدین»، «خلود» و امثال آن در قرآن آمده است که بعد از این کلمات، کلمه «أبدا» آمده است و این نشان دهنده این است که خلود به معنای جاودانگی است.