1400/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تذکر اخلاقی: پیامدهای فقر
روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام علی بن ابیطالب (ع): «إِنَّ الْفَقْرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفْسِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ جَالِبٌ لِلْهُمُومِ»[1] .
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در روایت مذکور، فرموده است که همانا فقر و تنگدستی سبب خواری نفس و باعث حیرانی عقل و موجب پیدایش اندوههاست.
امام علی (ع) به فرزندش محمد بن حنفیه فرموده است: «يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْت»[2] ؛ ای فرزندم از تهيدستى بر تو بیم دارم، پس از فقر به خدا پناه ببر كه همانا فقر، دين انسان را ناقص، عقل را سرگردان و عامل دشمنى است.
یکی از مواردی که افراد را به فساد وامیدارد، فقر است، کما اینکه ثروت و مال زیاد نیز انسان را به فساد میکشاند و او را به طغیان وامیدارد. البته هستند کسانی که با اینکه ثروتمند میباشند، ثروت خود را در راه خیر مصرف میکنند و زیادی ثروت، آنان را از مسیر بندگی خداوند متعال خارج نمیکند، بنابراین هر ثروتی مذموم نیست، ولی غالباً چون پایههای دینی افراد ضعیف است، از ثروت خود درست استفاده نمیکنند و فساد میکنند.
انسانی که فقیر است مرز نمیشناسد و چه بسا فقر او باعث شود که دینش در معرض خطر قرار گیرد. امام صادق از رسول گرامی اسلام (ص) نقل کرده است که آن حضرت (ص) فرموده است: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[3] ؛ چه بسا که فقر موجب کفر انسان گردد.
فقرزدایی از جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است و به همین خاطر معصومین (ع) برای فقرزدایی از جامعه تلاش میکردند و به فقرا رسیدگی میکردند. بنابراین، دولتمردان و مسئولین نیز باید برای برطرف کردن فقر از جامعه تلاش کنند و نگذارند که دین و اعتقادات افراد جامعه به خاطر فقر و نداری به خطر افتد و همانگونه که در روایتِ منقول از امام علی (ع) گذشت، انسان باید از فقر به خدا پناه ببرد زیرا فقر باعث میشود که در دین انسان کمبود به وجود آید؛ «فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ».
روایت دوم: قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «...مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَقَاهُ وَ مَنْ شَكَرَهُ زَادَهُ وَ مَنْ أَقْرَضَهُ جَزَاهُ»[4] .
امام صادق (ع) در این روایت فرموده است که هر کس که تقوای الهی پیشه کند و از خداوند پروا داشته باشد، خداوند او را نگه میدارد و هر کس که شکرگزار نعمات الهی باشد، خداوند بر [نعمات و رزق و روزی] او میافزاید و هر کس که در راه خدا [به مردم] قرض بدهد، خداوند به او جزا و پاداش نیکو خواهد داد.
انسانهای با تقوا دچار لغزش نمیشوند و در صراط مستقیم حرکت میکنند، لکن انسانهای بیتقوا در هر گامی که برمیدارند دچار لغزش میشوند. تقوا پیشه کردن، همانند حرکت کردن در زمین پر از خار و خاشاک است که انسان باید با احتیاط از آن زمین عبور کند تا خار و خاشاک به پاها و لباسش اصابت نکند و همانند حرکت کردن در میدان مین است که انسان اگر کمی به دقتی به خرج دهد هر آن امکان دارد که پایش روی مین برود و جانش به خطر افتد. انسان متّقی نیز باید مواظب باشد که دچار گناه نشود و نلغزد و اگر انسان این مواظبت را داشته باشد، خداوند متعال نیز هوادارش خواهد بود.
همچنین، انسان باید در برابر نعماتی که خداوند متعال به او عنایت میکند، شاکر باشد که در این صورت، خداوند متعال نیز بر نعمات و رزق و روزی او خواهد افزود. نعمت، منحصر به مال و ثروت دنیوی نیست، آبرو نعمت است، عزّتمند زندگی کردن نعمت است، سلامتی نعمت است، نظام جمهوری اسلامی و... نعمت است لذا انسان باید در برابر همه این نعماتی که خداوند متعال به او عنایت کرده است، شکرگزار باشد.
نکته سومی که انسان باید به آن اهتمام بورزد این است که در راه خدا قرض بدهد که قرض در راه خدا پاداشی نیکو را به دنبال خواهد داشت.
تفسیر آیه87: «وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[5] ؛ ما به موسى (ع) كتاب (تورات) داديم و بعد از او، پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و به عيسى بن مريم (ع) دلايل روشن داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عدهاى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد؟!
مخاطب آیه مذکور و آیات قبل از آن، بنیاسرائیل میباشند، هرچند که مفاهیم و معیارهای مطرح شده در این آیات، عمومیت دارد و همه امتهایی را که در مقابل جبهه حق، میایستند، شامل میشود.
خداوند در آیه مذکور به اصالتِ وحیِ از طرف خودش به حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) و سایر پیامبران اشاره کرده است و بعد از بررسی برخی رفتارها و خصوصیات بنیاسرائیل به نقد از عملکرد آنان در برابر پیامبران پرداخته است.
خداوند متعال، نخست فرموده است که ما به موسی (ع) کتاب تورات را دادیم و بعد از او، پیامبرانی را پشت سر یکدیگر فرستادیم که حضرت داود (ع)، حضرت سلیمان (ع)، حضرت یوشع (ع)، حضرت زکریا (ع) و حضرت یحیی (ع) از جمله آن پیامبران میباشند و بعد فرموده است که به عیسی بن مریم (ع) دلایل روشن دادیم [که آن دلایل روشن، ممکن است که انجیل باشد و ممکن است که معجزاتی از قبیل زنده کردن مردگان و امثال آن باشد که حضرت عیسی (ع) به مردم ارائه داد].
در ادامه خداوند متعال در مقام سرزنش و مذمّت برآمده است و فرموده است که آیا چنین نیست که هر زمانی که پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر ورزیدید (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عدهاى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد؟! یعنی اگر پیامبری از پیامبران الهی چیز آورد که با هوای نفس شما مخالف بود، تکبر ورزیدید و او را تکذیب کردید و اگر این تکذیب کارساز شد و توانستید او را از چشم مردم بیندازید، به همان اکتفا کردید و اگر این تکذیب مؤثر واقع نشد و پیامبران، بر دعوت خود اصرار ورزیدند، آنان را به قتل تهدید نمودید و به قتل رساندید.
سابقاً اشاره شد که عدهای، در احکام الهی تبعیض قائلند و احکامی را که با خواستههای نفسانی آنان سازگار باشد، میپذیرند و احکامی که با خواستههای نفسانی آنان سازگار نباشد و به مذاقشان ناخوش آید را ردّ میکنند و در مقابل آن جبهه میگیرند، ولی پیامبران الهی اینگونه نیستند و چه مردم با آنان موافقت کنند و چه با آنان مخالفت کنند، وظیفه خود را که ابلاغ رسالت الهی است، انجام میدهند ولی مخاطبین آنان دو دستهاند که یک دسته فقط در صورتی دعوت پیامبران را میپذیرند و به احکام و قوانین الهی گردن مینهند که آن احکام به مذاقشان خوش آید و منافعشان به خطر نیفتد، ولی اگر منافعشان به خطر افتد، از پذیرش آن احکام و قوانین سر باز میزنند.
«الحمد لله رب العالمین»