درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی‌بوشهری

1402/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره بقره آیه 106

 

ادامه تفسیر آیه 106: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ﴾[1] ؛ هر حكمى را نسخ كنيم و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن يا همانند آن را مى‌آوريم. آيا نمى‌دانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟!

سؤال: مراد از «آیة» در عبارت ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ﴾ چیست؟ آیا آیه‌ای از آیات قرآن مراد است یا معنای دیگری مراد است؟ در تعیین اینکه مراد از «آیه» چیست بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از مفسرین از جمله عیّاشی گفته‌اند که «آیه» معنای عامی دارد که شامل آیات تکوینی و تشریعی می‌شود و مقصود، فقط آیه قرآن نیست در این صورت، «آیه» مواردی همچون، آیات قرآن، احکام، تکالیف، پدیده‌های خارجی و امثال آن را نیز شامل می‌شود همچنین، گاهی اولیاء حق را شامل می‌شود، به این نحو که کسی از اولیاء الله از دنیا می‌رود و مثل او یا بهتر از او آورده می‌شود. بنابراین، «آیه» معنایی عام دارد که هم آیات تکوینی را و هم آیات تشریعی را شامل می‌شود[2] .

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان گفته است که برخی معتقدند که منظور از ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ﴾ در آیه مورد بحث (آیه106 بقره)، به نسخ احکام و نسخ در شریعت مربوط نیست[3] . معنای این سخن این است که منظور از نسخ آیه، نسخ تکوینی است که به پدیده‌ها و اشخاص و امثال آن مربوط می‌شود.

آنچه مسلّم است این است که قطعاً نسخ در قرآن وجود دارد، به این صورت که «آیه» در ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ﴾ به معنای آیه قرآن معنا شود یعنی هر گاه یکی از آیات قرآنی را نسخ کنیم، مثل آن یا بهتر از آن را می‌آوریم، اما اینکه منظور از نسخ قرآن، چگونه نسخی است، محل بحث است.

انواع نسخ در رابطه با قرآن

چند نوع نسخ در رابطه با قرآن ادعا شده است که باید دید که کدام نوع از این نسخ‌ها در رابط با قرآن پذیرفته می‌شود؛

نوع اول، نسخ حکم و تلاوت است یعنی هم تلاوت قرآن نسخ شده است [یعنی آیه منسوخ در قرآن نیست] و هم حکم آن نسخ شده است [یعنی حکم منسوخ نیز از احکام الله موجودِ در قرآن نیست]. به عبارت دیگر، منظور از نسخ تلاوت و حکم، نسخ آیه و محتوا است و لذا چون آیه و تلاوتی وجود ندارد، حکم و محتوایی نیز وجود ندارد.

عایشه گفته است: «كان في ما أنزل من القرآن عَشرَ رَضَعات معلومات يُحَرِّمنَ ثم نُسِخنَ بخمس معلومات و تُوُفِّيَ رسولُ اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) و هُنَّ في ما يقرأ من القرآن»[4] ؛ در آنچه از قرآن نازل شده بود این‌گونه آمده بود که بچه باید ده مرتبه از یک زن شیر بخورد تا بر او محرم شود سپس این ده مرتبه شیر خوردن به پنج مرتبه نسخ شد و پیامبر (ص) از دنیا رفت و این آیات آن زمان خوانده می‌شد.

البته این نوع نسخ هیچ سنخیت ساختاری با محتوای عبارات و آیات قرآن ندارد لذا این نسخ مردود است و آیت الله معرفت در کتاب التمهید ذیل این سخنی که از عایشه نقل شد، گفته است که چنین نسخی [، یعنی نسخ در تلاوت و حکم] نداریم زیرا این نوع از نسخ به قول به تحریف قرآن منجر می‌شود در حالی که هر آیه‌ای که رسول اکرم (ص) تلاوت می‌کرده است، امروزه نیز نزد مسلمانان است و همان آیاتی که پیامبر (ص) تلاوت می‌کرده است در مصحف‌ها وجود دارد[5] .

نوع دوم، نسخ تلاوت است بدون نسخ حکم، یعنی آیاتی از قرآن که بیانگر حکمی از احکام الهی بوده‌اند نسخ شده‌اند، لکن حکمِ مذکورِ در آن آیات، نسخ نشده و باقی است. قائلین به این قول، معتقدند که در قرآن، عبارت و آیاتی بوده است که برداشته شده‌اند، لکن حکم آنها همچنان باقی است. به این نوع از نسخ، منسوخ التلاوة گفته می‌شود. قائلین به این قول، به روایاتی تمسک کرده‌اند که سیوطی در کتاب الإتقان فی علوم القرآن به آن روایات اشاره کرده است[6] ، لکن این روایات سنداً یا دلالةً مردود می‌باشند.

مثالی که برای این مورد ذکر شده است از قول عمر بن خطّاب نقل شده است، گفته‌اند که عبارت «إذا زنا الشیخ و الشیخة فارجموهما البتةً» [، یعنی اگر پیرمرد و پیرزن زنا کردند آنها را سنگ‌سار کنید] در قرآن بوده است و بعداً حذف شده است و جالب این است که این مطلب در کتاب‌های معروف اهل سنّت مطرح شده است و احمدبن حنبل در مسند خود این مطلب را آورده است[7] ، ابن ماجه آن را در سُننِ خود[8] ، حاکم نیشابوری در مستدرک علی الصحیحین[9] ، بیهقی در السنن الکبری[10] و نسائی در السنن آورده است[11] .

به نظر می‌رسد که این نوع از نسخ نیز همانند نوع اول باطل است چون به تحریف منجر می‌شود.

نوع سوم از انواع نسخ، ان‌شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.


[1] بقره: 106.
[2] عیّاشی، محمدبن مسعود، التفسیر (تفسیر العیّاشی)، ج1، ص12.
[3] طباطبایی، محمدحسین، الميزان في تفسير القرآن‌، ج1، ص252-250.
[4] نیشابوری، مسلم‌بن حجاج، صحیح مسلم، ج4، ص168.
[5] معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج2، ص283.
[6] سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، ج1، ص663-661.
[7] احمدبن حنبل، مسند، ج5، ص183.
[8] ابن ماجه، سنن، ج2، ص853 و 854.
[9] حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج4، ص360.
[10] بیهقی، السنن الکبری، ج8، ص211.
[11] نسائی، السنن، ج4، ص270.