1402/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره بقره آیه 104
تفسیر آیه 105: ﴿مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ لَا المُشْرِكِينَ أَن يُنزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَ اللَّهُ يخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم﴾[1] ؛ كافران اهل كتاب و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد؛ در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد، اختصاص مىدهد و خداوند، صاحب فضل بزرگ است.
خداوند متعال در آیات پیشین [در حدود 50 آیه] به بیان حالات قوم بنیاسرائیل و لجاجتهای این قوم و برخورد نادرستشان با پیامبرشان (حضرت موسی (ع)) اشاره کرده است. در خلال این 50 آیه، نکات بسیار آموزندهای در زمینههای تربیتی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی و امثال آن اشاره شد. درست است که داستان قوم بنیاسرائیل بیان شد، لکن پیامهایی که به آن اشاره شد مختص قوم بنیاسرائیل نیست و شامل همه انسانها میشود چون قرآن کتاب قصه و داستان نیست، بلکه الگوهای خوب و بد را معرفی میکند.
خداوند متعال در ادامه آیاتِ مربوط به سرگذشت بنیاسرائیل، مؤمنین را مورد خطاب قرار داده است که در آیه 104 به آن اشاره شد. در آیه مورد بحث (آیه 105) نیز به وجود پدیده شوم حسادت اشاره کرده است.
منشأ حسادت بنیاسرائیل این بود که خداوند متعال پیامبری را از نسل حضرت اسماعیل (ع) به رسالت مبعوث کرد و این قوم، چون خود را برتر از دیگران میدانند، این برتربینی آنها در زمان بعثت نبی اکرم (ص) بروز کرد و خیری که از جانب خداوند متعال و در قالب بعثت رسول اکرم (ص) بر مردم نازل شد را دوست نمیداشتند بلکه به خاطر حسادتشان از بعثت رسول الله (ص) کراهت داشتند و حسادت در روح و جان کفار از اهل کتاب و مشرکان رسوخ کرده بود و آنان را گرفتار غرضورزی نسبت به رسول خدا (ص) کردند، لکن مشیّت الهی بر این بوده است که فضل نبوّت فقط با اراده الهی انجام گیرد و خواستِ یهودیان در آن دخالتی نداشته باشد زیرا یهودیان خود را قوم برتر میدانستند و میخواستند که پیامبر آخر الزمان نیز از نسل آنها باشد پس، خداوند متعال مقام رسالت را به هر کسی که بخواهد عطا میکند و بنیاسرائیل در آن نقشی ندارند.
فرق بین مودّت و محبّت
مودّت در لغت به محبّت عمیق و حقیقی گویند، ولی محبّت، الزاماً حقیقی و حقیقی نیست. پس، مودّت چیزی فراتر از محبّت است زیرا مودّت همراه با اطاعت است ولی محبّت همراه با اطاعت نیست.
خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى﴾[2] ؛ من از شما هيچ پاداشى بر رسالتم جز دوستداشتن نزديكانم (اهل بيتم) درخواست نمىكنم.
منظور از دوست داشتن اهل بیت (ع) که در این آیه به آن اشاره شده است، صرف دوست داشتن نیست، بلکه دوست داشتنی مراد است که با اطاعت همراه باشد.
فعل «یودّ» که در آیه مورد بحث (105 بقره)، به کار رفته است از ریشه «وُدّ» به معنای محبّت و دوستی عمیق و حقیقی است. از کاربرد این واژه در قرآن برمیآید که «وُدّ» محبتی است که از عمق جان برمیخیزد، مثل محبّتی که اصحاب امام حسین (ع) نسبت به امام حسین (ع) و بنیهاشم داشتند تا جایی که بعضی از یاران امام حسین (ع) به آن حضرت (ع) عرض کردند که اگر هزار بار کشته شویم و دوباره زنده شویم دست از تو برنمیداریم، اینطور سخن گفتن حاکی از محبّت واقعی و حقیقی آنها نسبت به امام حسین (ع) میباشد. در مقابل، افرادی بودند که فقط به زبان ابراز محبّت میکردند و محبت آنها لقلقه زبان، بیش نبود و در موقعی که باید در کنار امام زمانشان حضور میداشتند، حضور نداشتند.
امام حسین (ع) فرموده است: «النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون»[3] ؛ مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند.
نقل شده است که شخصی در روز عاشوار منتظر ماند، ببیند چه پیش میآید، وقتی دید که صحنه جنگ در ظاهر به نفع دشمن پیش میرود نزد امام حسین (ع) رفت و گفت وقتی از جنگ صفّین برمیگشتیم وقتی به اینجا رسیدیم پدرت امیر المؤمنین (ع) آهی کشید و فرمود: «وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ! لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِساب»[4] ؛ عجب از تو ای خاک! همانا از میان تو جماعتی برمیخیزند که بیحساب داخل بهشت میشوند.
امام حسین (ع) فرمود که حال که به یاد آن صحنه افتادهای میخواهی چه کار کنی؟ گفت که زن و بچه من به من نیاز دارم و نمیتوانم بمانم، آن حضرت (ع) فرمود که جایی برود که صدای استغاثه من را نشنوی.