1400/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تذکر اخلاقی: اثر گناه و معصیت بر معاشرت با انسان
قال الله تبارک و تعالی فی حدیث القدسی: «یابن آدم لو انّ اخوتک وجدوا ریح ذنوبک لما جالسوک فذنوبک کل یوم الی الزیادة و عمرک الی النقصان»[1] .
خداوند متعال در حدیث قدسیِ مذکور، فرموده است که ای فرزند آدم! اگر برادران تو بوی گناهان تو را بفهمند با تو معاشرت نخواهند کرد و کنار تو نخواهند نشست، پس گناهان تو هر روز که میگذرد رو به فزونی است و عمر تو رو به نقصان است.
حدیث قدسی، کلام خداست. کلام خدا، گاهی در قالب قرآن تجلّی پیدا میکند که ویژگیهای تحدّی دارد و در مقام اعجاز است که همین قرآن بین دو جلد است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است، اما گاهی کلام خدا در قالبی غیر از قرآن مطرح میشود که به آن حدیث قدسی گفته میشود.
گناه، بویی متعفّن دارد، کما اینکه ایمان نیز بو دارد و بین بوی ایمان و بوی گناه تفاوت بسیار است زیرا بوی گناه همانند بوی حیوان مردهای است که مدّتی از آن گذشته است و انسان وقتی از نزدیکی آن عبور میکند بینی خود را میگیرد تا آن بوی متعفّن به مشام او نرسد، ولی بوی ایمان بسیار دلپذیر و معطّر است. اولیاء الهی بوی گناه و ایمان را میفهمند و از اهل ایمان، بوی عطر استشمام میکنند و از اهل گناه، بوی تعفّن استشمام میکنند؛ به گونهای که گفتهاند که اگر اولیاء الهی با دو نفر مواجه شوند که یکی اهل ایمان باشد و دیگری اهل گناه و معصیت باشد و در باتلاق گناه گرفتار شده باشد و ولی خدا در مقام احوالپرسی با آن دو معانقه کند از آن شخصی که اهل ایمان باشد بوی عطر استشمام خواهد کرد و لذا از او سؤال میکند که عطر زدهای؟ و اگر با اهل گناه معانقه کند از او بوی متعفّن را استشمام خواهد کرد و احساس بیزاری و نفرت به او دست خواهد داد، هرچند که بهترین عطرها را به خودش زده باشد.
نکته: بعضی گناهان بین همه افراد جامعه مشترکاند و همه افراد به آن مبتلایند، ولی بعضی گناهان، مخصوص صنف خاصی از جامعه است، مثل کمفروشی که بیشتر، تجّار و کَسبه دچار آن میشوند. خداوند متعال فرموده است: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ»[2] ؛ وای بر کمفروشان.
کما اینکه گناهی که صنف روحانیون به آن مبتلا میشوند با اصناف دیگر متفاوت است، به عالِمی گفتند که فلان آقا غیبت شما را کرده است، آن عالِم گفت که اگر صِرف غیبت کردن باشد، آن را میبخشم، اما اگر ابتدا فسق من را ثابت کرده است و بعد غیبت کرده است او را نمیبخشم. بعضی از طلّاب چون راه و چاه را یاد گرفتهاند و خواندهاند که غیبت فاسق جایز است، برای اینکه برای خودشان مجوّز غیبت کردن درست کنند، نخست فسق غیبت شونده را ثابت میکنند و سپس میگویند که غیبتش جایز است.
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر بَرَد کالا
انسان اگر گناه کند و توبه نکند، گناهانش روی هم انباشته خواهند شد و تدارک و جبران آن خیلی مشکل خواهد شد چون عمر انسان میگذرد و اگر توبه نکند، بار گناهانش سنگینتر خواهد شد و توفیق توبه پیدا کردن، سخت خواهد شد چرا که هر روزی که بگذرد و انسان توبه نکند یک روز از عمر او کم خواهد شد. خداوند متعال فرموده است: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلاَ يَعْقِلُونَ»[3] ؛ هر كس را طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونهاش مىكنيم (و به ناتوانى كودكى باز مىگردانيم)، آيا انديشه نمىكنند؟!
در روایت آمده است که اگر گناهان آشکار میشد، دو نفر نمیتوانستند کنار هم بنشینند، یعنی اجتماعات بشری از هم متلاشی میشد.
مولای متقیان علی (ع) فرموده است: «لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم»[4] ؛ اگر پردهها کنار میرفت و از عیوب یکدیگر مطّلع میشدید، یکدیگر را دفن نمیکردید.
نقل شده است که شخصی در مجلسی که امام صادق (ع) حضور داشت، وارد شد، آن حضرت (ع) برای اینکه آبروی آن شخص از بین نرود، یواشکی به او فرمود که چرا با حالت جنابت نزد من آمدهای؟ در زمان کنونی نیز بعضی از اولیاء الهی از حقایق آگاهاند و از ذات واقعی افراد اطلاع دارند بنابراین، باید حواسمان باشد که بویِ تعفّن گناه و معصیت وجود ما را فرا نگیرد و سعی کنیم که وجودمان را به بوی ایمان معطّر کنیم.
اویس قرنی برای زیارت رسول گرامی اسلام (ص) به مدینه رفت، وقتی رسید، پیامبر (ص) منزل نبودند، ولی چون مادر اویس قرنی به او گفته بود که بعد از اینکه پیامبر (ص) را دیدی برگرد لذا اویس وقتی دید، پیامبر (ص) نیست، توقف نکرد و به نزد مادرش برگشت. وقتی رسول اکرم (ص) به منزل آمد، فرمود: «إِنِّي لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ قِبَلِ الْيَمَن»[5] ؛ من نفس رحمان را از جانب يمن مىشنوم، گفتند که یا رسول الله (ص) اویس برای زیارت شما آمده بود، ولی چون نبودی، برگشت.
ادامه تفسیر آیه91: «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ يَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[6] ؛ و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مىگويند: «ما به چيزى ايمان مىآوريم كه بر خود ما نازل شده است» و به غير آن، كافر مىشوند؛ در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مىكند. بگو: «اگر [راست مىگوييد و به آياتى كه بر خودتان نازل شده، ايمان داريد]، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مىرسانديد؟!».
یهودیان که قرآن را رد میکنند در حقیقت تورات را رد میکنند، مثل اینکه شخصی، فردی را تصدیق کند و آن فرد، آن شخص را تکذیب کند. پس اگر قرآن میگوید که تورات از کتب آسمانی است و یهودیان که طرفدار توراتاند، قرآن را رد میکنند، در حقیقت تورات را رد کردهاند چون قرآن است که تورات را از کتب آسمانی برشمرده است و لذا ردّ قرآن به ردّ تورات منجر میشود.
مثل اینکه شخصی، شخص دیگری را تمجید کند، ولی تمجید شونده بگوید که این شخص، دروغگو است، معنایش این است که تمجید خودش را زیر سؤال برده است و با دروغگو خواندن آن شخص، در حقیقت جایگاه خودش را زیر سؤال برده است.
سند موثق پارهای از حقایقی که درباره حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) وجود دارد در تورات و انجیل نیز پیدا نمیشود، بلکه در قرآن یافت میشود، بنابراین، آنچه میتواند از شخصیت این دو بزرگوار دفاع کند آیات شریفه قرآن است و قرآن کتابی است که تا روز قیامت باقی خواهد بود و این قرآن است که تورات و انجیل تحریف نشده را تا روز قیامت تأیید میکند.
نکته: وقتی روش سلبی یهودیان و برخوردهای سلبی آنان بررسی میشود، مشاهده میشود که در عین حال که یهودیان ادعا میکنند که پیروان توراتاند، لکن در این ادعا دروغگو میباشند زیرا اگر به تعالیم تورات ایمان داشتند، انبیاء گذشته را نمیکشتند در حالی که یهودیان پیامبران گذشته را به قتل رسانده بودند، پس اینان در ادعای خود دروغگویند.
انبیاء الهی در پنج مسأله اشتراک نظر دارند و این پنج مسأله در میان یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مشترک بوده است که انشاءالله، در جلسه آینده این اصول پنجگانه مشترک بین همه انبیاء ذکر خواهد شد.
«الحمد لله رب العالمین»