1400/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تذکر اخلاقی: معنای علم در کلام رسول اکرم (ص)
عن مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع)عَنْ أَبِيهِ (ع)؛ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَا الْعِلْم؟ُ قَالَ: «الْإِنْصَاتُ» قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «الِاسْتِمَاعُ لَهُ» قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «الْحِفْظُ لَهُ»، قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «الْعَمَلُ بِهِ» قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «ثُمَّ نَشْرُهُ».[1]
امام صادق (ع) در روایت مذکور، از پدرش؛ امام باقر (ع) نقل کرده است که آن حضرت (ع) فرموده است که مردی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد که یا رسول الله (ص) علم چیست؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که سکوت در برابر آن، دوباره پرسید که سپس چه؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که گوش دادن به آن، دوباره پرسید که دیگر چه؟ آن حضرت (ص) فرمود که نگهداری و محافظت از آن، آن شخص پرسید که دیگر چه؟ آن حضرت (ص) فرمود که عمل به آن، در نهایت آن شخص پرسید که دیگر چه؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که انتشار آن است.
نکته اولی که باید به آن توجه شود این است که علم در سایه سکوت نصیب انسان میشود. اگر انسان وارد مجلسی بشود که پر ازآشوب باشد و هر کسی چیزی بگوید، چیزی نصیبش نخواهد شد، بلکه در محیط آرام و ساکت که همه آماده شنیدن میباشند، انسان میتواند از علم و دانش بهرهمند شود. نکته دیگری نیز درباره سکوت، قابل برداشت است و آن، اینکه شاگرد زمانی میتواند از محضر استاد بهره ببرد که خودش را آماده شنیدن کند و شنیدنِ خوب، متوقف بر سکوت است.
نکته دوم، این است که انسان باید خوب گوش بدهد. یک سماع داریم و یک استماع داریم. فقها در باب لهو و لعب، فرمودهاند که سماع اشکال ندارد، ولی استماع اشکال دارد چون استماع، به گوش دادن از روی قصد و توجه گفته میشود، ولی سماع، گوش دادن از روی توجه نیست، بلکه شنیدن صدا بدون قصد و توجه است، یعنی صدا به گوش انسان میرسد، بدون اینکه از روی قصد و توجه گوش بدهد.
نکته سوم، این است که انسان باید آنچه را شنیده است، حفظ کند. یکی از راههای حفظ کردن، این است که آنچه را میشنود یادداشت کند لذا خوب است که انسان علومی را که میشنود یا میخواند، حفظ کند یا یادداشت کند تا در مواقع لزوم، به آنها دسترسی داشته باشد. انسان تا در سنین جوانی قرار دارد و از هوش بالایی برخوردار است و دغدغهمندی زیادی ندارد باید آنچه را میشنود یا میخواند به حافظه بسپارد، تا جایی که امکان دارد آیات الهی، ادعیه و سخنان دُررباری که از اهل بیت (ع) به دست ما رسیده است را بخواند و حفظ کند و با آنها مأنوس باشد.
نکته چهارم، این است که به آنچه شنیده و حفظ کرده است، عمل کند. منظور این است که انسان به گوش دادن و حفظ کردن تنها اکتفا نکند، بلکه باید آنها را به کار بگیرد و در مقام عمل، پیاده کند. اگر انسان فقط به حفظ علوم بپردازد و از عمل به آنها خودداری کند، فایدهای ندارد، بنابراین باید به آنچه حفظ میکند، عمل کند.
نکته پنجم، این است که آنچه از علوم را که حفظ کرده است و خود به آن عمل کرده است را نشر بدهد، هرچند که آن عدهای که قصد دارد که علم خود را در اختیارشان قرار بدهد، کم باشند. مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) مقیّد بودند که نشر معارف اسلام و اهل بیت (ع) نباید تعطیل شود لذا در ایام جوانی تبلیغ میرفتند و در اواخر عمر شریفشان که دیگر نمیتوانستند تبلیغ بروند در ایام محرم، به خصوص در روز عاشورا در منزلشان منبر میرفتند و کل اعضای خانواده پای منبر ایشان مینشستند و از فرمایشات ایشان بهرهمند میشدند. بنابراین، انسان باید علومی را که یاد گرفته و به آن عمل کرده است را در بین مردم نشر بدهد.
ادامه تفسیر آیه90: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ»[2] ؛ ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند و معترض بودند که چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مىكند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند و براى كافران مجازاتى خواركننده است.
نکته: کفر به معنای پوشاندن است. کافر کسی است که در مقابل حق میایستد و حق را میپوشاند و کتمان میکنند. به کشاورز نیز کافر گفته میشود چون دانه گندم را در زیر خاک پنهان میکند و میپوشاند.
یکی از نکاتی که در رابطه با آیه مذکور، به آن اشاره شد، این بود که منظور از «فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ»، خشمِ دو چندانی است که از ناحیه خداوند متعال شامل حال یهودیان شد.
خشم دو چندانی که از جانب پیامبر (ص) شامل حال یهودیان شده است، به این خاطر بوده است که یهودیان قبل از پیامبر اسلام (ص)، در رابطه با حضرت عیسی (ع) نیز همین رفتار را از خود نشان داده بودند. در تورات وعده آمدن پیامبر (ص) داده شده بود. خداوند متعال در این رابطه فرموده است: «وَ إِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ...»[3] ؛ و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت که اى بنىاسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم، در حالى كه تصديقكننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [تورات] مىباشم، و بشارت دهنده به رسولى كه بعد از من مىآيد و نام او احمد است... .
وقتی حضرت عیسی (ع) خبر آمدن رسول اکرم (ص) را به یهودیان داد، آنان چهره خوشی به حضرت عیسی (ع) نشان ندادند و حتی به ایشان تهمت زدند تا جایی که به گمان خودشان گفتند که حضرت عیسی (ع) را به دار آویختهاند. خداوند متعال فرموده است: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ...»[4] ؛... و گفتارشان كه ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم! در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند؛ لكن امر بر آنها مشتبه شد... .
رفتار یهودیان با حضرت عیسی (ع)، آنان را مستوجب غضب الهی کرد. پس غضب اول از غضب مضاعفی که شامل حال بنیاسرائیل شد به خاطر انکار حضرت عیسی (ع) بود و غضب دوم به خاطر انکار رسول گرامی اسلام (ص) بود.
معنای واژه «باء»
«باءوا» از «باء» به معنای «رجع» است و در اکثر موارد در رجوع به شر به کار برده میشود. وقتی گفته میشود: «باء فلانٌ» به معنای رجوع به یک امر شر است. منظور از «فباءوا» در آیه مورد بحث (آیه90 بقره)، رجوع بنیاسرائیل به شر است، یعنی بنیاسرائیل یک بار مورد غضب بودند و دوباره به غضب بازگشتند، یعنی از آن مقام معنوی که خداوند متعال برایشان قرار داده بود؛ آن مقامی که در پرتو آن از نعمتهای الهی برخوردار میشوند، به شر بازگشتند و غضب الهی شامل حالشان شد.
در زیارت اربعین آمده است: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى»[5] ؛ یعنی حضّ و بهرهای که خداوند متعال برای آنان قرار داده بود را با یک چیز پستی معامله کردند.
همچنین، از آیه مورد بحث (آیه 90 بقره) استفاده میشود که بنیاسرائیل سابقاً نیز مورد غضب الهی قرار گرفته بودند و اکنون دوباره به غضبی مضاعف مبتلا شدند.
چند معنا در رابطه با حرف «باء» در «بغضب»، متصور است؛
اول، اینکه «باء» به معنای «إلی» است، چون فعل «باءوا» به معنای رجوع است، در نتیجه «فباءوا بغضب» به معنای «رجعوا الی غضب» میباشد.
دوم، اینکه «باء» به معنای «مع» است، یعنی با یک غضب، غضبی دیگر نیز شامل حال یهودیان شد. در آیه ذیل نیز که در رابطه با داستان هابیل و قابیل است، «باء» در «بإثمی» که بعد از «تبوءُ» آمده است به معنای «مع» است؛
«إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ»[6] ؛ من مىخواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى) و از دوزخيان گردى و همين است سزاى ستمكاران.
با توجه به آیه مذکور، هابیل به قابیل گفت که تو با کشتن من، بار گناهان من را نیز همراه با گناهان خودت باید به دوش بکشی.
«الحمد لله رب العالمین»