1400/08/05
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تذکر اخلاقی: ملاک نیکوکاری کامل
روایت اول: قال رسول الله (ص): «تَمامُ البِرّ أن تعمل فی السِّرّ عملاً علانیة»[1] .
رسول اکرم (ص) در روایت مذکور، فرموده است که نیکوکاریِ کامل این است که انسان در نهان و پنهانی، همان عملی را انجام بدهد که آشکارا انجام میدهد، یعنی انسانِ مؤمن، منافقانه برخورد نمیکند که در خفا و پنهانی به یک نحو عمل کند و در آشکارا به صورت دیگری عمل کند، بلکه رفتار پنهان و آشکار او به یک صورت است. اگر انسان این چنین باشد، قابل اطمینان است، خیانت نمیکند و مسؤلیتی که به او محوّل میشود را به نحو أحسن انجام میدهد.
انسان گاهی برای ظاهرسازی و به رُخ مردم کشیدن، تظاهر میکند و به گونهای سخن میگوید و عمل میکند که دیگران فکر میکنند از او متدیّنتر و بهتر وجود ندارد و ممکن است که خیلی از افراد جذب گفتار، رفتار و کردار او بشوند و همه از او به خوبی یاد کنند. متأسفانه در جامعه چنین افرادی که هدفشان از ظاهرسازی این است که مردم از آنها تعریف و تمجید کنند، کم نیستند، اما همین افراد، در خفا و به صورت پنهانی اعمالی را انجام میدهند و گناهانی را مرتکب میشوند که از انجام آن به صورت آشکار ابا دارند؛ به گونهای که اگر کسی متوجه شود باور نمیکند که این انسان، همان فردی است که در جامعه و در انظار دیگران به گونهای دیگر رفتار میکند و متأسفانه این افراد، حتی خداوند متعال را که از رگ قلب به انسان نزدیکتر است [که خودِ خدا فرموده است: «...وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[2] ]، بر گفتار و رفتار خود ناظر نمیبینند.
روایت دوم: قال مولینا و مقتدینا الإمام الاصادق (ع): «إِنِّي وَ اللَّهِ مَا آمُرُكُمْ إِلَّا بِمَا نَأْمُرُ بِهِ أَنْفُسَنَا فَعَلَيْكُمْ بِالْجِدِّ وَ الِاجْتِهَاد»[3] .
امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که به خدایی خدا قسم که شما را به چیزی امر نمیکنم مگر اینکه خودم را به آن چیز امر کرده باشم، پس بر شماست که جدّیت به خرج دهید و کوشش کنید [تا آنچه؛ به عنوان وظیفه به شما گفته میشود را انجام بدهید].
روایت سوم: قال مولینا و مقتدینا الإمام الاصادق (ع): «الرَّغْبَةُ فِي الدُّنْيَا تُورِثُ الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ وَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ الْبَدَن»[4] .
امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که میل و رغبت به دنیا، غم و اندوه را به دنبال دارد و زهد در دنیا آسودگی و راحتی قلب و بدن را به دنبال دارد.
کسانی که میل و وابستگی به دنیا داشته باشند، چون به کم قانع نیستند، همیشه نگرانند و برای رسیدن به مال و ثروتِ بیشتر، به رقابت با دیگران میپردازند و چشم و همچشمی آرامش آنان را تحت تأثیر قرار میدهد و لذا بعضیها با اینکه درآمد خوبی نیز دارند، لکن چون بیش از نیاز خود به دنبال مال دنیا میباشند، همیشه نگران و افسردهاند و از زندگی خود لذت نمیبرند، در صورتی که اگر خودشان را با دیگران مقایسه کنند، متوجه میشوند که وضعشان از بسیاری از افراد جامعه خیلی بهتر است.
اما زهد در دنیا، راحتی را به دنبا دارد. معنای زهد این نیست که انسان از مال دنیا چیزی نداشته باشد و فقیر باشد، بلکه معنای زهد این است که انسان وابسته به دنیا نباشد، یعنی در عین حال که مال و ثروت دارد، دلبسته و وابسته به مال و ثروتش نیست تا دل کَندن از مال و ثروت برایش سخت باشد. بعضی با اینکه مال و ثروت چندانی ندارند، لکن به همان مقدار کمی که دارند وابستهاند، ولی بعضی دیگر در عین حال که از مال و اموال زیادی برخوردارند، وابسته به مال و اموالشان نیستند و زاهدند و به راحتی از آن دل میکَنند. مولای متقیان، امام علی (ع) فرموده است: «الزُّهْدُ كُلُّهُ فِي كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: "لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ"[5] فَمَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَهُوَ الزَّاهِدُ»[6] ؛ همه زهد در دو کلمه از قرآن خلاصه میشود؛ آنجا که خداوند متعال فرموده است: «به خاطر اینکه چیزی از دست میدهید ناراحت و غمگین نشوید و به خاطر اینکه چیزی به دست شما میرسد، خوشحال نشوید»، پس کسی که بر چیزی که از دست داده افسوس نخورد و ناراحت نشود و بر چیزی که به دست آورده خوشحال نشود، زاهد است.
انسان اگر این نکته را بفهمد که آنچه در دست اوست بعد از مرگش به دیگران خواهد رسید، برای از دست دادن آن غصّه نخواهد خورد.
ادامه تفسیر آیه 88: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ»[7] ؛ و (آنها از روى استهزا) گفتند که دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزى نمىفهميم. آرى، همين طور است!) خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همين دليل، چيزى درك نمىكنند) و كمتر ايمان مىآورند.
افراد مورد اشاره در آیه مذکور، کسانی هستند که به عصیان و مقابله با حق تعالی میپردازند و از وحی و نورانیت کلام پرودگار نتیجهای نمیگیرند و دلهای آنها در غلاف است و حقایق را درک نمیکنند.
در رابطه با تعبیر «فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ» دو معنا متصور است؛
معنای اول [که از ظاهر این تعبیر استفاده میشود]، این است که تعداد کمی از آنان ایمان میآورند.
معنای دوم، این است که آنان، کم ایمان میآوردند زیرا کلمه «فقلیلاً» میتواند صفت برای موصوفی باشد که حذف شده است که از فعل «یؤمنون» استفاده میشود، در این صورت جمله این چنین میشود «یؤمنون ایماناً قلیلاً»، یعنی ایمان این افراد کم است. بنابراین، منظور از تعبیر مذکور، این است که در صورتی که ایمان بیاورند، تعداد کمی ایمان خواهند آورد یا اینکه ایمانشان کم است و در خورِ قبول نیست.
احتمال دارد که به گونه دیگری معنا شود و گفته شود که مراد، ایمان آوردن اندک افرادی از یهودیان است و حرف «ما» زائد و جنبه تأکید داشته باشد.
معنای سوم، ای است که کلمه «قلیل» به معنای اندک بودن نیست، بلکه به معنای هیچ بودن و نفی کلی است که در این صورت، تعبیر مذکور، این گونه معنا خواهد شد که این جماعت هیچ ایمانی نخواهند آورد.
بنابراین، چند معنا در رابطه با تعبیر مذکور، متصور است؛ گاهی به معنای نفی کلی است و لفظ «قلیل» به معنای اندک بودن نیست، بلکه به معنای هیچ بودن است، یعنی گویا اصلاً ایمان نیاوردهاند، گاهی نیز به معنای این است که تعداد کمی ایمان آوردهاند و گاهی نیز به این معناست که ایمان آنها کم است.
تفسیر آیه89: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»[8] ؛ و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههايى بود كه با خود داشتند و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مىدادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند)، با اين همه، هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ لعنت خدا بر كافران باد!
خداوند متعال در آیه مذکور، واکنش یهودیان در قِبال قرآن را مطرح میکند و اشاره میکند که با وجود آشنایی قبلی آنان با پیامبر خاتم (ص) و انتظارشان برای مبعوث شدن او، پس از روبرو شدن با پیامبر اکرم (ص) و آموزههای وحیانی اسلام از در لجاجت و عناد وارد میشوند و کفر میورزند و همین باعث میشود که از رحمت خداوند متعال دور شوند.
رابطه قرآن و پیامبر اکرم (ص) با کتب آسمانی و پیامبران پیشین
خداوند متعال در آغاز آیه مورد بحث (آیه 89 بقره)، به این نکته اشاره کرده است که بین قرآن و پیامبر اکرم (ص) با کتب آسمانی و پیامبران پیشین رابطه وجود دارد و فرموده است که هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههايى بود كه با خود داشتند و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مىدادند، لکن هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند.
مراد از عبارت «كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ»، قرآن است، یعنی زمانی که قرآن از طرف خداوند متعال برای آنها آمد که این کتاب موافق نشانههایی بود که با خود داشتند و تصدیق کننده آن بود، یعنی آنچه را در تورات آمده بود تصدیق میکرد، آن را و پیامبری که آن را آورده بود کافر شدند. این عبارت، حاکی از اتصال و پیوستگی است، یعنی این گونه نیست که سخن قرآن با سخن تورات متفاوت باشد، بلکه قرآن و تورات مکمّل هم میباشند و منازعهای بین این دو نیست چون هدفشان یک چیز است و آن، دعوت به خداوند واحد و یگانه است و انگیزههای این دو، الهی است و تضادی با هم ندارند و تعالیم هر پیامبری مکمّل و تصدیق کننده تعالیم پیامبر قبلی است و انبیاء الهی مانند معلمانی هستند که هر کدام در سطح خاصی آموزههای الهی را تعلیم میدادند تا اینکه نوبت به آخرین پیامبر الهی؛ حضرت محمد (ص) میرسد که کاملترین تعالیم وحی و برترین رتبه هدایت بشری را برای بشر به ارمغان میآورد و لذا خداوند متعال با ذکر این جمله به یهودیان متذکر میشود که آمدن قرآن در حقیقت تأییدی برای پارهای از اخباری است که نزد آنها موجود است و چیزی جدای از آن نیست و لذا آنان باید خرسند باشند نه اینکه از در عناد و لجاجت وارد شوند و هم به کتاب و هم به آورنده کتاب کفر بورزند.
«الحمد لله رب العالمین»