1400/06/24
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تذکر اخلاقی: عکس العمل مؤمن در برابر بلا، قضا و نعمت
روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام الباقر (ع): «الْعَبْدُ بَيْنَ ثَلَاثَةٍ؛ بَلَاءٍ وَ قَضَاءٍ وَ نِعْمَةٍ فَعَلَيْهِ فِي الْبَلَاءِ مِنَ اللَّهِ الصَّبْرُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي الْقَضَاءِ مِنَ اللَّهِ التَّسْلِيمُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الشُّكْرُ فَرِيضَةً»[1] .
اما باقر (ع) در روایت مذکور، فرموده است که مؤمن بین سه چیز قرار دارد؛ بلاء، قضا و نعمت، پس بر او واجب است که در برابر بلایی که از جانب خداوند به او میرسد، صبر کند و بر او واجب است که در برابر قضای الهی تسلیم باشد و بر او واجب است که در برابر نعمتی که از جانب خداوند متعال به او میرسد، شاکر باشد.
طبق روایت مذکور، وظیفه انسان در برابر هر یک از بلا، قضا و نعمت مشخص شده است؛
اول، اینکه انسان باید در برابر بلایی که از جانب خداوند متعال به او میرسد، صبر پیشه کند. پس، انسان باید در مقابل بلایی که به او میرسد، بردبار و شکیبا باشد و اینگونه نباشد که در مقابل امتحانی که در قالب بلا، از طرف خداوند بر سر راه او قرار گرفته است، بیتابی کند.
دوم، اینکه انسان در برابر قضای الهی تسلیم باشد و آنچه از جانب خداوند متعال به او میرسد را با طیب خاطر بپذیرد. حضرت اباعبدالله الحسین (ع) فرموده است: «رضیً بقضائک، تسلیماً لامرک»، این ادبیات نشان دهنده این است که امام حسین (ع) در اوج معرفت و کمال بوده است که در پیشگاه الهی عرضه میدارد که خدایا نسبت به قضای تو راضی هستم و در برابر امر تو تسلیم هستم. رسم بندگی اقتضا میکند که بنده در مقابل معبود تسلیم باشد و چون و چرا نیاورد. خداوند متعال فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»[2] ؛ كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع كردند، آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند!
سوم، اینکه انسان باید در مقابل نعمتی که از طرف خداوند متعال به او میرسد، شاکر باشد. خداوند متعال فرموده است: « وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»[3] ؛ و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد، هرگز نمىتوانيد آنها را احصا كنيد؛ خداوند بخشنده و مهربان است!
اگر انسان در برابر نعمات الهی شاکر و سپاسگزار باشد، این شکر و سپاس باعث افزایش نعمت بر انسان میشود.
ادامه تفسیر آیه87: «وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[4] ؛ ما به موسى (ع) كتاب (تورات) داديم و بعد از او، پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و به عيسى بن مريم (ع) دلايل روشن داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عدهاى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد؟!
خداوند متعال، حضرت عیسی (ع) را بعد از حضرت موسی (ع) به عنوان پیامبر معرفی کرده است و برای او نقش هدایتی تعریف کرده است و به حضرت عیسی (ع) بیّنات و نشانههای آشکاری عنایت کرد تا مردم بر اساس آن بیّنات و نشانهها به او گرایش پیدا کنند.
کلمه «عیسی» یک واژه سریانی است [و عربی نیست] و سریانی، زبان انجیل است. این واژه از واژگانِ دخیل در قرآن است، یعنی این واژه، با اینکه عربی نیست در قرآن داخل شده است، لکن تلفظ آن به شکل عربی است.
«عیسی» در لغت سریانی، «أیشوع» بوده است که همزه آن افتاده است و به «یشوع» یا «یشوعا» تبدیل شده است و در هنگامی که به زبان عربی آمده به «عیسی» تبدیل شده است[5] .
خداوند متعال در آیه مذکور، حضرت عیسی (ع) را به عنوان عیسی بن مریم (ع) یاد کرده است. معمولاً انتساب نسل بشر از طریق پدر مشخص میشود؛ مثلاً گفته میشود که حسن بن محمد، اما در مورد حضرت عیسی (ع)، انتساب از طرف مادر است و دلیل این امر شاید این باشد که حضرت عیسی (ع) پدر نداشته است و به امر خداوند متعال، نطفه او در رحم حضرت مریم (س) قرار گرفت و به همین خاطر بود که حضرت مریم (س) در معرض اتهام قرار گرفت که چگونه بدون اینکه شوهری داشته باشد، فرزندی از او متولد شده است، در حالی که تولد حضرت عیسی (ع) یکی از معجزات الهی است که بدون داشتن پدر متولد شده است. خداوند متعال فرموده است: «يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ مَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيّاً»[6] ؛ اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بد كارهاى!
کلمه «مریم» نیز یک کلمه سریانی است که اصل آن «ماریا» بوده است و در زبان عربی مریم نامیده شده است که به معنای عابده و خادمه است، یعنی کسی که اهل عبادت و خدمتگزار است و مقصود از خادمه بودن، خادم مسجد الأقصی بودن است زیرا مادر حضرت مریم (س) زمانی که وضع حملش نزدیک شد، عرض کرد که خدایا آنچه در شکم خود دارم را نذر تو کردم تا آزاد شده برای مسجد باشد، یعنی من از حقوق مادری خود گذشتم و او را آزاد گذاشتم تا این فرزند بتواند خدمتگزار خانه تو، یعنی مسجد الأقصی بشود، خداوند متعال فرموده است: «إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[7] ؛ (به ياد آوريد) هنگامى را كه همسرِ عمران گفت که خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه«محرَّر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد از من بپذير كه تو شنوا و دانايى!
سابقاً رسم بر این بوده است که مرد، خادم میشده است و گویا مرادِ مادر حضرت مریم (س) از این سخن این بوده است که فرزندش پسر به دنیا بیاید و عابد باشد و در نتیجه خادم مسجد الأقصی نیز بشود، لکن بعد از وضع حمل متوجه شد که فرزندش دختر است. خداوند فرموده است: «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[8] ؛ ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد (و او را دختر يافت،) گفت که خداوندا! من او را دختر آوردم ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود و پسر، همانند دختر نيست [زیرا دختر نمىتواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد]، من او را مريم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.
توضیح مطلب اینکه حال که فرزندم دختر است و نمیتواند خدمتگزار مسجد باشد نام او را مریم به معنای خادم مسجد و عابد مسجد میگذارم، یعنی درست است که خدمتگزاری نمیتواند بکند ولی میتواند عابد مسجد باشد، این مطلب نشان میدهد که مادر حضرت مریم (س) از همان ابتدای ولادت برای فرزندش احساس خطر میکرد و لذا عرضه داشت که خدایا او و ذریهاش را از شر شیطان به تو میسپارم. نتیجه این فکر زیبا این شد که خداوند میفرماید: « فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا...»[9] ؛ خداوند، او (مريم) را به طرز نيكويى پذيرفت و به طرز شايستهاى [نهال وجود] او را رويانيد [و پرورش داد] و كفالت او را به زكريا سپرد... .
حضرت مریم (س) در ضلع شرقی مسجد الأقصی که زاویه نام داشت، قدّیسگونه مشغول عبادت پرودگار عالم شد.
یکی دیگر از معانی کلمه مریم، بتول است که از نامهای حضرت فاطمه زهرا (س) است. بتول به بانویی اطلاق میشود که از غیر خدا بریده است و تمام امورش به پرودگار منتهی میشود، سخنش برای خداست، نشست و برخاستش برای خداست، محبتش برای خداست و حبّ و بغضش برای خداست.
احتمال دیگری که در رابطه با کلمه مریم وجود دارد این است که مریم زنی است که تمایل چندانی به صحبتهای سطحی و گفتگوهای معمولی بین دیگر زنان را ندارد، بلکه عمیق میاندیشد لذا مریم زنی است که همّت بالا دارد و در سطح مباحث بیثمر خودش را پایین نمیآورد.
«الحمد لله رب العالمین»