99/01/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کرونا، شرور و یگانگی خدا (جلسه اول)
اینجا مناسب است معروف ترین پاسخ مطرح شده به مساله منطقی شر در فلسفه دین را بررسی کنیم. این پاسخ، دفاع مبتنی بر اختیار الوین پلانتینگا است. البته در اکثر پاسخ هایی که به مساله شر، به خصوص شر اخلاقی داده شده، از اختیار انسان استفاده شده است.
پاسخ پلانتینگا: دفاع مبتنی بر اختیار
پاسخ پلانینجا از یک سو بر روی شر اخلاقی متمرکز شده است، زیرا بر اساس پاسخ آگوستین که مورد پذیرش اکثریت مسیحیت است، شرور طبیعی نتیجه شرور اخلاقی و گناهان انسان هاست. از سوی دیگر پاسخ وی برروی صفت قدرت خدا تمرکز دارد. خلاصه پاسخ پلانتینگا این است که او برای رفع تعارض میان شرور با وجود خدای موصوف به سه صفت مذکور، بحث را بر روی قدرت خدا می برد و می گوید: خداوند نمی توانست جهانی خلق کند که واجد خیر اخلاقی و فاقد شر اخلاقی باشد، زیرا خداوند نمی تواند از یک سو موجوداتی بیافریند که با اختیار خود به کمالات اخلاقی می رسند، و از سوی دیگر این موجودات مختار همیشه خیر را انتخاب کنند، چون انسان های مختار، خواه ناخواه ممکن است گاه شر را انتخاب کنند. پس خداوند برای جلوگیری از شر، باید اختیار را از انسان سلب کند که نتیجه آن، محروم شدن انسان از خیراخلاقی و کمالات معنوی است. پس وجود خدا با توجه به این مطلب که خدا می خواهد انسانها به خیر اخلاقی برسند، شرور را تولید خواهد کرد. پس وجود خدا با شرور تعارض ندارد.
منتقدان اشکال کرده اند که لازمه قادر مطلق بودن خدا این است که او بتواند موجودات مختاری بیافریند که هیچ گاه دچار شر اخلاقی نشوند.
پاسخ پلانتینگا این است که "جهانی که در آن همه افراد همواره مختارانه بر طریق صواب باشند، بدون شک، ممکن است، اما خلق چنین وضعیت اموری در ید قدرت خداوند نیست؛ در واقع، مخلوقات مختارِ چنین جهانی، با انتخابهای مختارانه خود، به تحقق آن جهان مدد می رسانند. قائلین به دفاع مبتنی بر اختیار، تاکید می ورزند که خداوند نمی تواند افعال اشخاص مختار را تعین ببخشد" .
بدین سان، پلانتینگا قبول دارد که گناه نکردن انسان مختار، ذاتا ممکن است، اما اگر در مرحله وقوع، خداوند بخواهد کاری کند که هیچ کدام از انسانهای مختار گناه نکنند، باید افعال آنها را متعین سازد و تعین و ضرورت با اختیار ناسازگار است.
منتقدان، از جمله مکی و فلو اشکال کرده اند که اختیار انسان با موجبیت الهی یا طبیعی سازگار است.
در نهایت پلانتینگا پاسخ می دهد که اختیار با ضرورت علیت و تعین بخشی الهی یا طبیعی ناسازگار است .
به نظر می رسد هم اشکال آخر مکی و فلو وارد نیست و هم پاسخ پلانتینگا درست نیست.
اشکال حرف مکی و فلو این است که تعین ضروری افعال، خواه منشا آن علل طبیعی باشند و خواه علیت خدا، فعل انسان را ضروری می کند و انسان قادر بر ترک فعل نیست، در حالی که قدرت و اختیار، همان طور که متکلمان گفته اند، به معنای توانایی بر فعل و ترک است.
اشکال پاسخ پلانتینگا این است که خداوند، قادر بر هر امر ممکنی است، و موجودات مختاری که گناه نمی کنند امری ممکن است. گذشته از این که این موجودات مختار غیر گناهکار در واقعیت هم وجود دارند که مصداق برجسته آن معصومان هستند. فرشتگان هم بر اساس نظریه درست مختار بودن آنان، از مصادیق این گونه موجودات هستند.
در توضیح مطلب می توان گفت خداوند از راه های مختلفی می تواند جهانی بسازد که انسانها در آن گناه نکنند. یکی از این راه ها این است که در ما میل به گناه قرار ندهد و تنها میل به کارهای خوب قرار دهد. این کار را خداوند در مورد فرشتگان انجام داده است و آنها با اختیار خداوند را عبادت می کنند و چون هیچ میلی به گناه ندارند اساسا تصور گناه کردن هم برایشان رخ نمی دهد و اگر چنین تصوری هم بکنند میلی به آن ندارند تا وسوسه شوند. مثل این که انسانها چون میلی به خوردن شیشه یا برخی نجاسات ندارند هیچ وقت به فکر خوردن اینها نمی افتند.
شرور و یگانگی خدا
یکی دیگر از مواردی که شرور در برابر آن ایجاد اشکال کرده، یگانگی خدا و صفت توحید است. این اشکال از سوی ثنویه مطرح شده است و بیش از همه، مسیحیان را درگیر مشکل کرده است. گنوسیه و مانویان این چالش را در میان مسیحیان ایجاد کرده اند، هرچند در نزد برخی زرتشتیان هم ثنویت ناشی از شرور مطرح بوده است. گنوسیه قبل از مسیحیت و در میان یهودیان و یونانیان نیز مطرح بود اما در قرن دوم میلادی به اوج خود رسید و به عنوان تهدیدی برای مسیحیت مطرح شد. نظام های گنوسی متعددی در میان مسیحیت مطرح شد مانند گموسیه کِرینتوس ، مَرقیون ، اوفیت ها ، باسیلیدس ، و والنتینوس .گنوسیه که تلفیقی از متون مسیحی و یونانی بود گنوسیس یا معرفت را به جای ایمان و عمل صالح ادیان می گذاشت و مخالف هر گونه شریعت بود. ویژگی مشترک فرقه های مختلف گنوسی نوعی ثنویت و دو مبدا انگاری بود که منشا آن شر بود که اساس به ماده بر می گشت.
استدلال گنوسیان بر ثنویت این بود که چون ماده شر است نمی تواند مخلوق خدایی که خیر است باشد. برخی گنوسیان ماده را مخلوق " آرخون بزرگ " می دانستند که مورد پرستش یهودیان بود و خود را خدای متعال نشان داده بود. البته گنوسیان برخلاف مانویان که بعدا مطرح شدند مبدا شر را کاملا در عرض خدا قرار نمی دادند و معتقد بودند که مقام مبدا شرور پایین تر از خداوند است.
آباء کلیسا و از همه آنان مهم تر ایرنائوس قدیس بر علیه گنوسیه و از جمله ثنویت آنان مبارزه کردند و نخستین پاسخ را به شبهه شرور دادند.