1402/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیه هفتم: شبهه غیر محصورة؛ موضع دوم: ادله عدم وجوب اجتناب در شبهه غیر محصورة
التنبیه السابع: الشبهة غیر المحصورة
خلاصه از جلسه گذشته
بحث ما به شبهه غیر محصوره رسید. دو تا بحث را آنجا داشتیم یکی اینکه شبهه غیر محصوره تعریفش چیست؟ و بحث دیگر این است که حکم شبهه غیر محصوره چیست؟ آخر حکم در شبهه غیر محصوره چیست؟
گفتیم که شبهه غیر محصوره تعریفی که شیخ انصاری فرمودند را قبول داریم. شیخ انصاری فرمودند شبهه غیر محصوره این است که یک علم اجمالی داریم به اینکه مثلاً حالا یک نجاستی یا یک چیز حرامی است، یک ذبیحهای است که حرام است یا یک چیزی است که نجس است؛ اما اطراف شبهه به قدری زیاد است که به هر موردی میرسیم احتمال تکلیفش موهوم است. موهوم یعنی چه؟ شیخ انصاری فرمودند که یعنی اصلاً عقلاء به این احتمال اعتناء نمیکنند. حالا آقا ضیاء عراقی یک چیزی هم اضافه کردند به آن و فرمودند که بلکه میگوییم علم و اطمینان به عدم داریم. این را هم گفتیم که حتی گاهی وقتها اینکه میگویند عند العقلاء موهوم است نتیجۀ آن چه زمانی است؟ زمانی است که اطمینان به عدم داشته باشیم؛ یعنی احتمال وجود را وقتی عقلاء نمیدهند، اطمینان دارند و به این احتمال اعتناء نمیکنند. بنابراین نتیجه این میشود که اطمینان به عدم دارند.
این تعریف تعریفی است که ضابطه دارد، به خلاف فرمایش آقای نائینی و آقای خوئی که فکر میکردند این حرف شیخ انصاری ضابطه ندارد و فقط کلمۀ موهومیت را نقل میکردند و گاهی هم در کلمات بعضی بین موهوم منطقی و موهومیتی که شیخ انصاری نقل میکرد خلط پیش آمده بود و زیر بار این تعریف نمیرفتند، برای اینکه شیخ فقط موهومیت خالی را نگفت، گفت: موهومیت به درجهای که عقلاء به آن اعتناء نکنند. خیلی ضابطه مشخصی است. اگر آن اطمینان عدمی را هم که گفتید، باز هم ضابطه مشخص است.
الموضع الثانی: أدلة عدم وجوب الاجتناب فی الشبهة غیر المحصورة
حالا ما در شبهه غیر محصوره باید قائل شویم به اینکه این شبهه غیر محصوره اجتناب نمیخواهد. حالا یک نکاتی را بعداً خدمت شما عرض میکنم؛ مثلاً فرض کنید که در میان تعداد زیادی از فرش، میدانیم یکی از آنها نجس شده است، این تعداد را شما از آنجا رَد شُدید. علم اجمالی هم دارید، یقین هم دارید. در بین این همه فرش، یکی نجس شده است و شما هم از میان آنها رَد شُدید. مکان به این بزرگی است و نجاست در آن بوده، شما از اینجا عبور کردید، علم به نجاست هم دارم! علم داشته باش. در اینجا ارتکاب به اطراف شبهه غیر محصوره هیچ اشکالی ندارد. هیچ تنجیزی برای آن نجاست نسبت به تمام اطراف نیست.
دلیل ما چیست؟ هفت تا دلیل اینجا ذکر شده، بعضی از آنها مورد مناقشه قرار گرفته، ولی بعضی ادله خوبی است؛ لذا براساس همین ادله میگوییم که علم اجمالی در شبهه غیر محصوره منجز نخواهد بود.
الدلیل الأوّل: عدم اعتناء العقلاء باحتمال التکلیف فی کل من الأطراف
دلیل اول عدم اعتناء عقلاء به احتمال تکلیف است، همان که در تعریفش آمده بود را خودش دارد روشن میکند کار را. اگر این عدم اعتناء عقلاء را به اطمینان به عدم تفسیر کنیم، اطمینان حجت است. بحثی که دیروز داشتیم. اگر منظور از عدم اعتناء یعنی این احتمال به قدری کم شده و به قدری این احتمال ضعیف شده است که ما اطمینان به عدم داریم، پس اطمینان را میگیریم.
اگر این هم معنا نکنیم، میگوییم: عدم اعتناء عقلاء به احتمال تکلیف را اصلاً در ذهنشان اعتنایی به آن نمیکنند. خود همین باعث میشود که ما بگوییم این شبهه غیر محصوره اجتناب از آن لازم نیست. اینجا علم اجمالی در آن تنجیز پیدا نمیکند. این یک.
الدلیل الثانی: روایة الجبن (و هو المختار أیضاً)
«أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْجُبُنِّ، فَقُلْتُ لَهُ: أَخْبَرَنِي مَنْ رَأَى أَنَّهُ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ، فَقَالَ: أَ مِنْ أَجْلِ مَكَانٍ وَاحِدٍ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ حُرِّمَ فِي جَمِيعِ الْأَرَضِينَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَيْتَةٌ فَلَا تَأْكُلْهُ [فَلَا تَأْكُلْ] وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ فَاشْتَرِ وَ بِعْ وَ كُلْ؛ وَاللَّهِ إِنِّي لَأَعْتَرِضُ السُّوقَ فَأَشْتَرِي بِهَا اللَّحْمَ وَ السَّمْنَ وَ الْجُبُنَّ وَاللَّهِ مَا أَظُنُّ كُلَّهُمْ يُسَمُّونَ هَذِهِ الْبَرْبَرُ وَ هَذِهِ السُّودَانُ.»( [1] [2] )
دلیل دوم روایت جُبُن است. این روایت را بعضی قبول ندارند. سندش را که ملاحظه کنید «أَحمد بنُ أَبِی عَبدِ اللهِ البَرقِیُّ فِی المَحَاسِنِ» مال محاسن برقی است از پدرش «عَنْ أَبِيهِ» ابی عبدالله برقی، او نقل میکند «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ» او هم نقل میکند «عَنْ أَبِي الْجَارُودِ» گیر دادند به محمد بن سنان. همان که آقای خوئی و آقای تبریزی قبول ندارند. ما هم در موردش صحبت کردیم و محمد بن سنان را مثل آقای شبیری هم معتبر و ثقه میداند. خود بعض الاساتین هم ثقه میدانند. ما هم گفتیم که محمد بن سنان مسلّم موثق است و بعضی از بیاناتی که قدما داشتند درباره محمد بن سنان که قریب به غلو باشد و امثال اینها، هیچ اعتباری ندارد و عظمتش هم مسلّم است؛ یعنی اعاظم اعلام و اجلّاء شیعه از محمد بن سنان کثرت روایت را دارند و آن نقدهایی که بعضاً میگویند، میشود گفت که معتبر نیست.
ابی الجارود هم که ثقه است. پس سند روایت کاملاً صحیح و از جهت محمد بن سنان هم هیچ مشکلی نیست. یک سری روایات در باب معارف اهل بیت نقل کرده بود برای بعضی سنگین شده بود گفتند که اینها غلو است.
«قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْجُبُنِّ» آن موقعها پنیری که درست میکردند در آن مشکل پیش میآمد «وَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي مَنْ رَأَى» کسی که خودش با دو چشم خودش دیده که «أَنَّهُ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ» حیوان مردهای که در میآورند و اجزای مردار را میزنند در پنیر. «فَقَالَ أَ مِنْ أَجْلِ مَكَانٍ وَاحِدٍ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ حُرِّمَ فِي جَمِيعِ الْأَرَضِينَ» حضرت میفرماید که حالا تو در یک جا دیدی، یا یک جا به تو خبر رسیده، علم اجمالی پیدا کردی که میتهای که نجس را به پنیر زدند، همه پنیرها در کل زمین که نجس نیست.
این قاعده است که نباید سخت بگیریم. این مربوط به خوراکی هم بود، نجاست و پاکی که هیچ، امر این خیلی عند الشارع سهل است. شارع در نجاست و پاکی میگوید که اصلاً نگاه نکن. هر وقت دیدی! اما در اینجا حضرت میفرماید که بخاطر اینکه یک جا کسی به تو خبر داده که چنین نجاست و میتهای را در پنیر میزدند، در کل زمین همه پنیرها را حرام کردی؟
بعد میفرمایند که «إِذَا عَلِمْتَ» ببینید که چقدر این جمله مهم است! «إِذَا عَلِمْتَ»، وقتی علم پیدا کردی. معلوم میشود که علم تفصیلی است، که «أَنَّهُ مَيْتَةٌ»، وقتی که علم پیدا کردی همین پنیری که دست توست، از همان اجزاء میته را در آن زدند «فَلَا تَأْكُلْ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ»، اگر علم نداری به خصوص این مورد، «فَاشْتَرِ وَ بِعْ وَ كُلْ»، هم بفروش و هم بخر و هم بخور. هم خرید و فروش انجام بده هم بخور. برای خوردش هم مانعی نداری. خوردنش را هم فرمودند بخور. یعنی نه اینکه فقط برای دیگران خرید و فروش بکنی. بلکه بخور. «وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْتَرِضُ السُّوقَ»، حضرت به خدا قسم میخورد که من داخل بازار میروم «فَأَشْتَرِي بِهَا اللَّحْمَ وَ السَّمْنَ وَ الْجُبُنَّ»، خودم در آنجا گوشت میخرم، روغن میخرم، پنیر هم میخرم بعد «وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ كُلَّهُمْ يُسَمُّونَ هَذِهِ الْبَرْبَرُ وَ هَذِهِ السُّودَانُ»، از قوم بربر آنجا بودند، اینها در کار ذبح حیوانات بودند و حیوانات را ذبح میکردند بدون تسمیه. «بسم الله» را هم نمیگفتند. از سودان بودند در آنجا این کارها را میکردند، حضرت هم میفرمایند که گمان نکنم که اینها همهشان تسمیه گفته باشند و اسم خدا را هم بگویند. وضعش همین است که میبینی. گمان نکنم که اینها همهشان چنین کاری بکنند. بعضی از آنها چنین کاری میکنند و یک «بسم الله»ی میگویند.
در همان زمان هم اینگونه بود، فقط مال زمان ما نیست. در همان زمان هم همین بوده و حضرت میفرمایند: «وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ»، دو «و الله» فرمودند. یکی اینکه قسم خوردند من از بازار اینها را میخرم. «و الله» دوم هم فرمودند که به خدا گمان نکنم که اینها اسم خدا را جاری کنند حین تذکیه و ذبح حیوان. قوم بربر و قوم سودان و اینها هستند.
در اینجا آن شخص با علم اجمالی میخواست بگوید که من به این مشکل برخوردم، پنیر بخورم یا نخورم. مرغ بخورم یا نخورم؟ و یک عدهای اینجوری به من خبر دادند. یعنی علم اجمالی هم دارم که در این شهر این پنیرها «يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ»، این هم جواب از آن.
شاگرد: آیا این فرمایش حضرت برای آموزش ما شیعیان نیست؟
استاد: خود حضرت میفرمایند که من خودم میروم میخرم.
شاگرد: یعنی دارند ما را ترغیب میکنند.
استاد: یعنی نمیخواهد رعایت این چیزها را بکنید. منظور این است که انحصار در باب تعلیم به ما ندارند؛ یعنی میگویند که سیره عملی خود ما هم این است.
شاگرد: خب خودشان این موارد را انجام نمیدهند که
استاد: مواردش چیست؟ یعنی مثلاً خودشان احتیاط بکنند به اشدّ مراتب و فقط برای دیگران بگویند!؟
شاگرد:منظور این که خود حضرت علم دارند کدام حرام است کدام نه
استاد: خود حضرت که علم به همه چیز دارد؛ اما منظور این است که به ما میفرمایند که اینجوری جلو بروید. یعنی منظور این است که «مَا أَظُنُّ» یعنی «ما أعتن». خودشان که میدادند. وقتی حضرت این جمله را میفرمایند یعنی خودتان هم میدانید که خیلی از اینها تسمیه نمیگویند. پس حضرت در سیره عملیشان اینجوری عمل میکنند. میفرماید: خودم هم میروم میخرم. قَسم اول را فرمودند. فرمودند که نه اینکه برای شما بگویم و بعد خودم در خانه خودمان ذبح کنیم و از بازار نخریم. این را برای مردم بگویم که حالا اینها شیعیان ما هستند طوری نیست و خودم نخرم! نه، اتفاقاً خودم هم میخرم.
«وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ» گمان هم نمیکنم. یعنی چه؟ یعنی میدانم که اینجوری است. «مَا أَظُنُّ» یعنی «ما أَعتن». گمان نکنم که اینها هم اسم خدا را گفته باشند! این کار را حضرت اینجوری راحت کردند.
پس در علم اجمالی به دنبال تنجیز نگردید. اینجوری بخواهید در شهر باشید که اینها مرغهایشان فلان است، همان کارهایی که بعضاً در مرغ و گوشت و پنیر میگویند، حضرت میفرمایند که نه، در این جور چیزها نیاز نیست احتیاط بکنید. تازه این مربوط به خوردنِ حلال و حرام است که حالا ذبح بدون «بسم الله» مرز بین نجاست است که اصلاً حضرت روایت دارد که اگر هم نجاست پاشید بگویید که مثلاً إنشاءالله نجاست نبوده و قبلاً بدن شما خیس بود که اصلاً نگردید. نه اینکه بگردید ببینید و پیدا کنید که اصلاً نجاستی هست یا نیست! نه، اصلاً نگاه نکنید. در طواف این ویلچر به پای شما میخورد و فلان، شما کارتان را انجام بدهید، هیچ اشکالی به طواف شما وارد نمیشود. طواف که أشکل از نماز است، طواف خودتان را انجام بدهید، در آخر کار و وقتی طواف شما نماز شد و نماز طواف شما هم تمام شد، یک نگاهی خواستید بیاندازید، آن هم لازم نیست. یعنی اگر واقعاً نجاست بود، بعد از آن هم اگر دیدید نجاست بود، طواف شما صد درصد صحیح است. به فتوای جمیع فقها «من الأولین إلی الآخرین» نمازش هم صحیح است.
پس گشتن و پیدا کردن نجاست لازم نیست، حتی در این موردی که علم داریم. اما در مورد علم اجمالی هم فرمودند که معتبر نیست. مگر علم داریم که کف خانه خدا نجس است؟ در کل آنجا از این جورابها مگر نمیپوشند؟ روی سنگها مگر سجده نمیکنند؟ این کارها لازم نیست. ما اهل علم هستیم که اینها را میبینیم.
إیرادان علیه
الإیراد الأول: عن المحقق الخوئی
مرحوم آقای خوئی ایرادی دارند به این روایت از حیث سندی. چون محمد بن سنان را قبول ندارند [3] که ما قبلاً جوابش را دادیم و تکرار نمیکنیم. عرض کردیم که هم بعض الاساطین و آقای شبیری زنجانی و اینها قائل به وثاقت محمد بن سنان هستند لذا ما نسبت به محمد بن سنان هیچ کاری نمیکنیم. [4]
الإیراد الثانی: عن المحقق الخوئی
ایراد دوم را به دلالتش دارند. ایشان میفرمایند این از جهت دلالت تمام نیست، چون متعرض محصور و غیر محصور از شبهه نشده است. بلکه ظاهرش این است که علم به وجود یک فردی که حرام است امرش دائر شده بین آنجایی که در محل ابتلاء است و آنجایی که خارج از محل ابتلاء است. [5]
یلاحظ علیه
در این فرض، اینجا وجوب اجتناب نداریم از آن چیزی که در محل ابتلاء است، چرا؟ چون بعضی از افراد از محل ابتلای ما خارج شدند. یعنی مسئلهای نیست که شبهه در اطرافش خیلی زیاد است یا اطراف شبهه خیلی زیاد است. شبهه غیر محصوره نبوده که مشکل داشته باشد. به هر حال این منطقه بزرگ بوده، بعضی از افراد از محل ابتلاء خارج شدند. مشکل این است که بعضی از افراد از محل ابتلاء خارج هستند و الا لازم میآمد حرمت همه آنچه که در زمین است بخاطر حرام واحد! و این هم اجنبی از شبهه غیر محصوره است.
پس مشکل ما در اینجا ببینید علم اجمالی به چند تا چیز شکسته میشود؟ یکیاش این است که ما داریم میگوییم شبهه غیر محصوره است. یکی دیگر، خروج بعضی از اطراف از محل ابتلاء است. اینجا آقای خوئی میخواهند بزنند به خرج از محل ابتلاء.
مسلّم در محل ابتلاء این شخص، حرامی بوده است. در این شهر که صادرات به سایر شهرها را نمیخواهد بگوید که اینها را دارند به شهرهای دیگر صادر میکنند. بگوید آقا، خبر دادند به من که «يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ»، در شهر خودشان در همین جا دارند میته قرار میدهند، نه اینکه بگوییم شاید به هندوستان صادر میکنند! یا در جای دیگری! نه، صادرات نیست، مال شهر خودشان است. ظاهرش این است که از محل ابتلاء خارج نیست. محل ابتلاء اوست و در محل ابتلاء اوت خبر داده که چنین چیزی هست.
حضرت هم تازه جملۀ ایشان را نگاه کنید. حضرت میفرمایند که در همین بازار خودمان میروم، خیلی از اینهایی هم که دارند ذبح میکنند همین سودان و قوم بربر هستند و مبتلای قوم بربر و قوم سودان هستم و اینها هم اسم خدا را نمیگویند، حالا شما فقط عبارت ابی الجارود را میگویی یا خود عبارت امام(علیه السلام) را ببین، کجایش خارج از محل ابتلاء است؟ ظاهرش این است که حضرت محل ابتلائشان بوده و خیلی از اینها تسمیه نمیکردند. مع ذلک حضرت قسم میخورد که من همیشه خرید میکنم. ظاهرش همین است و خروج از محل ابتلاء نیست. داخل در محل ابتلاء است.
یعنی اینها یک دانه گوسفند را که ذبح نمیکنند. ماشاءالله روزی بیست تا گوسفند ذبح میکند و به بازار میبرد. مسلّم در بازار به طور مفصّل از این گوشتها هست. الآن هم در بازار هست از این گوسفندانی که شما میبینید ذبحشان را نه رو به قبله کرده، نه اسم خدا را برده است! این بندۀ خدا هم میگوید که صبح یک بار «بسم الله» میگویم و بعد دهنم را میبندم تا شب. اینها که میگویم مال ایام قدیم نیست، مال همین حالاست که به نظرشان رو به قبله و پشت به قبله فرقی ندارد!
ظاهرش این است که نه، مسئله مربوط به مورد عدم ابتلاء نیست و مورد خروج از ابتلاء نیست که احتمال خروج بعضی از اطراف را از محل ابتلاء بدهیم. نه، در همین بعض اطراف که محل ابتلاء ماست، یک چنین را دیدم که شبهه غیر محصوره است.
الدلیل الثالث: تفرّع الموافقة القطعیة علی المخالفة القطعیة
دلیل سوم یک مقدار دقت میخواهد! دلیلهای دیگر خیلی دلایل راحتی هستند. میرزای نائینی یادتان باشد که قائل شدند به اینکه مخالفت قطعیه حرام است[6] [7] و علّیت علم اجمالی هم نسبت به مخالفت قطعیه علت تامه است یا مقتضی؟ علم اجمالی نسبت به حرمت مخالفت قطعیه آیا علیت تامه دارد یعنی ردخور ندارد یا مقتضی است؟ علیت تامه است و مقتضی نیست. نسبت به مخالفت قطعیه که آیا ما میتوانیم مخالفت قطعیه بکنیم یا نه؟ علم اجمالی علیت تامه دارد.
بعضی از اعاظم علیت تامه را قبول نداشتند. در علم اجمالی نسبت به حرمت مخالفت قطعیه، یعنی قطعاً تمام اطراف را مرتکب بشویم یعنی تمامش را بخوریم! میدانیم که ده تا چیزی که یکی از آنها نجس است، میگویم من میخواهم مخالفت قطعیه را بکنم و رکورد بزنم و هر ده تا را بخورم یا همه را انجام بدهم که بدانم مخالفت قطعیه با شارع کردم! اینجا علیت تامه میشود و مخالفت قطعیه است.
بعد از اینکه حرمت مخالفت قطعیه قطعی بود، یعنی آقا، همه اطراف را انجام نده، لااقل انجام که میدهی، بعضی را انجام بده. در چنین موردی نسبت به اینکه آیا مخالفت قطعیه اجمالی بکنم یا نه؟ این آقایان فرمودند که مخالفت قطعیه بکن. اما موافقت قطعیه را چه کسانی قائل بودند که علم اجمالی نسبت به موافقت قطعیه علیت تامه است؟ چه کسانی قائل به اقتضاء بودند؟
یک بار دیگر میپرسم: حالا حرمت مخالفت قطعیه که همهاش را بخورید، این را کنار بگذارید. بعد از اینکه حرمت مخالفت قطعیه را گفتیم که علم اجمالی نسبت به آن علّیت تامه است و ردخور ندارد، یعنی وقتی میگویم علّیت تامه است، یعنی علت صد درصدی برای این است که علم اجمالی که آمد باید مخالفت قطعیه نکنی. اما حالا همه را امتثال کنم و نسبت به همه رعایت بکنم، این موافقت قطعیه میشود. نسبت به موافقت قطعیه، من علم اجمالی دارم که یکی از این پنجاه تا تکلیف واجب است، هر پنجاه را انجام بدهم؟ ترک پنجاه تا را که نمیتوانم بکنم. اما هر پنجاه را باید انجام بدهم که موافقت قطعیه بشود؟ یا مثلاً یکی از این پنجاه تا ظرف نجس است، هر پنجاه تا را شما نخور. اما آیا چون میدانم یکی از اینها نجس است، از هر پنجاه تا اجتناب کنم؟
این اجتناب کردن از پنجاه تا یعنی موافقت قطعیه. نسبت به موافقت قطعیه چه کسانی قائل بودند که علم اجمالی علّیت تامه دارد؟ یعنی بله، از هر پنجاه تا پرهیز کن، قطعاً. چه کسانی قائل بودند که اقتضائی است؟
شاگرد: محقق اصفهانی و آقاضیاء بودند.
استاد: احسنت! محقق اصفهانی و آقاضیاء عراقی قائل به علّیت تامه بودند. یعنی میگویند که از هر پنجاه تا یکی را اجتناب کنید. اما خود آقای نائینی و شیخ انصاری و اینها قائل به چه بودند؟ اقتضاء بودند. اقتضاء یعنی چه؟ یعنی اگر مانعی نبود نسبت بین علم اجمالی از پنجاه تا اجتناب کن، اما اگر شارع ترخیص کرده بود نمیگفت از پنجاه تا اجتناب کن، از یکی اجتناب کن که همان آخری است، بقیه را بخور. این هیچ اشکالی ندارد. اگر یک اصل عملی در اطراف علم اجمالی جاری شد، یک اصل عملی در این اصول ترخیصی در اطراف برائت جاری شد، در اطراف جاری بکن اگر شارع گفت. لازم نیست از همه اجتناب بکنی.
اگر اصل عملی نافی نیاورد و ترخیص نکرد، بله، اقتضاء پرهیز از پنجاه تا در آن هست. ما اگر یادتان باشد گفتیم که در بعضی از موارد اصل عملی نافی ترخیصی چیست؟ داریم یعنی نسبت به اطراف علم اجمالی پنجاه تا لازم نیست بعضی از موارد از همه اجتناب کنیم. اما همه را ارتکاب نکن که بگوییم یقین کردیم که همه را آوردم! این کار را نکن که یقین کردی همه آنها را خوردی. ما میگفتیم که این مسئله اقتضائی است.
میرزای نائینی همین نظر را داشتند حرمت مخالفت قطعیه در آنجا علّیت تامه است، وجوب موافقت قطعیه در آنجا چیست؟ اقتضائی است. ایشان یک حرفی دارند و میگویند که اگر ما یک وقت قائل به وجوب موافقت قطعیه شدیم، در وجوب موافقت قطعیه فرع بر حرمت مخالفت قطعیه است یعنی وقتی مخالفت قطعیه حرام شد، این پله اول را باید درست بکنیم یک پله روی آن بگذاریم و بگوییم که حالا شما که همهاش را نمیتوانی انتخاب کنی. اما من میخواهم بگویم که از همه اجتناب کن. وجوب موافقت قطعیه است. این وجوب موافقت قطعیه را مخالفت قطعیه حرمت داشته باشد. حرمت که داشته باشد مخالفت قطعیه، آن موقع من میگویم که وجوب موافقت قطعیه را دارد.
میرزای نائینی میگویند که این یک قاعده است. پله اول باید درست بشود، بعد پله دوم را ما قائل بشویم. پله اولی درست نمیشود؛ یعنی اصلاً یعنی چه که مخالفت قطعیه بکنم؟ من که نمیتوانم همه گوشتهای شهر را بخرم! میروم از تمام قصابیها هر کس هر جا گوش داشت را میخرم و میخورم! آیا چنین چیزی میشود؟ بدن ما ظرفیت چنین أکلی را ندارد! پس مخالفت قطعیه امکانپذیر نیست. پس وجود موافقت قطعیه هم نداریم. میرزا حرفش این بود که شما نمیتوانی همه اینها را مخالفت بکنی. اگر پنجاه بود بله، اما در سطح شهر در شبهه غیر محصوره که در پنجاه تا نیست. بجای پنجاه تا، هزار و پانصد تا گوسفند است که امروز در سطح شهر آوردند و در این قصابیها آویزان کردند. پنجاه تا گوسفند که نیست، آیا شما میتوانی همه را مرتکب بشوی و از هر کدام یک ذره بخوری؟ از هر کدام از این گوسفندها یک تیکه را بگیری و بخوری که بدانی هر کدام که ذبح شرعی نبوده شما یک تیکه را گرفتی و خوردی، آیا این کار را میتوانی بکنی؟
مخالفت قطعیه امکانپذیر نیست. میرزای نائینی چگونه تعریف کرد شبهه غیر محصوره را؟ چند ورق بزنید! از تعریفش هم پیداست تعریف سوم صفحه 172. در اینکه شبهه غیر محصوره بشود، این است که عادةً مخالفت قطعیه نمیشود کرد «عدم تمکّن المکلف عادةً من المخالفة القطعیة بارتکاب جمیع الأطراف»، حالا نمیگویم هر 1500 تا گوسفند را کامل بخوری. یک تیکه کوچک را بخوری که از هر مغازهای از هر گوسفندی یک تیکه را بخوری، همین هم عادةً نمیشود.
وقتی که اصلاً شبهه غیر محصوره این است که مخالفت قطعیه عادةً نمیشود، وقتی مخالفت قطعیه نشد و حرام نبود، پس موافقت قطعیه هم واجب نیست. حرف میرزای نائینی این است که مخالفت قطعیه حرام نیست، من بگویم که موافقت قطعیه واجب است؟ این پله آن بود. قدم اول بود، بعد قدم دوم. قدم اول را نمیتوانم بردارم و مخالفت قطعیه نمیتوانم بکنم، چطور بگویم که مخالفت قطعیه واجب است؟
الإیراد علیه
این حرف آقای نائینی است فقط اشکالی که هست این است که گفتند: تعریف شما اشتباه است. اینکه مخالفت قطعیه نمیشود کرد، این تعریف تعریف درستی نیست. ضابطه برای شبهه غیر محصوره نیست که مخالفت قطعیهاش را بشود کرد. ضابط این است که احتمال بدهیم. ضابطش این است نه اینکه عادةً این باشد. البته خیلی از مواردش همین است، بله راست میگویید. خیلی از مواردش این است که مخالفت قطعیه هم نمیشود کرد، چون خیلی زیاد است. اما ضابطه این نیست که مخالفت قطعیه بخواهد باشد. چون موارد ایراد را هم در جلسه قبل صبحت کردیم که مورد مختلف است. ممکن است یک جا شبهه غیر محصوره باشد، شما میتوانید یک کاری بکنید که مخالفت قطعیه هم بشود. از محصوره بودن خارج نمیشود. یادتان باشد که گفتیم بعضی وقتها اصلاً شبهه غیر محصوره نیست اما مخالفت قطعیه نمیشود کرد. دو تا غرفه است، میگویم من میخواهم در هر دو باشم! اینکه نمیشود. اما یک وقت هزار تاست، میتوانید کاری کنید که همهاش را یک جوری مبتلاء بشوید.
پس ضابط این نیست که مخالفت قطعیه نتوانی بکنی. ضابط همان ست که گفتیم عقلاء به احتمالش اعتناء نمیکنند.
دانشپژوه: مخالفت قطعیه حرام نیست یا امکان ندارد؟
استاد: وقتی امکان ندارد، حرام نیست. هر دویش است. چرا میگوییم حرام نیست؟ چون امکان ندارد. میرزای نائینی میگفتند که عادةً امکان ندارد و وقتی عادةً امکان نداشته باشد، معنی ندارد که حرام باشد.
اینجا که نوشتند حرام نیست، وجهش چیست؟ در تعریف گفتند. شبهه غیر محصوره این است که مخالفت قطعیهاش نباشد. تعریفش ایشان را که خواندیم برای همین بود. ببینید در تعریفشان میگویند: عدم تمکّن مکلف عادةً از مخالفت قطعیه. وقتی تمکن نداری، حرام هم نیست.
الدلیل الرابع: الإجماع
دلیل چهارم اجماع است. اجماعی ادعا کردند بر اینکه علم اجمالی در این موارد تنجیز ندارد. [8] [9] [10]
إیرادان علیه
الأول:
میگوییم که به اجماع استدلال نکنید، چون خیلی از علما و قدماء اجماع را ذکر نکردند.
الثانی:
یکی هم اینکه اجماع در اینجا مدرکی میشود. ما وجوبی داریم در استدلال. این اجماع اگر هم واقعاً محقق بشود مستندش یکی از این مدارک است احتمالاً. پس لااقل محتمل المدرک میشود. اجماع محتمل المدرک کاشف نیست. حجت نیست.
پس یا این است که چنین اجمالی را قبول نداریم، یا اینکه محتمل المدرک است. پس آن عدم تنجیز علم اجمالی را نمیتوانیم قبول کنیم.
الدلیل الخامس: لزوم العسر و الحرج
یک دلیل دیگر لزوم عسر و حرج است. میگویند که اگر بخواهید از تمام موارد شبهه غیر محصوره اجتناب بکنید، مسلتزم حرج است و حرج منفیِ در شریعت است. این دلیل پنجم بود. [11] [12] [13]
إیراد المحقق الخوئی علیه
مرحوم آقای خوئی میفرمایند [14] که دلیل حرجی یک دلیل شخصی است. حرج همیشه دلیل شخصی است. هر جا حرج بود بله، منفی در شریعت است. ممکن است برای یک کسی حرج باشد و برای دیگری حرج نباشد. یک کسی میگوید که برای من کاری ندارد اجتناب میکنم در اطراف شبهه غیر محصوره. مثلاً موارد شبهه غیر محصوره در خیلی از موارد مثلاً میگوییم که این ده تا فرش نجس است، میگوید من کاری ندارم و هیچ چیزی روی آن نمیگذارم. با جوراب راه میروم با دمپایی راه میروم. حالا در مورد بعضی از موارد میداند اینهایی که در بازار است مرغ و همین کارهایی که آقایان اهل علم میکنند، یک مرغ را خصوصی میگویند بکشند و گوسفندی را خصوصی بکشند و از بقیه اجتناب میکنند.
پس ممکن است برای یک حرجی باشد، بعد وقتی که امکاناتش را ندارد برای او شاید حرجی باشد و میگوید که من نمیتوانم این کارها را بکنم، برای من حرجی است. نمیتوانم به زن و بچهام بگویم که شما این گوشت مرغ را نخورید. نه، برای مردم دیگر حرجی میشود.
به هر حال دلیل حرج یک دلیل عامی نیست. ما یک دلیل عام میخواهیم.
الدلیل الساسد: أصالة البراءة
دلیل ششم اصالة البرائة است[15] . اصالة البرائة را ببینید که در اینجا میگویند عقل مستقل به وجوب دفع عقاب محتمل نیست؛ یعنی عقل استقلال به این ندارد که شما را عقاب میکنم چون شبهه غیر محصور است. در چنین مواردی میگوییم وقتی شبهه غیر محصوره شد موارد خیلی زیاد است، عقل نمیگوید اگر یکی را انجام بدهی خدا تو را به جهنم میبرد! چنین حرفی نمیزند. میگوید: شبهه غیر محصوره است.
پس عقل مستقل به وجوب دفع عقاب محتمل در شبهه غیر محصوره «عند کثرة المحتملات» یعنی همان شبهه غیر محصوره نیست. پس یک تکلیفی روی دوش مکلف نیامده است، پس برائت را جاری کن خیلی راحت. از اول تا آخر بگو برائت. نمیگویم در آن هزارمیاش نمیخواهد بگویید برائت که مخالفت قطعیه بشود. اما تا برسی به آن آخری، قبلش همه را دانه دانه برائت جاری کنی و جلو بروی. عقل مستقل به عقاب نیست؛ یعنی خدا نمیگوید که اگر یکی را بردی از میان این 1500 تا گوسفند که یکی از اینها نجس بود، همین یکی را که از قصابی خریدی، همین محرّم است، چنین چیزی در کار نیست.
پس بنابراین شما میتوانید برائت را جاری بکنید مادامی که علم تفصیلی پیدا نکردید و خدا اینجا برائت را برای شما باز کرده است. پس برائت را میتوانیم در اطراف شبهه غیر محصوره جاری کنیم. پس یکی از ادلۀ ما برائت است. چیزی جلوی برائت را نمیگیرد. اینکه ما تصور کنیم که عقل مستقل است به اینکه اینجا خدا عقاب میکند، چنین چیزی نیست و چنین استدلالی را عقل به عقاب ندارد. وقتی عقل استقلال به عقاب نداشت، مانعی سر راه برائت وجود ندارد. برائت را جاری کنیم در جامعه و جلو برویم. این هیچ مشکلی ایجاد نمیکند.
الدلیل السابع: عدم الابتلاء بکل الأطراف[16]
دلیل هفتم این است که در بعضی از موارد آوردند، این هم کامل نیست ولی در بعضی از موارد به درد میخورد و آن این است که مکلّف به تمام اطراف معمولاً در شبهات غیر محصوره ابتلاء پیدا نمیکند. یک دلیل دیگری است. ما الآن از حیث شبهه غیر محصوره داریم بحث میکنیم. و الا خروج از محل ابتلاء اگر شبهه غیر محصوره هم نباشد، خروج از محل ابتلاء پیش بیاید، ما باز هم علم اجمالی را منجز نمیدانیم و میگوییم بعضی از اطراف از محل ابتلاء ما خارج شد پس معلوم میشود منجز است.
مثل همان صادرات است که میگوید: من میدانم که این کارخانهای که کشتارگاه شهر است ده تا از گوسفندان را آن بربر سر بریده است. اما میدانیم پنجاه تا را صادر کردند. میگوییم إنشاءالله جزء همان صادراتیها است و فرستادند به کشور خودشان و در شهر ما پخش نکردند. احتمال بدهید که اینها صادر شده است. براساس احتمال اینکه اینها صادر شده شما جلو بروید و هیچ اشکالی ندارد. خروج از محل ابتلاء است.
این کاری ندارد که شبهه محصوره باشد یا غیر محصوره. اگر حتی شبهه غیر محصوره نبود، محصوره هم بود، اشکالی ندارد. شما هم که خارج از محل ابتلائتان است، بگویید اشکالی ندارد.
بنابراین این دلیل هفتمی که مرحوم آقای خوئی نقل کردند به عدم ابتلاء به کل اطراف، این شامل حال بحث ما نمیشود. این را شیخ انصاری هم نقل کردند و ظاهراً این را از بعض اعاظم نقل کردند. به هر حال مشکلی ندارد.
پس بعضی از ادله را گفتیم که تمام است خصوصاً آن دلیل اولی و دومی. این یکی یک مقدار «فیه ما فیه» بود دلیل میرزای نائینی روی مبنای ایشان بود و خیلیها مبنا را قبول ندارند. اجماع را گفتیم که تمام نیست. لزوم عسر و حرج را گفتیم که شخصی است برای بعضیها هست و برای بعضیها نیست. این برائت هم خوب بود که اگر یادتان باشد ما خودمان قائل شدیم. ما هم گفتیم که در اطراف شبهه غیر محصوره حتی اگر محصوره هم باشد، حتی در شبهه محصوره، گفتیم اگر شارع ترخیص بگذارد اشکالی ندارد. در بعضی از موارد، شارع ترخیص گذاشته است. ترخیص یعنی چه؟ یعنی برائت را جاری کن و برو جلو، تا جایی که به مخالفت قطعیه نرسی. یعنی مثلاً فرض کنید سیصد تا مورد است که مثلاً شما در اطراف علم اجمالی دارید، 299 تا را جلو بروید، یک دانه آخری را انجام نمیدهید تا مخالفت قطعیه نشود. بقیه را همه را برائت جاری میکنید. در بعضی از موارد که شارع ترخیص کرده، اینجوری جلو میرویم. حالا شبهه غیر محصوره است که فبها المراد و شما راحتتر هستید.
این نسبت به این بحث ما بود.
شاگرد: بین شبهه محصوره و غیر محصوره چه فرقی است؟
استاد: در برائتش بله، آن هم در جایی که شارع ترخیص کرده باشد. اما نسبت به جایی که شارع ترخیص نکرده است، یا نمیدانیم ترخیص کرده یا نه، شبهه غیر محصوره را ما گفتیم که کلاً وجوب اجتناب ندارد. فقط حرمت مخالفت قطعیهاش اگر امکان داشته باشد که گفتیم در خیلی از موارد به قول میرزای نائینی امکان ندارد، منتها نه در جمیع موارد. اما اگر ممکن شد، یکیاش را انجام ندهید. همه موارد را نگیری بخورید که بگویید یقین کردم مخالفت قطعیه کردم! ما میگوییم که این قدر موارد زیاد است که روی هر کدام دست بگذارید، احتمال تکلیف موهوم است که عقلاء اعتناء نمیکنند از این باب است. اما یک دفعه این بحث را کردیم، نگویید که فلانی گفته اشکالی ندارد و تمام موارد را اگر توانستیم جمع کنیم که یک مخالفت قطعیهای بشود نه، این نیست. مخالفت قطعیهاش را نکنید اگر متمکن شد. اما وجوب موافقت قطعیه ندارد. برائت را جاری کنید و جلو بروید. معمولاً هم امکانپذیر نیست ابتلاء بین همه افراد را مرتکب شدن.
بحث شبهه غیر محصوره بحث بسیار مهمی بود که در یک جلسه تعریف و در یک جلسه هم ادلهاش تمام شد الحمدلله. دو تا فرع داریم که إنشاءالله فردا به آن اشاره میکنیم.