1402/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /طریق سیام؛ حق الوکالة
طریق سیام: حق وکالت
طریق سیام ما حق الوکالت است، ما قبلا در مورد مباحث اجاره صحبت کردیم، در مباحث جعاله هم صحبت از وکالت شد، یعنی شما یک وقت بانک را میآیید وکیل میگیرید و به بانک از باب این که اجیر است پول میدهید، وکیل شما هست اما این وکالت شما را در قالب عقد اجرت میآید انجام میدهد، یعنی عقد اجاره میشود کار مند شما اجیر شما میشود، به او پول میدهید آقا شما اینجا اجیر من هستید، چه کاری انجام میدهد ؟ به وکالت من برو این کار را بکن، برو این کار را بکن. این پولی که شما به او میدهید به عنوان اجاره است، تابع قرارداد اجاره خواهد بود، خیلی دقت میخواهد خود قرارداد احکام، احکام اجاره جاری میشود.
کما اینکه ممکن است که با او جعاله ببندید بگویید هرکس این کار را برای من انجام بدهد به او مثلا اینقدر پول میدهم، آن جعلی که شما بستید بر یک کاری است که آن کار شامل وکالت میشود، به وکالتش شما باید بروید یک کارهای انجام بدهید، گاهی وقت ها ممکن است آن جعلی که برایش بستید کار فقط وکالت باشد از طرف شما یک کاری را باید برود به وکالت از شما انجام بدهد، گاهی وقتها ممکن است کارهای متعددی باشد که در آن وکالت هم هست، از وکالت برای شما هم استفاده میکند، کما اینکه در نظام بانکی دیدیم هردویش بود، گاهی وقتها گفتید بانک را ما اجیر میکنیم، برای این که برای ما برود یک کارهای را انجام بدهد، که در ضمنش بانک را وکیل هم کرده بودید دیگر که میخواست این کار را انجام بدهد، شما یا کسی را استخدام میکنید به عنوان کارمند بعد به او وکالت میدهید که از طرف شما یک کارهای را انجام دهد، یا جعل میبندی برای این عقد که برود از طرف شما یک کارهای را انجام دهد. اما یک وقت است که نه اجاره است نه جعاله، نه قرارداد اجاره با او بستید به عنوان این که کارمند شما باشد، کارمند دولت است. یا کارمند آن بانک است او به عنوان کارمند بانک حساب میشود کارمند شما نیست، کارمند اجیر شما باشد، خود بانک هم میگوید من اجیرت نیستم من یک موسسهام، اجیر کسی نمیشوم، جُعل شما قراردادی من با جعل شما کاری ندارم، که شما جعل بستی گفتی هرکی برایم این کار را بکند من بگویم چشم من برایت این کار را میکنم، به عنوان جعل شما. نه، من کاری انجام میهم که کار وکالت است از طرف شما بابت این کار وکالتم از طرف شما میخواهم قرارداد ببندم، مثل [آن چیزی] را که آقای صدر آمد در مضاربه مطرح کرد که ما گفتیم اراداتی هم دارد، در مقام اجرا مرحوم آقای صدر آمد مطرح کرد گفتیم ایرادات اجرای دارد، که چه بود؟ میگفتیم که کاری که شما دارید میآیید انجام میدهید، این کاری که به بانک محول کردهاند میآید انجام میدهد یعنی شمای سرمایهگذار میآیی پیش بانک، بانک به وکالت از طرف شما میرود با آن عامل مستثمر کارخانهدار قرارداد میبندد طرف قرارداد مضاربه یکیش شما هستید یکی آن آقا مستثمر، درست است یانه؟ نه بانک اجیر شماست نه جعاله بستی من جعاله از شما نمیگیردم جعل که برای من نگذاشتی، قرارداد اجاره هم نبستی که من اجیر شما باشم، به عنوان اجاره، اما به عنوان حق الوکاله میخواهم از شما پول بگیرم، که رابطه بین شمای سرمایهگذاری که مودع هستید، ودیعهگذار، مودع، سرمایهگذار رابطه را برقرار کنم، با یک شخصی که عامل مستثمر است، او کیست؟ او کارخانهدار است، او میخواهد عمل کند، میخواهد پول را به کار بگیرد، رابطه بین شما را برقرار میکنم، و بین شما یک عقد مضاربهای را از طرف شما به وکالت از طرف شما انجام میدهم، درست است یانه؟ این مثلا یکی از موارد بود. میگوید برای وکالتی که از طرف شما آمدم این عقد را انجام دادم به وکالت از شما برای خود وکالت، آن مال اجرت نیست حق الوکاله است، ببنید این اجرت نیست نمیگوید اجرت بر وکالت میگیردم، اجیر شما هستم، میگوید حق الوکاله من اگر خواستم از کسی وکالت قبول کنم حق الوکاله میگیرم، یک پولی میگیرم، یک حق الوکالهای، اجرت الوکاله نیست. قرارداد اجاره دیگر درش نیست، یک پولی را به عنوان میگوید که آقا من به عنوان شما خواستم وکیل شوم حق الوکاله میگیرم، در اجیر شدن یک خصوصیاتی است شما وقتی که اجیر یک کسی شدید باید اجیر شوید که این کار را بروید انجام دهید. حق الوکاله، شما میگویید نه حق وکالت من این است. وکالت انجام دادم، برایت این کار را انجام دادم به عنوان اجرت وکالت میگیرم، پس این را باید ما فرق بگذاریم، خود عملیات وکالت، عمل وکالت عمل محترمی است، مقتضی یک اجرت متناسب با خودش است نه از باب اجاره بلکه از باب چه ؟ از باب این حق الوکاله.
شاگرد: یعنی در حق الوکاله بانک خودش میتواند تعیین بکند ولی در اجرت مثلا بانک نمیتواند تعیین کند، هرچه که او بگوید بایست بهش بدهد ؟
استاد: احسن چطور الآن وکیل میشود یک کسی برای شما یک کار حقوقی را مثلا در ادارات انجام بدهد یا در دادگستری انجام بدهد.
شاگرد: او تعیین میکند.
استاد: یک حق الوکالهای میگیرد، به عنوان اجرت نیست. گاهی وقتها این حق الوکاله، به عنوان جعاله هم نیست، گاهی وقتها آن حق الوکاله خیلی سنگین است. اجیر یک همچین حق الوکاله عجیبی میگیره. خلاصه به اندازه کل کارمندان یک بانک از شما پول میگیرد، دو سه برابر کارمندان یک بانک. یک اجرت بسیار سنگینی برای اینکه این کار رو از طرف شما انجام میدهد. وکیل قوی هست، میگوید حق الوکاله من این است. ده میلیارد از شما میگیرم پرونده را پیگیری کنم. شما هم گیر کردید حق الوکاله را به او میدهید. اجرتش اینقدر است اگر به عنوان قرارداد اجاره نیست. که قرارداد اجاره برای شما بندد یا جعاله به این عنوان میآید میگیرد، این هم یک نوع امر است که بانک به عنوان این حق الوکاله میتواند پول از شما بگیرد.
این نکته، ببینید دیگر به ازاء امور دیگر نیست، آن پولی که بانک میگیرد، مثلا چون در بعضی جاها ما توجیه پولی را که بانک میخواست بگیرد از باب جعاله میخواستیم بکنیم، یا از باب حقوق موظفین بانک میخواستیم کارمندان بانک، یا به ازاء خرجهای روزانه و ماهیانه و سالانه بانک مصارفی که بانک این وسط انجام میدهد. اصلا به عنوان این مصارف نمیآید پول را بگیرد، فقط حق الوکالتش را میگیرد، این هم خودش یک مبنای است برای این که پول به بانک بدهیم.
و هذا الطریق یتمّ بأخذ المال في قبال الوکالة حینئذ یقع الکلام في أنّ الوکیل بأيّ وجه شرعي یأخذ المال و أنّ أخذ المال المذکور هل یندرج تحت عقد الوکالة أو عقد آخر؟
هذا الطریق یتم باخذ المال فی روال الوکاله، اینجا بحث واقع میشود که وکیل بایّ وجه شرعی یاخذ المال، به چه وجهی پول را از شما میگیرد. اخذ مال مذکور آیا تحت عقد الوکاله است یا تحت یک عقد دیگری؟
إنّ الوجه في أخذ المال على الوکالة یمکن أن یکون أحد هذه الأمور:
الأول: الإجارة
بمعنی أن یکون أجیراً على عملیّة الوکالة.
الثاني: الجعالة
بمعنی أن یعیّن المالك جعلاً على عملیة الوکالة.
الثالث: حقّ الوکالة
و المقصود هنا هذا الوجه الثالث، فإنّ عملیة الوکالة عمل محترم فیقتضي أجرة تناسبها، فإنّ وکیل المودع أو البنك یمکن أن یأخذ أُجرةً بإزاء وکالته من جانب المودعین في اتّفاقه مع العملاء.
فالزیادة التي یأخذها الوکیل الشخصي أو البنك من المودع في هذا الطریق لیست بمقتضی عقد الإجارة و لا بمقتضی الجعالة على عملیة الوکالة، کما أنّه لیست بإزاء إشراف وکیله أو البنك على عملیة المضاربة.
و کذلك لیست الزیادة المأخوذة في هذا الطریق على الأعمال التي یتصدّاها الموظّفون في البنك و لا بإزاء النفقات الیومیة و الشهریة و السنویة و المصارف التي یصرفها البنوك في هذا المجال بین المودعین و العملاء المستثمرین.
اینجا میگوییم وجه در اخذ مال بر وکالت ممکن است یکی از این امور باشد مثل اجاره، مثل اینکه اجیر شود عمل وکالت، یا جعاله که مالک بیاید یک جعل مشخصی را بر این عمل وکالت قرار بدهد. یک وقت حق الوکاله است که ما این را میخواهیم بگوییم. آن کار وکالت یک عمل محترمی است که مقتضی اجرت مناسب با خودش، وکیل مودع یا بانک این میتواند یک اجرتی را به ازاء وکالتش از ناحیهای مودعین بیاید بگیرد و یک قراردادی ببندد با آن عامل مستثمر، آن کارخانهدار، آن که میخواهد این پول را به کار بزند.
پس آن زیادی که حالا میخواهد کارخانهدار است یانه شخصی میخواهد تجارت کند، تاجر میخواهد با این پول تجارت کند و وام بگیرد از ما، الآن اینجا دیگر وام نمیگیرد، میآید قرارداد مضاربه میبندد، بانک اینجا فقط حق وکالتش را میگیرد. پس آن زیادی که وکیل شخصی یا بانک میآید از آن سرمایهگذار مودع در این طریق میگیرد، این به مقتضای عقد اجاره و جعاله بر عمل وکالت نیست، کما اینکه به ازاء اشراف وکیل یا بانک بر عملیات مضاربه نیست، نمیخواهد به ازاء اشرافش بیاید پول بگیرد. کذالک این زیادهای که در اینجا میگیرد، بر آن اعمال که متصدی شدند کارمندان بانک نیست به ازاء آن مخارج روزانه و ماهانه و سالانه بانک یا مسائل که بانک در این بحث بین مودع و آن عامل مستثمر انجام میدهد از این بابها نیست. از باب حق الوکاله است، این هم یک بابی است برای گرفتن حق، غیر از اجاره میشود غیر از جعاله میشود. این را دیگر داخل در بحث اجاره و جعاله شما لازم نیست قرار بدهید. این بحث حق الوکاله بود.
طریق سی و یکم: حق ضمانت
إنّ المودع یرید من البنك ضمان أمواله التي یودعها في البنك و البنك یحفظ أموال المودعین بنحو کلي و یضمنها في کلّ الظروف من قبل العامل فحینئذٍ یمکن أن یأخذ مالاً من العامل المتعهّد لقبول تعهّده وضمانه للمودع المتعهّد له.
فإنّه إذا تعهّد المتعهّد العامل أداء دیونه أو أداء مال التجارة الذي یضارب به مع ربحه أو إتمام مشروع تجاريّ أو مصنع أو معمل أو تأسیس مستشفی أو مدرسة أو ما شاكل ذلك، فيقوم البنك بكفالة من قبل المتعهّد للمتعهّد له، و الکفالة هنا لیست بمعناها المصطلح من تعهّد الکفیل إحضار المدین و تسلیمه إلى الدائن عند طلبه ذلك بل الکفالة هنا بمعنی الضمان.
فيشترط المتعهّد له على المتعهّد مبلغاً معيناً من المال في حالة عدم إتمام المشروع في الوقت المعیّن أو عدم أداء دینه للمتعهّد له و أمثاله، و المتعهد له يطالب من المتعهّد بكفيل على هذا، و حینئذٍ يرجع المتعهّد إلى البنك ليتعهد و یضمن للمتعهّد له المبلغ المذكور عند تخلّف المتعهّد بعدم أداء الدین عند وقته أو بعدم إتمام المشرو
بحث بعدی ما حق الضمان است. حق الضمان، ان المودع ببینید ما یک تعهدی را میبینیم آن شخصی که دارد وام میگیرد، نسبت به شمای که سرمایهگذاری دارید وقتی قرارداد ما مضاربه بستیم او متعهد باید شود که پول را به ما بدهد، و الا ما پول به این آقای عامل نمیدهیم، او میآید به بانک میگوید تو تعهد بده، الآن اگر شما پولی که دادید دست بانک، بانک داده دست یک کسی با آن کار کند کار تجاری، یا بانک داده دستش با آن کارخانه بسازد، اگر او نداد ورشکست شد هر اتفاقی افتاد کی ضامن میشود پول شما را بدهد؟ بانک داده دیگر، این وسط ضامن شد. بحث در این بود که آیا ضامن شدن بانک درست هست یانه در بحث مضاربه آقای صدر این را مفصل خواندیم، آیا بانک میتواند ضامن شود یانه؟ یاد تان باشد در مضاربه مرحوم آقای صدر که طریق نوزدهم و اینها بود که ما بحث همین راه مضاربه را میکردیم، این صحبت میشد که آیا وقتی که ما قائل شدیم به این که اینجا بانک ضامن است، آیا اشتراط ضمان باعث بطلان عقد میشود یانه اینجا استدلالهای مختلف داشتیم اینجا بحثی صفحه 330 را نگاه کنید یک مقدار قبلش و بعدش همین بحث است. ما جهت سوم از صفحه 321 حقیقت ضمان را آنجا بحث کردیم، گفتیم ما یک ضمان به معنای معروف داریم که نقل مال از ذمه مضمون عنه به ذمه ضامن است. یک بحثی داریم ضمان از اعیان خارجیه یک وقت است که شما ضامن میشوید میآیید مال را از ذمه مضمون عنه منتقل میکنید به ذمه خودتان، ذمه ضامن مثلا. این میشود بحث ضمان به معنای معروف اما یک ضمان داریم در اعیان خارجیه که آنجاهم آقای خویی فرموده بودند ضمان اعیان خارجیه به معنای این است که عین صفحه 321 عین در عهده ضامن است فعلا و اثرش وجوب ردش است مع بقا العین المضمونه و رد بدلش است من المثل و قیمت عند تلفش و از همین قبیل است ضمان شخصی عهده ثمن را برای مشتری، اذا ظهر المبیع مستحقا للغیر یا ظهر بطلان بیع از جهت دیگری، و ضابط در این مساله چیست؟ این است که ضمان در اعیان خارجیه به معنای تعهد است نه به معنای ثبوت در ذمه یعنی بانک متعهد شده تعهد را میبینید. این را الآن ما میخواهیم بگویم اینی که در صفحه 321 میبینید. ضمان اعیان خارجیه است از باب تعهد، این را قبلا آقای خویی داشتند در خود منهاجشان هم آوردهاند، در جلد 2 منهاج، این ضمان در اعیان خارجیه به معنای تعهد است، من متعهد شدم، بطلان بیع!؟ باطل بوده!؟ من متعهد میشوم پولت رو بدهمُ یا معلوم شد این مبیع مستحق غیر، مال غیر بوده است. من ضامن هستم. کسی میآید ضامن اعیان خارجیه میشود، نه ضمان به معنای که از مضمون عنه منتقل شود به ضامن یک چیزی در ذمه مضمون عنه است، مالی در ذمه او هست دیگر من ضامن میشوم بگذار در ذمه من. او به تو بدهکار است این را من ضامن میشوم، بگذار در عهده من. اینجوری نیست بدهی را منتقل نمیکند به ذمه خودش بلکه چهکار میکند ؟ تعهد میدهد. میگوید تعهد میدهم که اگر اتفاق افتاد من خودم برایت درست میکنم. این تعهد را در آنجا در مساله اولی خواندیم، خیلی دقت کنید، بعد در اینجا یاد تان باشد گفتیم بطلان ضمان راس المال یا صحتش در عقد مضاربه، یک عده قائل شدند به صحت اشتراط ضمان با صحت مضاربه گفتهاند اگر شرط ضمان کرد بانک عقد مضاربه هم صحیح است ضمان شما هم صحیح است. که اینجا مختار صاحب عروه و محقق عراقی و مرحوم آقای حکیم این بود.
قول دوم: بطلان اشتراط ضمان بود، که اینجا بحث مفصلی داشتیم دیگر حالا من نمیخواهم کلا اینها را بگوییم. اما بعضیها اشتراط ضمان را باطل میدانستند، که آنجا بعد مرحوم آقای صدر یک حرفی زدن ما آنجا جواب دادیم به فرمایش ایشان. که بیان خیلی مفصلی هم از آقای صدر آمده و هم بیان دیگری داشتیم و بعد هم بعضیها که قائل به ضمان میشدند. اینها باز دوباره یک نظر دیگری مطرح کردند، یک وقت گفتند که شرط باطل است یک وقت آمدند گفتند چیست؟ نظریه سوم عدم بطلان اشتراط ضمان بلکه مبطلیتش لعقد مضاربه. گفتند اگر شما بیاید اشتراط ضمان کنید، عقد مضاربه اصلا باطل میشود.
این یک نظر دیگری بود که نظر سوم شد یعنی اصلا عقد مضاربه در این مساله باعث بطلان میشود. خوب این هم یک مسالهای بود که آنجا ذکر کردیم، که حالا ماهم آنجا یک بحثی کردیم که بخاطر تان شاید باشد بحثهای مفصلی بود.
الآن در حق الضمان این بحث را وارد میشویم، اینجا از باب این است میگوید مودع از بانک میخواهد ضمان اموالش را که در بانک میگذارد و بانک اموال مودعین را به نحو کلی ضامن میشود در تمام ظروف مخلتفی که از ناحیه عامل هست و بنابر این ممکن است که مالی را از آن عاملی که متعهد شده به قبول تعهدش بیاید بگیرد، و ضامن شود برای مودع که متعهد له است. آن شخص عامل او شده متعهد، آن سرمایهگذار شده متعهدله، آن وقت بانک این وسط میآید این تعهد را به عهده میگیرد اگر تعهد المتعهد العامل اداء دیونه اگر آن عامل که پول را وام گرفته به قصد تجارت یا برای کارخانهاش اگر او متعهد شد آن عامل به اداء دیونش یا اداء مال التجارة که دارد با آن مضاربه میکند، متعهد شد که این خلاصه طرح تجاری را اتمام کند یک جای متعهد شده برای شما بسازد، یک طرح تجاری هست یا کارخانه هست یا کارگاهی است یا بیمارستانی است یا مدرسهای است، امثال اینجور امور است. این را تعهد داده که برای شما تکمیل کند. اینجا بانک میآید یک کفالتی را از ناحیه معهد قبول میکند برای آن معهدله، متعهد کی است؟ متعهد عامل است. پروژة را دارد اجرا کند، پروژهاش مثلا بیمارستان است، پروژهاش مدرسه است. یا یک طرح تجاری است. این را متعهد شده که تکمیل کند این متعهد شده. متعهدله آن مودعی است که پول گذاشته در بانک. خوب این تعهد را که کی ضامن میشود؟ در صورتی به تعهدش عمل نکرد چهکار بکنیم؟ اینجا میگوید کفالت میکند بانک از ناحیه معتهد برای متعهدله، کفالت با بانک است بانک میشود کفیل آن آقای متعهد، شمای عامل متعهد بودی که این کارخانه را به اتمام برسانی، به سود رسانی سودش بیاید برسد مضاربه به دست آن عامل به دست آن مودع هم بدهی سودش را سهمش را، اینجا بانک کفیل میشود معنای کفالت اینجوری نیست که، چون یک کفالت داشتیم به معنای احضار مدین، میآمد کفیل شخصی میشد میگفت این بدهکار است. من کفیلش میشوم، وقتی کفیلش شد اگر این آقا نیامد پول را بدهد این باید بیاد او را بگیره بدهد به شمای طلبکار تسلیمش کند. اینجا کفالت به آن معنای مصلح نیست که تعهد بدهد کفیل که آن مدین را حاضر کند، آن بدهکار را حاضر کند و تسلیمش کند به دائن به آن شخصی که خلاصه پول به این قرض داده است. به آن شخص طلبکار دائن، مدین و بدهکار را بیاید تحویل بدهد به طلبکار دائن، این فقط همین است کفالت، کفالت مصطلح فقط همین است. هر وقت طلب کرد بیاید این کار را بکند. این کفالت را ما نمیخواهیم بگوییم، بانک اینجوری کفالت نمیکند. کفالت بانک به معنای ضمان است. پس ببینید هم ضمان را باید معنایش را خوب بفهمید ضمان به معنای نقل ذمهی از مضمون عنه به ذمه ضامن نیست، بلکه این ضمان گفتیم آن معنای دومش مراد است، ضمان اعیان خارجیه است، یک نوع تعهد است. این تعهد خودش چیست؟ اینجا که یک تعهد بین مودع بود و بین آن وام گیرندهای که مثلا تاجر است یا کارخانهدار است، تعهد بین این دوتا بود. تعهد دهنده کی بود؟ تعهد دهنده عامل بود، متعهدله کی بود؟ سرمایهگذار بود. این کفالت که بانک این وسط میکند، به معنی ضمانت است. ضمانتش هم یک تعهدی است که این وسط دارد انجام میگیرد، میگوید اگر او تعهد را انجام نداد من ضامنم یعنی من متعهدم، من متعهد میشوم که پول شما را بدهم. این یعنی حق الضمانی که بانک دارد اینجا میگوید. این حق الضمان اینجا را میگوید. این خلاصه این بحث حق الضمان.
فقط باید دوتا نکته را ببینیم: هم ضمان به چه معناست؟ عقد ضمان انتقال از ذمهای به ذمة دیگر را نمیخواهیم بگوییم. منظور ضمان اعیان خارجیه است. چون پول داده آن کارخانه میخواهد درست کند اینجا یک خلاصه ضمان اعیان خارجیه که ما داریم و کفالتی که بانک هم اینجا دارد باید معنایش روشن شود، از آن کفالتهای نیست که بدهکار را بیاورد و تحویل بدهد، وقتی که میخواهد از زندان در بیاید میگویند کی کفیلت است؟ یعنی اگر تو نیامدی دینت را ادا کنی کی میآید از طرف تو؟ کی میآید تو را حاضر میکند. این کفالت هم مال بدبختی است که اگر نیامد کفیل گیر است، این خلاصه ضامن شده، کفیل آن شخص شده که آن مدین را بیاورد، میگوید آقا من میآورم. آزادش کنید ولش کنید، من خودم میآروم، هروقتی خواستید، من میآورمش. این خلاصه تحت اشراف من است، من خودم کفیلش میشوم. من به او اعماد دارم. هروقت شد بیاید. این کفالتها را ما نمیخواهیم. کفالتی به معنی ضمان را میخواهیم. اینجا بانک یک همچون کفالتی و یک همچون ضمانی را انجام داده است. این بحث ماست در اینجا، فیشترط المتعهدله علی المتعهد مبلغا معینا من المال، میگوید آقا منی متعهدله که مودع سرمایهگذارم، بر شمای متعهد یک مبلغی معینی از مال قرار میدهم در وقت عدم اتمام آن پروژهات، در وقت معین یا عدم اداء دینت برای من، و امثال اینها. میگوید پروژهات را اگر یک وقتی انجام ندادی این قدر باید به من بدهی، ضامن میخواهد. پروژه را باید سر موقع انجام بدهی، آن مشروع یعنی پروژه را باید تا وقت معین انجام بدهی، یا اگر دیونت را نیامدی به بدهی من کفیل میخواهم، من یک ضامن میخواهم. و المتعهدله یطالب من التعهد بکفیل علی هذا، آن ما مودع، مطالبه میکند از متعهد یک کفیلی را، اینجا متعهد رجوع به بانک میکند تا تعهد بدهد و ضامن شود برای متعهدله آن مبلغی را که عند تخلف المتعهد وقتی که منی عامل متعهد تخلف کردم باید آن را بانک بیاید بدهد. ضامن میشود به عدم اداء دین عند وقته یا بعد اتمام مشروع، اگر من تخلف کردم دینم را اداء نکردم، یا تخلف کردم آن پروژه را سر موقع تحویل ندادم من ضامنم، کی آمده از طرف من این پول را باید بدهد؟ بانک. من یک پولی باید به بانک بدهم، یک ضمانتی یک کاری بکنم که بانک از طرف من این کار را انجام بدهد. این میشود حق ضمان، حالا ببینیم چهکار باید کرد.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.