1402/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /طریق بیست و پنجم: جعاله بر تسدید دین
الطریق الخامس و العشرون: الجعالة على تسدیده للدَّین
مقدمه بحث
بحث ما در جعاله به آخرین قسم جعاله رسید جعاله بر تسدید دین که این هم یک بحث خیلی دقیقی میخواهد، چون بعضی از اینها را بعضی از آقایان «إن قلت» دارند و باید درباره آن صحبت کرد.
جعاله یک وقت گفتیم که جعالۀ بدیل مضاربه است که صحبتش را کردیم. یک وقت بر عملیة اقراض بود. یک وقت جعاله بر ترمیم بیت است. یک وقت هم گفتیم که جعاله بر عملیات بانکی وکالت و ضمان است، نه عملیات اقراض. این جعاله بر تسدید دین است که این را هم بانک انجام میدهد. شما به آن جعاله میدهید، گاهی وقتها بعضی از فقهاء میگویند که یک وقت نگویید که بانک پولی به شما قرض بدهد و شما خرید کنید! یک خریدی از خارج کردید، شما این خرید را اگر انجام بدهید و طرف حساب کار باشید، بعد از پول را از بانک قرض بگیرید و بدهید، رابطۀ شما با بانک چه رابطهای میشود؟ رابطۀ قرض میشود و عقد قرض باید ببندید و از بانک پولی را قرض بگیرید و بعد به شخصی که خارج از کشور است بدهید و بعد در قرض به بانک اگر زیادی بدهیم ربا میشود.
اینجوری نکنید، کار را با قرض جلو نبرید. یک کار جدیدی راه بیاندازید. یادتان هست بحثی را مثال میزدیم امر به یک کسی میکنیم که کار ما را برو انجام بده، مثلاً برو خیاطی کن یا عملی را انجام بده، پول آن خیاطی به گردن شماست؟ چرا؟ چون شما بر او امر کردید. حالا اگر به او بگویید که پول فلانی را ببر بده، این پول را به فلانی بده، این رفته پول را داد، باز پولش به گردن شماست. مثل اینکه شما در یک رستورانی به یک بندۀ خدایی گفتی که برو حساب کن. غذا را خودت خوردی، بعد میگویی برو حساب کن. رفت آنجا حساب کرد، سه میلیون تومان غذا خوردی، پول را داد؟ میخواست ندهید. تو به من گفتی!
وقتی که گفتی خیاطی کن، او هم خیاطی کرد، آیا میتوانی بگویی که میخواستی نکنی؟ خیاطی کرده و این عمل را براساس امر شما انجام داده است، عین همین را وقتی که پول به یک کسی داده باشد عملی را انجام نداده اما پول داده از جیب خودش بهش میگی حساب کن! یعنی حساب کن من بعدا بهت میدم دیگه، معنایش این است. نه اینکه تو حساب کن «قربة الی الله»! وقتی میرود در رستوران از طرف شما حساب میکند یا تاکسی میایستد میگویی حساب کن، بعد میایستد که پولش را بگیرد، میگویی چکار داری؟ اینکه نمیشود. وقتی گفتی حساب کن، یعنی پولش را من میدهم.
حالا با بانک میخواهی این کار را بکنی، نمیخواهی از او قرض بگیری. یک دینی به گردن شماست، به او داری میگویی که حساب کن. از او قرض نمیگیری. اما وقتی حساب کرد، شما ضامن هستی یا نه؟ ضامن میشوید. این میشود عقد الضمان. اینجا ضمان برای شما میآید. قرض است؟ نه، قرض نیست. قرض اگر باشد این را ببرید در دادگاه، طرف میگوید که قرض نیست، من به او گفتم حساب کن، من در رستوران بودم، این هم با من آشنا بود، رودربایستی داشت گفت حساب کن، من که از او قرض نگرفتم که به او پس بدهم. قاضی چه میگوید؟ قاضی میگوید که در رستوران، غذا را چه کسی خورد؟ تو خوردی. سه میلیون تومان را تو خوردی، به این گفتی برو حساب کن، تو ضامن هستی. این میشود عقد الضمان.
این قرض نیست، ربا مال قرض است، مال ضمان نیست. در بیمه دیدید که آقای صدر چکار کرد؟ در بیمه راه معروف فقهاء هبه بود. همه تقریباً از راه هبه درست میکردند. بعضی از راه صلح درست کردند. بعضی گفتند که عقد تأمین عقد مستحدث است که ما قبول داریم، ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[1] همه اینها را قبول داریم، حرف خوبی هم هست. برعکس بعضی از آقایان، حتی آقای بهجت هم قبول نداشتند. ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾شامل عقود مستحدثه میشود.
یک راه چهارمی که آقای صدر آوردند همین بحث عقد الضمان است. این باب قرض نیست. میخواهیم با بانک چنین کاری را بکنیم؛ یعنی به سراغ بانک میرویم، حالا جعالهاش را میخواهیم انجام بدهیم. اگر به بانک گفتیم تو مرا بده، ما ضامن هستیم. این یک مقدمه است. حالا میخواهیم به عنوان جعاله اصلاً این پول را بدهیم، از باب جعاله همین که به عنوان ضمان بود را میخواهیم از باب جعاله به او بدهیم. جعاله که بدهیم، جعاله را اضافهتر هم میشود به او داد. این یک نکته دارد. این نکته را خیلی دقت کنید! وقتی که ضمان باشد از باب عقد الضمان باشد، شما چطور به او گفتی که سی میلیون ما را برو بده، او هم سی میلیون را داد، میتواند بگوید که من سی میلیون شما را دادم، شما پانصد تومان مرا بده. میگوید عقد الضمان است.
وقتی گفتی که برو پول مرا در رستوران حساب کن، سه تومان به رستوران داده، بعد که آمد پول را از شما بگیرد، شما همان سه تومان را میدهی. زیادی را میخواهیم چکار کنیم؟ بانک یک کاری میکند با شما. بانک میگوید که من به شما قرض نمیدهم، تو بدهکاری داری در خارج از کشور که فلانی است. برو ادا کن. میگوید که من میروم ادا میکنم. چقدر است؟ جنس وارد کردی سی میلیارد. این سی میلیارد را بانک ادا میکند. وقتی سی میلیارد شما را میرود ادا بکند، حالا از شما یک ضمانتی میگیرد. میخواهد پول را اقساطی بعداً از شما بگیرد، پول هم میدهد، الآن برای شما که پولی قرض نداده، اما از طرف شما پول را به آن شرکت داده و دین شما را ادا کرده، بعد هم در طول زمان میخواهد از شما بگیرد. اینجا که همان سی میلیارد را نمیگیرد، کمتر از چهل میلیارد نمیشود یا 45 میلیارد کمتر نمیشود. میخواهد روی آن بکشد.
اگر از باب عقد الضمان باشد و ما بخواهیم این کار را درست بکنیم، فقط همان سی میلیارد را باید به او بدهیم، چون سی میلیارد برای من داده است. بیشتر که نداده است. آن بیشتر را چکار کنیم؟ ما الآن در نظام بانکداری بیشتر از این کار میکنیم. بانک میگوید که من مرض ندارم که سی میلیارد شما را بدهم و بعد هم تو سی میلیارد را قسطی بعداً به من بدهی! من «قربة الی الله» برای کسی کار نمیکنم، باید اضافه را به من بدهی. این اضافه را به او بدهیم بر چه اساسی؟ براساس جعاله. وقتی براساس جعاله دادیم، خیال شما راحتتر از مسئله قرض است.
در قرض وقتی جعاله را برای اقراض میدادی، باز یک کسی مثل آقای صدر در این وسط میگفت که این اقراضی که شما بابتش یک پولی میدهید این هم به همان مالِ قرض گرفته شده برمیگردد و این هم زیادۀ در قرض میشود. اما اینجا اصلاً قرض هم نیست، ضمان است. جعاله هم برای آن عملیاتی است که این رفته از طرف شما دین را داد. دین مرا دادی، یک جعاله هم برای شما قرار میدهم، سی میلیارد شما را هم میدهم، این را بانک میگویی؛ یعنی هم ضمان هست، هم یک جعاله هم اضافه کردم. دو تا چیز است: یکی ضمان است چرا؟ چون به جناب بانک گفتم که من در خارج یک خریدی کردم سی میلیارد، زحمتش را بکش بده. او هم گفت چشم، میدهد. میگویم هر کسی چنین کاری برای من بکند، چه بانک ملت باشد چه ملی باشد چه صادرات باشد چه فلان و بهمان، من جعالهاش را هم به او میدهم. جعالهاش چقدر است؟ ده میلیارد به او میدهم. منتها پول را چه زمانی به شما میدهم؟ این جعاله را دو سه سال دیگر خرده خرده به شما میدهم. آن پولی هم که به من دادید، من ضامن هستم و خرده خرده به شما میدهم.
اینجا جعالهای که گرفتیم، یک پولی نیست که در ضمن قرض باشد؛ یعنی این راه جعالۀ بر تسدید دین راحتتر از جعالۀ بر اقراض است. در جعالۀ بر اقراض دیدید که آقای صدر گفتند که ما قبول نداریم و برمیگردد در ارتکاز عقلائی به اینکه پول زیادۀ در قرض را داری پس میدهی! قرض گرفتی و داری زیادی پس میدهی. اما در اینجا آقای صدر نمیتوانند این حرف را بزنند. چگونه بگویند که تو قرض گرفتی و داری زیادی پس میدهی؟ میگویم: من که قرض نگرفتم. از اول گفتم خودت برو بده. این قرض حساب نمیشود.
پس دو تا مورد را خیلی دقت کنید! یک وقت میروید در رستوران، تا غذا را خوردی دست میکنی در جیب میبینی که هیچ چیزی نیست. به رفیق خودتان میگویید که سه میلیون به من قرض بده، بعد خودتان میروید حساب میکنید. این قرض است. جعاله در اینجا فایدهای ندارد. جعاله در قرض مثل جعاله در عملیات اقراض است که اگر مثل کار آقای صدر باشد، میگوید که این اقراضش مالیت ندارد. در اینجور موارد مالیت ندارد. اما در این مورد شما به او نمیگویید که قرض بده تا خودتان حساب کنید؛ بلکه میگویید که برو برای من حساب کن. وقتی حساب کرد، شما ضامن میشوید و قرضی صورت نگرفته است. قرض تحقق پیدا نکرده است. بانک با شما در معاملات خارجی گاهی این کار را میکند و اصلاً قرضی از او نگرفتی. میرود تسدید دین شما را میکند، بعد هم میگوید: یک پولی هم باید به من بدهی، برای اینکه من تسدید دین شما را کردم. من دین سی میلیاردی شما را رفتم دادم، شما در طول زمان ضامن هستی و پول مرا میدهی، یک جعاله هم به من بده که زحمت کشیدم در خارج اقدام کردم رابطه درست کردم در کشورهای دیگر و پول شما را زدم به حساب بانک اروپایی یا زدم به حساب بانک آفریقایی. این هم پول مرا بده. این جعالهای که میگیرد، جعالۀ مشکلداری نیست.
شاگرد: مبلغش حساب و کتاب ندارد؟
استاد: یک نکته را عرض بکنم که جعاله یک وقت بر عمل است، بر عمل، مالیت قرار میدهیم. یک وقتی یک نوع عملی است که مثلاً فرض کنید ارزش آن مثل همین کولر و آب و برق و گاز یک مغازه و پول اجاره مغازه و پول کارگر است تقریباً میزان جعاله مشخص است، مثل آن جعالهای که بر عملیة اقراض در بانک میگفتیم؛ یعنی حسابش بکنی دستتان میآید. میگویید که از هر نفر از اینها تو باید به طور متوسط پانصد تومان بدهی. یک میلیون نه، پانصد تومان جعاله بدهی.
یک وقت است که طرف تازه دارد میگوید کاری که برای شما انجام میدهد میخواهد یک بهرهای برده باشد، یک وقت است که کار تخصصی است، مثلاً شما وقتی وکیل میگیری در پروندهای، در عرف الآن چگونه است؟ پرونده وقتی صد میلیونی باشد، به این وکیل پنج شش میلیون میدهید. وقتی پرونده صد میلیاردی باشد این وکیل نرخش چقدر میشود؟ میروی بالا میگویید پنج شش میلیارد. کار سنگین که شد، کار بالاتر میرود.
در این جاها هم جعاله گاهی وقتها تفاوتهایی دارد. یک وقت است که عملیة یک عملیتی است که صرفاً هیچ مسئولیتی ندارد، یک نفر به شما بگوید که مثلاً دو میلیارد برو به فلانی بده، من به شما میدهم. خیلی خودت را در معرض خطر دادی! دو میلیارد پول است. پسفردا این آقا ضامن هست، اما نداد! اگر ببینید یک کاری را شما انجام میدهید که هیچ خطری ندارد، فعلش مساوی با کاری است که پنجاه درصد خطر جانی دارد، قیمتش یکی است. در خانه نشستی، یک ساعت کار میکنی. آنجا یک ساعت داری این کار را انجام میدهی، اما خطر جانی دارد برای شما. اگر خطر جانی داشته باشد، شما خیلی بیشتر بابت این حقوق میگیرید. میگویید که من جانم را روی این کار گذاشتم. آنجا به شما ماهی پنج میلیون میدهند، اینجا به شما پنجاه میلیون میدهند، چون پنجاه درصد خطر جانیاش بیشتر است.
اگر خطر جانی داشته باشد، خیلی تفاوت دارد. حالا اینجا خط مالی دارد که از خطر جانی بدتر است!! شما دو میلیارد داری میدهید که ممکن است برنگردد! در اینجور جاها خطر مالی خیلی شدید دارد. بعضی حاضرند جان بدهند ولی چنین مالی از دستشان در نرود. پس جعاله در جایی که خطر مالی دارد بیشتر از جعاله است. مورد تا مورد فرق میکند. اگر شما یک کاری انجام دادید که خطری مخاطرهآمیز باشد، چطور ارزش آن کار بالاتر است و قیمت و اجارهاش بالاتر است، جعالهاش هم بالاتر است.
وقتی که شما داری پول میدهی برای کسی و او از باب ضمان است، از آن باب یک مقدار جعالهاش بالاتر است. بستگی دارد که چقدر بخواهید. بنابراین مبلغ جعاله میتواند تفاوت داشته باشد.
آنها هم همینجوری اقدام نمیکنند. این مصادیق شخصی را کامل درست میکند؛ یعنی همینجوری نمیآید سی میلیارد پول بدهد و بعد شما هم نیت ضمان نکنی. نه! بر مفروض مسئله ما این است که بانک برای کسی دینش را ادا میکند، همینجوری که نمیدهد، خانۀ شما و خویش و قوم شما را در کار میگذارد که اگر یک وقت خواستی آن پول را ندهی، خانه خودت که هیچ، خانۀ خویش و قوم شما هم روی هوا میرود.
یک کمکهزینۀ تحصیلی میخواهند بکنند برای بعضی که بروند خارج از کشور درس بخوانند، میگویند خانۀ خودش و پدر و مادرش و اقوامش را گفته بودند که باید بدهد که اگر پسفردا این رفت خارج و برنگشت، این چند تا خانه را بردارند. اینجوری هم نیست! قشنگ کارشناسی میکنند. اینکه میگفتم عملیات اقراض کارشناسی دارد و یک سری چیزها دارد، مال همین است. این قسمتهایش را حساب میکنند و یکجوری این پول را بگیرند. منتها حالا در نظام بانکی اینجوری است. در جاهای غیر بانکی نه. در جاهای غیر بانکی خطر است. طرف وقتی برای کس دیگری بخواهد این کار را انجام بدهد، اگر یک چیزی به عنوان وثیقه نگرفته باشد خطر است. لذا جعالهاش بیشتر ارزش دارد.
اینجا هم جعالهاش ارزش دارد، اما میگویم که هر چه مخاطره بیشتر باشد، اینجور مسائل بیشتر است. بانک هم به یک سری افراد وام داده و یا پولهایی به آنها داده، ضرر کرده است. یعنی تقریباً میشود گفت بسیاری از اشخاصی که الآن جزء سرمایهدارهای بزرگ مملکت ما هستند کسانی هستند که از بانک وام گرفتند. درصدش را کم زده بودند، عملاً بعد از یک مدتی یک درصد آن پولی که از بانک گرفتند را دارند اقساط میدهند. چرا؟ بخاطر آن بحثی که قدیم کردیم که ارزش پول را به پشتوانهای مثل طلا نسنجیدی، پول دادی، حالا میخواهی همان پول را به یک درصدی بیشتر پس بگیری. در حالی که درصد تورّم همیشه بیشتر بوده است. ما در هر دَه سال یک کاهش ارزش پول خیلی جدی داشتیم.
مثالهایی که قبلاً برای شما زدم؛ زمین را خریده، الآن شاید سی سال هم نشده، اما چهل هزار برابر شده است. یعنی گاهی وقتها در هر ده سال، شاید در یکی دو سال مرتّب میگوییم که تورم چهل درصد میشود، پنجاه درصد میشود، گاهی بیست درصد، گاهی کمتر، گاهی بیشتر، اما در طول زمان هر چند وقت یکبار، یک بار هم این موج را میزند. وقتی زد، بعد که جمعبندی میکنید، میبینید که چند درصد میشود در طول زمان. این کسی که از بانک وام گرفته در طول زمان پس بدهد، کأنه پول مفت گرفته است. خیلی از اینها پول مفتی گرفتند.
به هر حال در این مصادیق شخصی نمیخواهیم برویم. ما الآن کلی را داریم بحث میکنیم. آیا میشود بانک تسدید دین بکند و جعاله بگیرد؟ میگوییم: این جعالهاش راحتتر از جعاله بر عملیة اقراض است، چون در عملیات اقراض شما بحث قرض را داشتی، اینجا عقد قرض نیست. اینجا ضمان است.
و هي أنّ المستقرض یتخلّص من الربا بهذا الطریق فیقول للمقرض: «إنْ سددتَ دیني، أقوم بأداء دینك أقساطاً و أُعطیك الزیادة من باب الجعالة» و حینئذ یجب على المستقرض أداء مبلغ الدین من باب ضمان الغرامة مع أداء مبلغ الجعالة.
أو یقول: «إن سددتَ دینی من قبل نفسك أُعطیك هذا الجعل المعیّن أقساطاً»، و مقدار الجعل المعیّن یساوي الدین مع الزیادة التي یأخذها البنك من المستقرض.
حالا متن را یک ملاحظه بکنید: مستقرض تخلص از ربا پیدا میکند به این طریق به آن شخص قرضدهنده «فیقول للمقرض» میآید به آن شخص قرضدهنده میگوید که «إن سددتَ دینی، أقوم بأداء دینک أقساطاً» اگر دین مرا رفتی دادی، من هم ضامن تو میشوم و اقساطاً پول را به تو میدهم و به تو زیاده میدهم از باب جعاله. این زیادهاش مال چیست؟ به هر حال قسطی میخواهد پول بانک را بدهد، بانک که نمیخواهد ضرر بکند. این پول زیادتری را از او میگیرد. این پول زیادتر را از باب جعاله میخواهد بدهد. میگوید این زحمت را تو کشیدی که دین مرا ادا کردی، هر کس دین مرا ادا کند، این قدر جعاله به او میدهم. سی میلیارد دین دارم، پنج میلیارد ده میلیارد جعاله به او میدهم، بخاطر اینکه کارشناسی دارد، کارهای مختلف دارد، این را به این کیفیت انجام میدهند.
این جعاله اصلاً در ضمن قرض هم نیست. واجب میشود بر مستقرض ادای مبلغ دین از باب «ضمان الغرامة» یعنی اداء مبلغ دین را از باب ضمان الغرامة میدهد «مع أداء مبلغ الجعالة» دو تا مبلغ میدهد، یکی مبلغ دین را میدهد از باب «ضمان الغرامة». یکی جعاله را میدهد، همان پول زیادی که بعضی مواقع میگیرند، اینجا ربا نمیشود. در ضمن قرض نیست که زیادی باشد.
یا اینکه میگوید: «إن سددتَ دینی من قبل نفسک» اگر دین مرا ادا کردی از طرف خودت، «أعطیک هذا الجعل المعیّن أقساطاً» این جُعل معیّن را اقساطی به شما میدهم. البته در عین حال باید آن دین را هم برود ادا کند و آن ضمان را هم دارد. «و مقدار الجعل المعیّن» گاهی وقتها این جُعل معیّن را میدهد که تو برای خدا برو پول مرا و دین مرا ادا بکن، من جُعلی به تو میدهم که مساوی با هم آن دین است و هم زیادتر است. دو تایش را دارد. گاهی وقتها اصلاً نمیآید یک قسمت از ضمان را بدهد. میگوید تو «قربة الی الله» برو دین مرا ادا کن، ضمان را کنار میگذارد و همه را در باب جعاله میآورد و میگوید: من به عنوان جعاله، زحمتی که کشیدی و کاری که کردی و از جیب خودت ادا کردی، سی میلیارد را به شما به عنوان جُعل میدهم. کلّش را به عنوان جُعل قرار میدهد.
اینجا مقدر جُعل معیّن مساوی با دین است یعنی آن سی میلیارد با آن ده میلیارد زیادهای که بانک میخواهد از مستقرض بگیرد. همه را به عنوان جعاله میدهد. پس اینجا یک راه جدیدی است. میتواند یک مقداری از خود دین را براساس ضمان پرداخت بکند و جُعل را به آن اضافه بزند. میتواند جُعل را به هر دو تا بزند. جعاله را به هر دو تا میزند.
إنّ السید السیستاني التزم بهذه الصیاغة، حیث إنّ البنك يتقاضى من فاتح الاعتماد([2] ) نحوين من الفائدة و الوجه في صحّة أخذ الزیادة في کلا النحوین هو الجعالة.
آقای سیستانی به این جعاله بر تسدید دین اعتقاد دارند ظاهراً و میگویند که بانک «یتقاضی من فاتح الاعتماد» تقاضا میکند از آنکه گشایندۀ اعتبار است، دو نحو فایده را. دو جور فایده از گشایندۀ اعتبار گرفته میشود. «و الوجه فی صحّة أخذ الزیادة فی کلا النحوین هو الجعالة»، آن زیاده را در هر دو تا نحو از باب جعاله میگیرید. این روشی است که بعضی از اعاظم دارند، آقای سیستانی هم علی الظاهر این را قبول دارند. عبارتی در منهاج دارند که حالا کلیاش را بگویم: میفرمایند که بانک از گشایندۀ اعتبار، یعنی در بانک اعتبار باشد، گشایندۀ اعتبار گاهی وقتها یک پولی هم در بانک میریزد، پولی را میگذارد در بانک که باشد یا اینکه خلاصه یک اشخاصی را به عنوان اینکه اینها معرّف این باشند، وثائقی هم میگذارد پیش بانک و بانک همینجوری اقدام نمیکند. این میآید یک اعتباری را در بانک باز میکند، فاتح اعتماد، گشایندۀ آن اعتبار است. یک بار یک اعتبار بانکی برای خودش ایجاد میکند، بانک دو جور از او پول میگیرد:
یکی این است که به ازاء خدماتش است که این را حالا اول ذکر میکنیم. یکی هم فایده بر آن مبلغی است که بانک به عنوان تسدید دین میدهد. حالا توضیح فرمایش ایشان یک مقدار مفصل است که إنشاءالله در جلسه آتیه عرض میکنم که به چه کیفیتی آقای سیستانی میآیند این را بیان میکنند؟ باز در این بحث جعالۀ بر تسدید عین، آقای صدر یک مناقشهای دارند. بعد از همین مناقشه، خودشان استدراک میکنند و تفصیل میدهند؛ یعنی خود مرحوم آقای صدر از این مناقشه استدراک میکنند و یک تفصیلی در این ذکر میکنند که إنشاءالله آن تفصیل مرحوم آقای صدر هم بعداً اشاره میکنیم.
پس اول بحث نظر آقای سیستانی که دو نوع فتح اعتماد و گشایش اعتبار در بانک است و اقدام بانک در تسدید دین است، بعد هم ایراد آقای صدر و سپس استدراک آقای صدر از ایرادش به تفصیلی که خواهند داشت.
«و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطّاهرین»