1401/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /طریق پنجم: خرید و فروش دو طرف معامله
طریق پنجم: خرید و فروش دو طرف معامله
و هذا الطریق بتبدیل بیع العوضین في المعاملة الربویة بالبیعین و هو ممّا نصّ علیه العلّامة الحلي في نهایة الإحکام، فقال: «طريق التخلّص من الربا بيع السلعة بجنس غيرها، ثم يشتري بها الأخرى.» ([1] )
بحثهای طریق چهارم که مسألۀ خرید و فروش اسکناس بود گذشت. وارد بحث طریق پنجم میشویم. طریق پنجم بحثی است که علّامۀ حلّی مطرح کردهاند. و آن این است که وقتی شما دو تا جنسی را که مقدراش متفاوت است میخواهید خرید و فروش کنید [و] هر دو را به یک مبلغ معیّن بخرید. ۱۰ کیلو برنج بوده، میخواستید با ۲۰ کیلو برنج طرف مقابل عوض کنید. یکی از راهها این است: ده کیلو برنج را میآیید میگویید مثلاً ۱۰۰ هزار تومن. میگویم من ۱۰ کیلو برنج را میخواهم با ۲۰ کیلو برنج شما عوض کنم. ۱۰ کیلو برنج شما، که برنج شمال است و ۲۰ کیلو برنج طرف مقابل، که هندی است. و شما به یک قیمت قیمت گذاری میکنید. میگویید من ۱۰ کیلو را به ۱۰۰ هزار تومن به تو میفروشم. ۱۰ کیلو را میدهید به او و ۱۰۰هزار تومن را از او میگیرید. بعد میگویید ۲۰ کیلو برنجات را هم به ۱۰۰ هزار تومن از تو میخرم. به او پول را میدهید و برنج را میگیرید. به جای اینکه در یک معامله ربا واقع شود، دو تا خرید میکنید. این را علّامۀ حلّی هم فرمودند. اینها راههای تخلّص از ربا هست که بزرگان فرمودهاند. منتهی این راه دو تا صورت دارد:
صورت اوّل
و هي اشتراء المعوّض الآخر بثمن آخر مساوٍ للثمن الذي اشتری به المعوّض الأول.
إنّ آخذ الربا هو مالك الطرف الناقص و معطي الربا هو مالك الطرف الزائد، و لابدّ لآخذ الربا في تخلّصه من الربا أن يبيع الطرف الناقص بثمن معیّن مثل ألف دینار ثمّ يشتري من معطي الربا الطرف الزائد بمقدار الثمن المعیّن المذکور و هو ألف دینار آخر من أمواله مثلاً و یمکن أن یجعل الثمن جنساً آخر غیر الدینار و الدرهم و الإسکناس مثل مائة کیلو أر
کما إذا باع آخذ الربا مائة کیلو من الحنطة بألف دینار من معطي الربا، ثمّ اشترى مأتین کیلو من الحنطة بألف دینار.
قال صاحب العروة: لا فرق في ذلك بين أن يشترط البيع الثاني في البيع الأوّل أو لا.
صورت اوّلش این است که شما وقتی ۱۰ کیلو را میخواستید با ۲۰ کیلو عوض کنید، گفتید: نه! توی بیع واحد چون رباست ما این را قبول نداریم. میگوییم راهحلّ شرعی چیست؟ میگویید آقا ۱۰ کیلو به ۱۰۰ هزار تومن. ۱۰۰ هزار تومن را میگیرید میگذارید کنار. بعد دوباره آن ۲۰ کیلو برنج را به ۱۰۰ هزار تومن بفروش. ۱۰۰ هزار تومن را هم به او میدهید و برنج را از او میخرید. ۱۰ را به ۱۰۰ هزار فروختید. ۲۰ را هم به ۱۰۰ هزار خریدید. این به اینصورت است. یک وقتی است که همان پول را میدهید، نه پول دیگری. دو تا ۱۰۰ هزار تومن هست. یک ۱۰۰ هزار تومنِ ۱۰ کیلو برنجی که خریدهاید، ۱۰۰ هزار تومن را از طرف مقابل دارید میگیرید. بعد با ۱۰۰ هزار تومن، که باز هم همان ۱۰۰ هزار تومن است و فرق ندارد، ۲۰ کیلو برنجش را میخرید. در نتیجه این شد که این ۱۰ کیلو رفت آن طرف و ۲۰ کیلو هم آمد اینطرف و یک ۱۰۰ هزار تومن از آن طرف آمد این طرف و یک ۱۰۰ هزار تومن از این طرف رفت آن طرف. این حرف علّامۀ حلّی است.
امّا راه دوّمش این است که شما همان ۱۰۰ هزار تومنی را که از مشتری اوّل بابت ۱۰ کیلو برنج گرفتهاید، همان را بگویید میدهم به تو، و از تو ۲۰ کیلو برنج را میخرم. دوباره همان ۱۰۰ هزار تومن را میدهید. یعنی ۱۰۰ هزار تومن عوض نشده. به اینجا که میرسد یک سری از بزرگان مثل شیخ طوسی و دیگران اشکال میکنند. یعنی اینجا مورد اختلاف واقع شده است.
عدم اختلاف در صحّت صورت اوّل
صورت اوّل ظاهراً خیلی صورت صریحی است. مثل علّامۀ حلّی هم اینصورت را آورده و فرمودهاند اینصورت هیچ اشکالی ندارد. در نهایة الأحکامشان همین عبارات را آوردهاند. صورت اوّل مسلّم است. اگر دو تا صدهزار تومن جدا بوده باشد، دو تا بیع کاملاً جداست. بیعها با هم هیچ ربطی ندارند. یعنی ثمن و مثمنشان هیچ ارتباطی با همدیگر ندارد. نه ثمن در این بیع و نه مثمن در آن بیع. باز در بیع دوّم هم ثمن و مثمن با هم فرق دارد. با هم اختلاطی ندارند در صورت اوّل. چون ده کیلوی خودم را فروختم به او به صد هزار تومن و صد هزار تومن را گرفتم و گذاشتم در این جیبم. بیست کیلو را هم با یک صد هزار تومن خریدم. از این جیبم درآوردم و بیست کیلو را خریدم. هیچ اختلاطی واقع نشده. ثمن و مثمن در بیعها کاملاً متفاوت است.
اما بحث در صورت دوّم است یعنی صورتیکه ده کیلو برنج را به او فروختم و صد هزار تومن او را گرفتم و دوباره با همین صد هزار تومن رفتم یک خرید و فروش دیگر انجام دادم و از او بیست کیلو را خریدم. اینها میگویند صورت دوم مشکل دارد. ما طبق ظاهرش میگوییم دو تا بیع است. چه اشکالی دارد؟ ثمن در اینجا دوباره ثمن شده در بیع دوّم. پول یکی شده. امّا بیع که دو تا بودنش به یکی بودن تبدیل نشده است. آنهایی که اشکال میگیرند ظاهراً از همان طریق میآیند جلو. یعنی در ذهنشان میآید این مسأله که شما باطناً یک نیّتی داشتید و صورتاً ظاهر این را عوض کردید. یعنی پول یک پول بود. در حقیقت این دو بیع برگشت میکنند به یک بیع. این شبیه همان حرفی است که در بحث بیع و برگشتش به قرض داشتند. چجور اونجا میگفتند بیع به قرض برمیگردد؟ اینجا هم میگویند این دو تا بیع شما به یک بیع برمیگردد. در حالیکه چنین نیست.
جواب از اشکال به صحّت صورت دوّم
این دو تا بیع اصلاً به یک بیع برنمیگردد. آنچه که من دارم انجام میدهم یک بیع کاملاً جداست و این هم یک بیع کاملاً جداست. آن صد هزار تومن آمده داخل در ملک من، با آن صد هزار تومن هم آمدهام بیست کیلو برنج خریدم. بیع، یک بیع شد؟ دو بیع است. قاعدتاً دو بیع است. نمیتوانم این را به عنوان یک بیع مطرح کنم. ظاهراً قضیّه به عنوان یک بیع نیست. این تفاوتی است که بین اینها هست.
فرض اینها این است که این میخواسته این ده کیلو را با این بیست کیلو در یک بیع انجام بدهد و مبادله کند. حالا فرضی که صد هزار تومن اضافه بکنم فرض دیگری است. این هم صد هزار تومنی که اضافه بکنم به عنوان اینکه راهحل شما بوده باشد و این را ضمیمه بیاورد در اینجا، این هم میتواند بوده باشد. شاید آنها بیایند بگویند باز چون ثمن یک چیزی در آن داخل شد، حالا شد دو تا بیع. امّا ظاهرش در فرض مسألۀ ما، که الان این فرض که با همان صد هزار تومن خرید کنی، این را قبول ندارند. شاید راهحلّ شما را اگر رائه دهیم آنها قبول کنند. یعن اگر مثلاً یک هزار تومنی به صد هزار تومن ضمیمه کنیم آنها قبول کنند. امّا فرض این است که اینها مثل شیخ در موردی که به همان شخص صد هزار تومن بوده باشد، اشکال کردهاند. علیالظّاهر این اشکال یک مقدار سنگین است که بخواهیم قبول کنیم. بیعین به اینکه ثمن واحد بوده از جهت شخصی بیع واحد نخواهد شد.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.