1401/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه اقتصادی/ربا و بانکها /طریق سوم؛ روایت سوم
روایت دوّم را در جلسه قبل بررسی کردیم وارد روایت سوّم میشویم
روایت سوّم: صحیحۀ عبدالملک بن عتبة
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَن مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُتْبَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ أُرِيدُ [يُرِيدُ] أَنْ أُعَيِّنَهُ الْمَالَ وَ يَكُونُ لِي عَلَيْهِ مَالٌ قَبْلَ ذَلِكَ فَيَطْلُبُ مِنِّي مَالاً أَزِيدُهُ عَلَى مَالِيَ الَّذِي لِي عَلَيْهِ أَ يَسْتَقِيمُ أَنْ أَزِيدَهُ مَالاً وَ أَبِيعَهُ لُؤْلُؤَةً تُسَاوِي مِائَةَ دِرْهَمٍ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَأَقُولَ أَبِيعُكَ هَذِهِ اللُّؤْلُؤَةَ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ عَلَى أَنْ أُؤَخِّرَكَ بِثَمَنِهَا وَ بِمَالِي عَلَيْكَ كَذَا وَ كَذَا شَهْراً قَالَ: لَا بَأْسَ. ([1] )
در این روایت نیز میبینیم که برای مسألۀ تأخیر در ادای دین چاره جویی شده است. قبل از توضیح یک دقتی که در روایت باید بشود این است که در نص روایت «اُعَیّن» گفتهاند؛ که به معنای تأخیر در ادای دین و تعیین أجلی دیگر است. سند این روایت صحیح است. محمد بن یعقوب از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی از علی بن حکم که او هم از اجلا است، از عبدالملک بن عتبه. عبدالملک بن عتبه هم از اجلا و ثقات است. قال سألته عن الرجل. سؤال پرسیدم از امام صادق علیه السلام از یک شخصی، أُرِيدُ أَنْ أُعَيِّنَهُ اَلْمَالَ (یا یرید ان اعینه المال. از من میخواهد که برایش مال را تعیین کنم. این تعیین کنم یعنی چه؟ یعنی اجل را تعیین کنم. وَ يَكُونُ لِي عَلَيْهِ مَالٌ (یعنی آن شخص بدهکار من است.) قَبْلَ ذَلِكَ فَيَطْلُبُ مِنِّي مَالاً أَزِيدُهُ عَلَى مَالِيَ اَلَّذِي لِي عَلَيْهِ (یعنی از من طلب میکند یک مال دیگری به مال خودم اضافه بکنم. و مقدار دیگری به او پول بدهم) أَ يَسْتَقِيمُ (آیا صحیح میباشد) أَنْ أَزِيدَهُ مَالاً (یک مالی را به آن اضافه کنم [و به او بدهم]) وَ أَبِيعَهُ لُؤْلُؤَةً تُسَاوِي مِائَةَ دِرْهَمٍ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ (لؤلؤهای که قیمتش صد درهم است را هزار درهم بفروشم.) فَأَقُولَ أَبِيعُكَ هَذِهِ اَللُّؤْلُؤَةَ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ عَلَى أَنْ أُؤَخِّرَكَ بِثَمَنِهَا (در ازای این که ثمن را تأخیر بیندازم -کدام ثمن را؟ هم آن ثمنی که قبلا بر عهدهی او داشتم و هم این ثمن جدید را- این لؤلؤ را به هزار درهم به تو می فروشم. این همان بحث تأخیر در پرداخت بدهی است که موعد پرداخت رسیده الان باید میآمد پرداخت میکرد لکن الان آمده و میگوید زمان پرداخت این بدهی را عقب بیانداز یک پول اضافهتری هم به من بده و من هردوی بدهیها را مثلاً شش ماه دیگر به تو پرداخت خواهم کرد ما از باب بیع نسیهای این مسألۀ تأخیر در پرداخت بدهی را تصحیح میکنیم برخی گمان میکنند بیع نسیهای را نمیتوان در ازای تأخیر گرانتر کرد و این اشکال شرعی دارد در حالیکه چنین نیست مثلاً در فلان روز ده میلیون باید به شما میداد لکن الان ندارد تا پرداخت کند میگوید این ده میلیون را بکن بیست میلیون ولی شش ماه دیگر به تو میدهم برای اینکار شما یک چیزی را ده برابر یا بیشتر به او میفروشید که آن ده میلیون شما بشود بیست میلیون تومان وبیست میلیون را شش ماه دیگر از او میگیرید. آیا میشود چنین کاری کرد یا نمیشود؟ حضرت میفرمایند: لاَ بَأْسَ. اشکالی ندارد. این راه تأخیر پرداخت بدهی است. تازه در این روایت آمده یک کار اضافهتر هم انجام داد و گویا یک وام جدید هم میخواهد از شما بگیرد. اما در قالب وام نمیگیرد. میگوید یک خرید و فروش کنیم در قالب خرید و فروش. پولش را من دیرتر به شما میدهم. یعنی وام را که میخواهد بگیرد چطور آمده گرفته؟ آمده در قالب یک جنس ده برابر، حالا شما بگو صد برابر؛ بیشتر یا کمتر مهم نیست فقط بیع نسیهای باید تحقق پیدا کند. عقلاییت آن هم به چیست؟ به همین مسألۀ تأخیر در پرداخت بدهی است. عقلاییت هم در همین جهت است که دارد آن ارزش اجلی مال که میگوییم للأجل قسط من الثمن، بخشی از ثمن در ازای اجل (مدت) است را به شما پرداخت میکند.
روایت چهارم: موثقۀ مسعدة بن صدقة
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَن عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سُئِلَ رَجُلٌ لَهُ مَالٌ عَلَى رَجُلٍ مِنْ قِبَلِ عِينَةٍ عَيَّنَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا حَلَّ عَلَيْهِ الْمَالُ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مَا يُعْطِيهِ فَأَرَادَ أَنْ يُقَلِّبَ عَلَيْهِ وَ يَرْبَحَ أَ يَبِيعُهُ لُؤْلُؤاً وَ غَيْرَ ذَلِكَ مَا يَسْوَى مِائَةَ دِرْهَمٍ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ وَ يُؤَخِّرَهُ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ قَدْ فَعَلَ ذَلِكَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَفْعَلَ ذَلِكَ فِي شَيْءٍ كَانَ عَلَيْهِ.([2] )
محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم از پدرش از هارون بن مسلم از مسعدة بن صدقة (که گفتهاند از رجال عامی است؛ اما ثقه است. لذا روایت را تعبیر کردیم به موثقۀ مسعدة بن صدقة. عن ابیعبدالله علیه السلام قال سُئِلَ رَجُلٌ لَهُ مَالٌ عَلَى رَجُلٍ مِنْ قِبَلِ عِينَةٍ عَيَّنَهَا إِيَّاهُ (ازحضرت پرسیده شد مردی به مرد دیگر بدهکار است و یک اجلی برای آن بدهی تعیین کرده فَلَمَّا حَلَّ عَلَيْهِ اَلْمَالُ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مَا يُعْطِيهِ (وقتی موعدش رسید، پول نداشت بدهد.) فَأَرَادَ أَنْ يَقْلِبَ عَلَيْهِ وَ يَرْبَحَ (خواست قضیه را عوض بکند یعنی یک کار جدید انجام بدهد. بگوید میخواهم آن اجل را به تأخیر بیندازم و یک سودی هم به تو میدهم چطور؟) أَ يَبِيعُهُ لُؤْلُؤاً أَوْ غَيْرَ ذَلِكَ مَا يَسْوَى مِائَةَ دِرْهَمٍ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ وَ يُؤَخِّرُهُ (آیا میشود یک لؤلؤای را که قیمت آن صد درهم است، هزار درهم به او بفروشم و [موعدش را] تأخیر بیندازم؟ حضرت فرمودند) لاَ بَأْسَ بِذَلِكَ قَدْ فَعَلَ ذَلِكَ أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَفْعَلَ ذَلِكَ فِي شَيْءٍ كَانَ عَلَيْهِ ( اشکالی ندارد پدرم این کار را انجام داد و به من امر کرد در یک چیزی که برعهدۀ ایشان بود این کار را انجام بدهم.) روایت از امام صادق علیه السلام است. حضرت میفرمایند که امام باقر علیه السلام، خودشان انجام دادند. به من هم امر کرد در یک چیزی که بر عهدۀ ایشان بود چنین کنم. یعنی فعل امام هم هست؛ نه اینکه امام فقط بگویند لا بأس و اشکالی ندارد ممکن است برخی فکر کنند که لا بأس؛ شاید کراهتی داشته باشد خیر چنین نیست؛ فعل امام معصوم هم هست. این مسأله تماماً مربوط به تأخیر در پرداخت بدهی است در تمام این موارد دقیقاً زمان را مشخص میکند. این مسألۀ عینه و مشخص کردن زمان نکتۀ مهمی دارد وقتی شما می آیید پای قرارداد میخواهید زمان را به تأخیر بیندازید باید آن را معین کنید. یعنی آنچه که الان هست و اشکال شرعی دارد این است که معین نمیکنند. اینکاری که بین نزول خواران متداول است، خود نزول خوار میآید بی دلیل اضافه میکند. این سیره را شارع میخواسته از بین ببرد؛ اما عینه را شارع نمیخواسته از بین ببرد. یعنی روح ربا نباید مسألۀ عینه (یعنی جایی که مدت تأخیر با قراردادی تعیین می شود) را شامل بشود. مسألۀ عینه فعل معصوم است و روایات متعددی هم دارد. آنچه که در نظام ربوی میخواهیم جلوی آن را بگیریم تأخیر انداختن نامعین و بدون قرارداد است که گیرندۀ ربا بدون قرارداد برای خودش کنتور میاندازد و طرف مقابلش را بدبخت میکند و ممکن است بعد مدتی خانۀ طرف را از او بستاند این منهی عنه است؛ اما اگر عینه باشد؛ پولی را به این کیفیت به او پرداخت بکنید و در ازایش او موعد پرداخت را به تأخیر بیندازد این را حضرت فرمودند اشکال ندارد و ربا هم نیست. ما باید روایات را بررسی کنیم و طبق آنها روح ربا را به دست بیاوریم نه اینکه هر زیادهای را به روح ربا برگردانیم بر جواز این راه ها هم قول معصوم و هم فعل معصوم دلالت دارد.