درس خارج فقه حضرت آیت الله بهجت
88/01/30
بسم الله الرحمن الرحیم
... يك بدلي براي اين قتل از خودش اظهار كند. اگر نكشيد من را دلالت ميكنم بر خفاياي دشمن. دلالت ميكنم بر طريق مخفي كسي اين را نميداند. اين ازش استفادهي ندب ميشود؟ بلكه ميتوان گفت كه واجب است كفايتا بر متمكن يا واجب است بر بيتالمال كه اين كار را بكند اينجا جاي....
آنكه وظيفهاش است كه بايد ببرد به امام برساند ازش متمشي نشود. اين چه حرفي است كه استظهار ندب بشود از اينها؟. قبول نداريم، اينها ارتكازات است. لذا عنوان ميكنند كه همين روايتي كه اينطور كه بي بديل بودهاند همان مثلا فرض كنيد اگر كسي را ميخواهند اعدام كنند... همه اينها را ميدانند اين هم چون متديناند ميدانند؟ يا اينكه چون انساناند ميدانند اين چه حرفي است؟ اين ارتكازات كافي است براي دلالت بر اين مطلب. خصوصا حق واجب در روايت هم دارد. اينها چي هستند؟ استظهار ندب ميشود؟ براي متمكن علي الكفايه واجب است براي غير متمكن هم بيتالمال اين كارها را بكند همه چيز را ما بايد بالخصوص. احتمال ميدهمحقواجبليس مرضيا اين حرف شد؟ پس ما هيچي نميفهميم.از شرع و دين و از وجدانيات و از انسانيات هيچي نميفهميم؟ اين حقٌ واجب كه ميفرماييد ارشاد است به طريقهي عقل و عقلا.اين چه حرفي است ميزنيد. استشعار ندب ميشود. اين را ميخواهيم ببريم پيش امام ولو مردهاش را ببريد. اينطور؟اين هم كه ظاهر اصحاب اين است. اصحاب احتجاج كردهاند به صحيحهي ابي بصير عن ابي عبدالله(ع)بل نسب إلي ظاهر الأصحاب بل نفي الخلاف عنه عدا شاذ من المتأخرين ، محتجين عليه بصحيح أبي بصير عن أبي عبد الله عليه السلام "سألته عن قول الله عز وجل:"ويطعمون الطعام علي حب"يا اينكه علي حبه خودش هم اشعار داردبهخوردن،ديگري را ايثار كندبه طعام.الآية قال:هو الأسير و قال: الأسير يطعم وإن كان يقدم للقتل،استظهار ندب ميشود؟ بله ميشود استظهار ارشاد است به همين طريقهي عقل و عقلا. شما گفتند به امام برسانند نگفتندكهبكشيداو را از گرسنگي تا ميتوانيد فلان كنيد.وقال:إن عليا عليه السلام كان يطعم من خلد في السجن من بيت مال المسلمين"بايد صرف در مصالح اسلام و مصالح مسلمين شود و اين از اوجب مصالح مسلمين است. خصوصا اينطور چيزها را كفار بشنوند وبگويند دربارهي اسلام كه اسلام كار عقلايي ميكند و ترحم ميكند نه اين كه اين را ميخواهد ببرد هي او را در راه ميزند. اين ضروري است. وبخبر مسعدة بن زياد المروي عن قرب الإسناد عن جعفر عن أبيه عليهما السلام"قال علي عليه السلام :إطعام الأسير والاحسان إليه حق واجب و إن قتله من الغد و بحسن زرارة وصحيحه عن أبي عبد الله عليه السلام " إطعام الأسير حق علي من أسره وإن كان يراد من الغد قتله ، امروز تا فردا را گرسنه نماند. ايشان اينطور ميفرمايد كه انسياق الندب من النصوص المزبوره. آيا اينطور است؟.... ظاهرش ندب است؟فإنه ينبغي أن يطعم ويسقي ويرفق به كافرا كان أو غيره " ونحوه أخبار منصور بن حازم وجراح المدائني وسليمان بن خالد عنه عليه السلام أيضا ، ولكن الانصاف انسياق الندب من النصوص المزبورة بملاحظة بعض القرائن فيها ، سيما خبر أبي بصير المشتمل علي تفسير الآية المساقة للمدح،نه اين ظاهرش مدح باشد؟ اين چه حرفهايي است ما اگر اين حرفها را بگوييم صاحب جواهر به ما چه چيزهايي ميگويد....مضافا إلي معلومية عدم احترام نفس المشرك آره محترم نيست بايد كشتش. محترم نيست بايد بكشند تا به امام برسد جنازهاش را بايد ببرند.از امام مقدستر ...اين است كهامام ... يا... آن ... خيلي عجيب.الذي هوشرالدواب المؤذية،بل طلب إتلافها نعم قد يقال قد يقال يعني يك حرفي زدند حال چيزي باشد يا نباشد معلوم نيست. باطعامه لبقاء حياته حتي يصل إلي الإمام عليه السلام ، والله العالم . ادله غير ... با او ميتواند... بماند. لازم نيست فقط براي اينكه ايصال به امام واجب است او هم بايد تا آنوقت بماند. اين حرف شد؟ بلكه ميفهميم هرچه .... شد بهتر است. .... متداول بوده عسل و كره و اينطور چيزها را بياورند تا قوي بشود مثل اينكه... نخير واجب نيست. كمال احسان هرقدر بهتر اوفق به رضاي خدا و رضاي عقلا اينها چيست؟ اينها را اينقدر بزنيم در راه كه مردهاش را ببريم؟ ما از شما مقدستريم. آورديم جنازهاش را اينقدر باشرك مخالفيم. اين ها را بشنوند خود مشركين اگر بشنوند حتي اسير را احسان ميكنندميفهمند به اينكه اينها دينشان حق است. اينها كارهاي عقلايي واحسان..حتي به مشركين. (ويكره قتله صبرا) همچنين قتل به صبر مكروه است. عجب قتل به صبر كه اشد است مثلا يك كسي كه ميخواهد فرار كند يك كسي باشد او را بزند.... كما صرح به غير واحد ، بل لا أجد فيه خلافا ، لما في صحيح الحلبي عن الصادق عليه السلام " لم يقتل رسول الله صلي الله عليه وآله رجلا صبرا غير عقبة بن أبي معيط وطعن ابن أبي خلف فمات بعد ذلك " ضرورة إشعاره بمرجوحيته التي لا ينافيها وقوعه من رسول الله صلي الله عليه وآله المحتمل رجحانه لمقارنة أمر آخر ، علي أن الحكم مما يتسامح فيه . والمراد بالقتل صبرا أن يقيد يداه ورجلاه مثلا حال قتله ، وحينئذ فإذا أريد عدم الكراهة أطلقه وقتله ، ولعل هذا هو المراد مما فسره به غير واحد ، بل نسبه بعض إلي المشهور من أنه الحبس للقتل ، وفي القاموس وصبر الانسان وغيره علي القتل أن يحبس ويرمي حتي يموت وقد قتله صبرا وصبره عليه ، وأما ما قيل - كما حكاه في المسالك من أنه التعذيب حتي يموت أو القتل جهرا بين الناس أو التهديد بالقتل ثم القتل ، وفي غيرها القتل وينظر إليه آخر ، أو لا يطعم ولا يسقي حتي يموت بالعطش والجوع - فلم أجد ما يشهد لها ،بل الأخيرمنهامناف لما سمعته من وجوب الاطعام والسقي ولكن قد نفي بعضهم البأس عن كراهة الكل للتسامح.( و )كذا يكره(حمل رأسه) أي الكافر المقتول(من المعركة ) لكونه تمثيلا أو كالتمثيل ، ولاشعار عدم نقل رأس كافر قط إلي رسول الله صلي الله عليه بمرجوحيته في الجملة ، وللخوف من فعل مثله بالمؤمن ، من أن الحكم مما يتسامح فيه ، نعم لو كان في نقله نكبة للكفار وقوة للمسلمين أمكن زوالها ، ولعله لذا حمل رأس أبي جهل ، بل في بعض الأخبار حمل أمير المؤمنين عليه السلام رأس عمرو بن عبد ود ، والله العالم .