درس خارج فقه حضرت مرحوم آیت الله بهجت

87/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

(و) علي كل حال ف‍ ( لا يجوز الفرار إذا كان العدو علي الضِعف أو أقل ) حالا اگر ما بوديم و تعبدي در کاري نبود يا چيزي که نتيجه‌اش تعبد باشد در کار نبود مي‌گفتيم بايد به حد المُکنة از غالب شدن تمکن داشته باشد. خودمان بوديم مي‌گفتيم اگر علي الضِعف باشد تمکن از غالب شدن نيست. البته آنجا هم که منع هست. الا متحيزا الي فئة يا متحرفا للقتال جاي ديگر برود قتال کند.

اما اگر خودمان بوديم و تعبد يا چيزي که به منزله‌ي تعبد بود در کار نبود، مي‌‌گفتيم خير، اگر آنها زيادترند تمکن از غلبه نيست. لازم نيست علي ضعف باشد نخير کمتر از ضعف باشد. اگر اينها دو هزارند و آنها سه هزارند ما خودمان بوديم مي‌گفتيم غالب نمي‌شوند. بله، ممکن است کسي بگويد که تمکن از غلبه در جهاد لازم است، پس اگر مساوي هم باشند تمکن از غلبه نيست.

بله، در جهاد مي‌شود گفت که همين تقييد به مُکنت افاده‌ مي‌کند که اگر آنها زيادتر شدند، -هرقدر هم زيادتر شدند- نمي‌شود. عقلايي اين باشد که اينها با تساوي متمکن از غالب شدن نمي‌شوند. بله ممکن است بگوييم اگر مساوي شدند تمکن از غلبه محرز نيست احتمال غلبه هست يا هست؟ اما احتمال غلبه در آن طرف هم هست.

بله اين مطلب هست که اگر مساوي شدند مقاوم‌اند با همديگر پس دفاع ساقط نمي‌شود. مي‌‌دانيم احتمال غلبه‌ي آنها معارض است به احتمال غلبه‌ي اينها. بله، نمي‌دانند که احتمال اينکه آنها غالب شوند به احتمال اختصاصي ، نمي‌توانند با مساوات هم به مسلمانان ايذا کنند. اگر اين احتمال باشد معارض است به احتمال ضدش. پس دفاع با مماثلت و مساوات ساقط نمي‌شود فضلا از اينکه مسلمانان کمي زيادتر هم باشند.

پس به حسب المکنة، به حسب ظاهر اين معنا را افاده مي‌کند که انسان تمکن از غالب شدن داشته باشد نه از اينکه او مقاوم باشد با آنها. آن که دفاع است.

بله يک چيزي هست که تصديق آمر و خالق اقتضا مي‌کند که ما تکذيبش نکنيم. اگر فرمود يکيِ شما بر دوتا غالب مي‌شود پس نبايد تکذيب کنيم. اگر فرمود يکي شما بر ده تا غالب مي‌شود تکذيب نبايد کنيم. اگر منسوخ شد علم ان فيکم ضعفا. يکي شما بر دوتا غالب مي‌شود. مأة بر مأتين غالب مي‌شود. علم ان فيکم ضعفا. اول يکي بر ده تا غالب ميشود بعد تخفيف شد الآن خفف الله عنکم. ايستادگي بر بيش از دوتا واجب نيست. وعده‌ي غلبه درش داده نشده است. در مقابل ده تا بود الآن خفف الله عنکم. مأة بر مأتين غالب مي‌شود نه بر الف. بر الف بود و نسخ شد.

وعده‌اي بود، به مقتضاي اينکه تصديق وعده واجب است و تکذيب وعد او حرام است اين است که بگوييم اين هم مثل الا متحرفا للقتال او متحيزا الي فئة مستثني است. اگر يکي در مقابل دو تا است و اگر ده تا در مقابل بيست تاست و مأه در مقابل مأتين است و وعده‌ي غلبه شده است. الف در مقابل الفين يغلبوا.

بله در زمان سابق الف و عشرة الآف را غلبه مي‌کرد و مأة، الف را غلبه مي‌کرد. نسخ شد. علم ان فيکم ضعفا. شايد ضعف اعتقادي باشد. ما داريم مي‌بينيم آنها ده تا هستند و ما يکي و مع ذلک ما بگوييم بله يکي اين بر ده تا غالب مي‌شود؟

يکيِ اين بر دو تا غالب مي‌شود مأة بر مأتين غالب مي‌شود و الف بر الفين غالب مي‌شود پس جايز نيست فرار از زحف در صورتي که آنها مأتين هستند و ما مأة هستيم . فرار از زحف يعني فرار از هجوم آنها و حمله‌ي آنها. وحي يک چيزي است که تکوينا موضوع را عوض مي‌کند. تعبد نيست مثل يک رئيس جيش که خبر مي‌دهد که من حسابش کردم که الف از اينها اقوا است از الفين نه از ازيد از الفين. مأة در اينها اقوا است از مأتين نه از بيشتر.

و الا اگر خودمان بوديم و اين وحي صادق نبود، مي‌گفتيم مأة غالب نمي‌شود بر مأة و واحد. تمکن نيست در آنجا. خود مأة با مأة مي‌گوييم احتمالهما متساقط است اما مأة و واحد، اقوا از مأة است. لکن در صورتي که رييس جيش نگويد من حساب کرده‌ام مأة از مأتين اقوا است و غالب مي‌شود شما مي‌گوييد مأة و واحد مغلوب مي‌شود.

بالاخرة تحريم کرده است فرار از زحف را در صورت تماثل، فضلا از زيادتي بر مثل چه تحريمي؟ کبيره است نه فقط حرام است. خصوصا اگر يک عده‌ي زيادي ترسيدند و زود فرار کردند. بقيه هم خدا مي‌داند چه مقدارشان مي‌گويند ما که از اينهايي که فرار کردند اقوا نيستيم. ما هم فرار مي‌کنيم.

به حسب المکنة لازمه‌اش اين است که محاربه در اين صورت غير مقدور است. حالا اين در قرآن ثابت است. باز هم کار داريم به شيخ و فاضلان و غيره؟ به اقوال کار داريم؟ در قرآن وعده داده شده است. مأة بر مأتين غالب مي‌شوند و فرار نبايد بکنند قبلا مأة بر الف غالب مي‌شد. مخالفت زيد و عمرو در اينجا هيچ ابدا نبايد در انسان احداث خوفي بکند. وعده، منصوص قرآن است.

كما صرح به الشيخ والفاضلان والشهيدان وغيرهم بل لا أجد فيه خلافا كما اعترف به في التنقيح ، بل الفرار من الزحف من جملة الكبائر كما استفاضت به النصوص أو تواترت ، وقال الله تعالي "يا أيها الذين آمنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلا تولوهم الأدبار ، ومن يولهم يومئذ دبره إلا متحرفا لقتال أو متحيزا إلي فئة فقد باء بغضب من الله، و مأواه جهنم وبئس المصير"

و في مرسل الكليني عن أمير المؤمنين عليه السلام " وليعلم المنهزم أنه مسخط ربه وموبق نفسه ، له في الفرار موجدة موجب غضب خدا است الله والذل اللازم والعار الباقي ، وأن الفار لغير مزيد في عمره ، زيادتي در عمر نمي‌آورد ولو کنتم في بروج مشيدة  و لامحجور بينه وبين يومه ، پناهگاهي ندارد حجري نيست که آنها را مانع شود از اينکه طرف ما بيايد

ولا يرضي ربه ، و لموت الرجل محقا قبل إتيان هذه الخصال خير من الرضا بالتلبس بها والاقرار عليها "و في خبر محمد بن سنان" إن أباالحسن الرضا عليه السلام كتب إليه فيما كتب من جواب مسائله حرم الله الفرار من الزحف، لما فيه من الوهن في الدين ، والاستخفاف بالرسل والأئمة العادلة ، وترك نصرتهم علي الأعداء ، والتقوية لهم علي ترك ما دعوا إليه من الاقرار بالربوبية واظهار العدل وترك الجور وإماتة الفساد ، لما في ذلك من جرأة العدو علي المسلمين ، اگر ما فرار کنيم آنها قوي‌تر مي‌شوند.

و ما يكون في ذلك من السبي والقتل وإبطال دين الله عز وجل وغيره من الفساد " و في خبر إسماعيل بن جابرعن جعفر بن محمد عن آبائه عن علي عليهم السلام المروي عن رسالة المحكم والمتشابه نقلا عن تفسير النعماني مسندا إليه " إن الله تعالي لما بعث نبيه صلي الله عليه وآله أمر في بدء أمره أن يدعو بالدعوة فقط ، وأنزل عليه " ولا تطع الكافرين والمنافقين ودع أذاهم " فلما أرادوا ما هموا به من تبييته أمره الله بالهجرة وفرض عليه القتال ، فقال : " أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا " - ثم ذكر بعض آيات القتال إلي أن قال - : فنسخت آية القتال آية الكف - ثم قال - ومن ذلك أن الله تعالي فرض القتال علي الأمة فجعل علي الرجل أن يقاتل عشرة من المشركين ، يکي به ده تا غالب مي‌شود

فقال : " إن يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مائتين ، هر يکي ده‌تا وإن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا من الذين كفروا " ثم نسخها سبحانه فقال : " الآن خفف الله عنكم وعلم أن فيكم ضعفا ، فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين ، يکي بر دوتا ترجيح دارد. مأة بر مأتين غالب مي‌شود. اگر مأة و واحدة بود و خودمان بوديم و لولا اين وعده‌ي صادق بر مأة غالب مي‌شد.

و إن يكن منكم ألف يغلبوا ألفين" فنسخ بهذه الآية ما قبلها يکي بر ده‌تا غالب مي‌شد الآن يکي به دو تا عشرة بر مأة غالب مي‌شد، فصار فرض المؤمنين في الحرب إن كان عدة المشركين أكثر من رجلين لرجل يکي با دوتا مقاومت دارند اما يکي با سه‌تا مقاومت ندارند. پس مأة اگر شد به حسب وعده‌ي صادق بر مأتين غالب مي‌شد و فرار جايز نيست. لم يكن فارا من الزحف ، براي اينکه رجلين به رجل متساوي‌اند.

و إن كانت العدة رجلين لرجل كان فارا من الزحف " وقال الصادق عليه السلام في خبر مسعدة بن صدقة في حديث طويل : " إن الله عز وجل فرض علي المؤمن في أول الأمر أن يقاتل عشرة من المشركين ليس له أن يولي وجهه عنهم ومن ولاهم يومئذ دبره فقد تبوء مقعده من النار ، ثم حولهم عن حالهم رحمة منه لهم فصار الرجل منهم عليه أن يقاتل رجلين يکي با دوتا مقاتله کند. با دوتا فرار و زحف نيست. ولي با سه‌تا عيبي ندارد.

من المشركين تخفيفا من الله عز وجل ، فنسخ الرجلان العشرة " وقال عليه السلام أيضا في خبر الحسين بن صالح " من فر من رجلين في القتال في الزحف فقد فر ، ومن فر من ثلاثة في القتال فلم يفر "  بايد نگاه کنيم طوري باشد که ظن غالبيت در مسلمانان باشد و ظن مغلوبيت نباشد. ظن غالبيت به همين مي‌شود که اين وعده‌اي که داده شده است به بيش از آن سرايت نمي‌کند.