1403/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر طبی سوره انسان/کافور /
بحث ما در رابطه با شرح و بررسی سوره مبارکه انسان بود که به سوره «هل أتی» معروف است. قریب هجده آیه از آیات این سوره در مورد آقا امیرالمؤمنین (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است و در بخشی از فضیلت این سوره خادمه حضرت زهرا، فضه هم حضور دارند. این سوره به مقام متوسط اهل بیت (ع) نظارت دارد و خدای متعال مقامهای عالیه آن حضرات را در آیات دیگر بیان فرموده است. چون در روایات وارد شده است که هر جا ذکر اَبرار آمده است منظور آقا امیرالمؤمنین (ع) و اولاد طاهرینش هستند؛ ولی بالاتر از ابرار، مقربین هستند که باز منظور از مقربین آقا امیرالمؤمنین (ع) و اولاد طاهرینش هستند. هر کسی مقرب است جزو ابرار هم هست اما هر کس جزو ابرار باشد لزوما جزو مقربین نیست. لذا فضه خادمه جزو ابرار به حساب میآید و مؤمنین و متقین هم میتوانند جزو ابرار باشند اما مقام مقربین مقام بسیار بالایی هست و اینها ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾[1] ﴿أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[2] هستند.
در آیه سوم از سوره انسان میفرماید: ما به انسان راه را نشان دادیم هم با حجت درونی به نام عقل، فطرت و وجدان و هم با حجتهای بیرونی؛ انبیای الهی و کتب آسمانی برای آنها فرستادیم. عکس العمل انسانها در رابطه با این دو نوع حجج الهی یکسان نیست؛ چون انسان موجود مختاری است. از این جهت برخی شاکر خداوند و برخی کفور هستند؛ افرادی که شاکر هستند، اولا آن نعمت را از خدا میدانند و ثانیا متناسب با هدف آن نعمت از آنها استفاده میکنند؛ مثلا خداوند در وجود انسان وجدان قرار داده است که اگر انسان خواست در مسیر خلافی قدم بردارد، وجدان یا نفس لوامه او را سرزنش کند و دائما به او متذکر شود که شأن انسان این نیست که معصیت خدا را بکند و ظلم بکند و او را از درون بیدار میکند. به تعبیر مرحوم استاد محمد تقی جعفری در کتاب «وجدان»، وجدان بلندگوی خدا در درون انسان است؛ منتها گاهی برخی از انسانها این بلندگوی خدا را دفع میکنند: ﴿وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا﴾[3] ، فطرت و بلندگو وجود دارد منتها صدایش را نمیشنوند. شهید مطهری [خدا ایشان را رحمت کند] در کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام» فرمودند: عقل و فطرت پیامهای خدا را به انسان میرسانند؛ منتها گاهی وقتی سخنگو یا سخنرانی در مجلسی سخنرانی میکند، یکدفعه عدهای هیاهو یا سروصدا میکنند و دیگر کسی صدای سخنران را نمیشنود. هوسها، غضبها و شهوتها همان هیاهوهایی هستند که به انسان اجازه نمیدهند صدای خدا و پیامهای او را از طریق انبیاء یا عقل بشنود. خدای متعال به انسان گوش درون و بیرون و چشم درون و بیرون داده است و او را به ابزارهای گوناگون مجهز کرده است تا بتواند شاکر خداوند باشد و بندگی او بکند. اگر شکر خدا را به جا آورد، خدا نعمتهای او را افزایش و شخصیت او را هم پرورش میدهد: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾[4] ؛ اگر شکر خدا را به جا آوردید، خداوند خودِ شما را زیاد میکند یعنی شخصیت شما را رشد میدهد، هدایت را به شما پاداش میدهد؛ ابتدائا هدایت میدهد و هم پاداشا شما را هدایت میکند [به عنوان پاداش هدایت میکند]. اگر کفران نعمت کردید، خداوند در حق شما لطف میکند، ابتدا عذابتان نمیکند [همینکه کفران نعمت کردید، عذابتان نمیکند] ولی اگر قرار باشد عذاب کند، عذاب او ﴿سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا﴾[5] خواهد بود. عذاب او دردناک است؛ ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾[6] اگر شکر خدا را به جای آوردید، حتما وجود شما و هم نعمتهای شما را زیاد میکند. ﴿وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[7] اگر کفران نعمت کردی، نمیفرماید: «وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ لَعَذَبْتُم» اگر کفران نعمت کردی، شما را سریعا عذاب میکند بلکه فرمود: ﴿إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[8] اگر قرار باشد عذاب کند، عذابش شدید خواهد بود. عذاب خدا چیست؟ ﴿إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا﴾[9] غل و زنجیر و عذابهای گدازنده از قبل فراهم است برای کسانی که اهل کفر و کفران نعمتاند؛ خدا انسان را با سرمایهی وجدان، عقل، فطرت و انبیاء بیافریند و انسان حرف آنها را نشنود. برای همین به جهنمیان میگویند چه شد که جهنمی شدید؟ میگویند: ﴿لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[10] اگر ما گوش شنونده داشتیم و اهل منبر و پای منبر بودیم یا اهل تعقل بودیم هیچوقت جهنمی نمیشدیم. اما پاداش کسانی که اهل شکر هستند و دائما از نعم الهی در مسیر درست استفاده میکنند این است که مشمول عنایات خاص خداوند قرار میگیرند.
﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾[11]
اولین نعمت این است که وارد بهشت خداوند میشوند؛ این بهشت میتواند بهشت برزخی یا بهشت برین باشد؛ چون همینکه فرد وارد برزخ شد، به عالم مثال جهنم برزخی یا بهشت برزخی میرود؛ قیامت هم به همین صورت است.
﴿يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾[12]
تعبیر «مِزَاجُهَا كَافُورًا» یا کافور به تعبیر ابن بیطار در کتاب «الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة» پنج یا شش نوع کافور داریم که همگی در سردی مشترک هستند. این آیه میتواند ناظر به این باشد که جامهایی برای بهشتیان میآورند که بسیار خنک و گواراست و در حقیقت این آیه یک تشبیه است؛ یعنی به اعتبار سردی سردی، آن نوشیدنی مانند کافور است [به اعتبار طبع سردی که دارد مانند کافور است]. قرینهای هم داریم که در ادامه میفرماید: ﴿كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا﴾[13]
و مزاج آن نوشیدنی زنجبیل است؛ زنجبیل طبیعت گرمی دارد و کافور و زنجبیل در مقابل هم هستند؛ پس در حقیقت چشمهای در بهشت هست که آب آن خنک است و هم جامهای طهور آن خنک است و هم چشمهای وجود دارد که آب آن مانند طبع زنجبیل گرم است.
اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾[14] دو معنا دارد: به معنای خنکی آن نوشیدنی است یا به اعتبار بوی خوشی که آن نوشیدنی دارد، است. ابرار از چنین جامی بهرهمند میشوند.
در ادامه میفرماید: ﴿عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا﴾[15]
موارد استفاده کافور در سرمه
در طب اسلامی کافور در بسیاری از سرمههای سفارش شده بکار برده میشود. من چند مورد را برایتان ذکر میکنم. در روایتی امام کاظم (ع) سرمهای را بیان فرمودند که اصل این سرمه از امام صادق (ع) است.
رمد، التهاب دور چشم را گویند که از گرمی زیاد است. مرحوم بوعلی در کتاب «قانون» آورده است که یکی از بهترین درمانهای ورمهای گرم کافور است. در این بیماری التهاب ملتحمه چشم یا پلک چشم، قسمت گوشتی آن در اثر ازدیاد خون، فشار خون یا غلبه صفرا دچار ورم گرم میشود. یکی از راههای درمانش این است که کافور را روی آن طلی کند یعنی روی ورم گرم ضماد کند؛ این موجب میشود ورم سریعا بخوابد. اگر کسی فشار چشم داشت طوری که رگهای چشمش پاره شده یا میخواهد از پارگی رگهای چشم پیشگیری کند و کلا فشار خون و سنگینی در سر احساس میکند؛ سرمهای که امام بیان کردند، برای اینگونه افراد بسیار عالی است. حضرت امام کاظم (ع) فرمودند:
«جُزْءُ كَافُورٍ رَبَاحِيٍ وَ جُزْءُ صَبِرٍ أُصْقُوطْرِيٍّ يُدَقَّانِ جَمِيعاً وَ يُنْخَلَانِ بِحَرِيرَةٍ يُكْتَحَلُ مِنْهُ مِثْلَ مَا يُكْتَحَلُ مِنَ الْإِثْمِدِ الْكَحْلَةُ فِي الشَّهْرِ تَحْدُرُ كُلَّ دَاءٍ فِي الرَّأْسِ وَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْبَدَنِ قَالَ: فَكَانَ يَكْتَحِلُ بِهِ فَمَا اشْتَكَى عَيْنَيْهِ حَتَّى مَاتَ»[16]
مقداری کافور رباحی و مقداری صبر زرد [ژل آلوئهورا را گرفته و در زیر تابش آفتاب خشک کرده تا ترد شود]؛ این دو را آسیاب و الک کند و از پارچهی ریزبافتی عبور دهد و با هم مخلوط کند و با آن سرمه کشیده شود، اگر یک بار در یک ماه سرمه کشیده شود، هر دردی در سر را پاکسازی میکند و آنها را از بدن خارج میکند. راوی گفت: با آن سرمه کشید و تا زمان مرگش از چشمش ننالید.
یکی از اقسام کافور، کافور رباحی است؛ «رَباحی» نام پادشاهی بوده است.
امام فرمودند: با کافور و صبر زرد میتواند سرمهای درست کند که«تَحْدُرُ كُلَّ دَاءٍ فِي الرَّأْسِ» هر بیماری در سر را میتواند پاکسازی کند از جمله ورم و التهاب چشم.
سرمه بعدی، شخصی به امام حسن عسگری نامه مینویسد و میگوید: دعا کن بیماری من خوب شود. حضرت برایشان دعا میکند. بعد آن فرد در دلش میگوید کاش در نامه نوشتم بودم که حضرت برای من سرمهای بنویسند. حضرت در پاسخ، نامهای مینویسند که در آن سرمهای هم معرفی میکنند. آن فرد درخواست سرمه نکرده بود و تنها به دلش خطور کرده بود. حضرت برای ایشان مینویسند: «عَلَيْكَ بِصَبْرٍ مَعَ اَلْإِثْمِدِ كَافُوراً وَ تُوتِيَاءَ»[17] سنگ اثمد و توتیا و کافور و صبر زرد را ترکیب کن و به عنوان سرمه شبها استفاده کن.
خلاصه اینکه کافور در طب اسلامی جایگاه خاصی دارد. کافور طبیعت خنکی دارد؛ بنابراین میتوان به صورت بکارگیری در نوشیدنیها مورد استفاده قرار گیرد که نوشیدنی خنک شود. کافور برای افرادی که طبیعت گرمی دارند، بسیار عالی است. میتوان به صورت ضماد روی بدنهای گرم نیز مورد استفاده قرار گیرد. همچنین بکارگیری کافور به صورت سرمه یا در عطرها در طب اسلامی سفارش شده است. اما نباید در مصرف آن زیادهروی کرد که به تعبیر جناب بوعلی سنگ کلیه و سنگ مثانه میآورد؛ چون به تعبیر حکیم بوعلی، مادةُ الموادِ سنگ مواد بلغمی و سردی زیاد است؛ سردی زیاد سنگ کلیه و مثانه میآورد. اینجا هم فرد نباید زیادهروی کند.
﴿عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا﴾[18]
تفاوت چشمههای بهشتی با چشمههای دنیایی این است که ما تابع چشمههای دنیایی هستیم؛ ما کنار چشمه میرویم و اتراق میکنیم و از آب آن استفاده میکنیم اما چشمههای بهشتی تابع اراده بهشتیان هستند. چه کسی چشمه را میجوشاند؟ ابرار؛ یعنی این چشمه تابع اراده بهشتیان است و هر جا بخواهند چشمهای جاری میشوند.
آبها رتبهبندی دارند. یکی از بحثهای زیبا در طب اسلامی آبدرمانی است. آب چشمههای گرم برای رفع بیماریهای سرد مانند رماتیسم، ام اس، ای ال اس است. از آب گرم چشمههای محلات میتوان برای درمان این بیماریها استفاده کرد. در روایت آمده است که آب گرم نباید بوی گوگرد دهد؛ در این صورت میتوان از آن استفاده کرد؛ هم بنوشد و هم در آن قرار گیرد.
چشمههای آب سرد معمولا برای کسانی که طبیعت گرمی دارند، مفید است و میتوان از آب آن استفاده کرد و هم در آن چشمه داخل شد. از آب این چشمه بنوشند؛ آب این چشمهی در رتبهی عالی است. لذا امام رضا (ع) فرمودند: آب چشمه سبک و شیرین است؛ آب هر چه سبکتر باشد ارزش درمانی آن بالاتر است. لذا بهتر است آب مصرفی آب چشمهای باشد که روی سطح زمین بوجود میآید یا از دل سنگها یا خاکها روی سطح زمین بوجود میآید؛ فرق بین چشمه و چاه این است که چاه نیاز به حفاری دارد و چشمه نیاز به حفاری ندارد. ارزش آب چشمهای که از خاک بجوشد، بالاتر از چشمهای است که از سنگ بجوشد. همچنین ارزش چشمهای که طلوع آفتاب و غروب را درک کند، بیشتر از چشمهای است که تنها طلوع آفتاب را درک میکند. شرط استفاده از آب چاه این است که مورد استفاده قرار گیرد و به تعبیر قرآن «بِئرِ مُعَطَله» نباشد؛ چاهی که هیچ کس از آن استفاده نکند. چاه باید مورد استفاده قرار گیرد و کمتر نیاز به حفر داشته باشد؛ چاهی که به حفاری بیشتری نیاز داشته باشد، ارزش آبش کمتر است. ﴿إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾ [19]
، اگر این آب را از اعماق زمین بالا بیاوریم و در دسترس شما قرار گیرد؛ این آب کجا و آبی که ما با اراده خود به اعماق زمین ببریم کجا؟ سنگینی آبی که در اعماق زمین است بیشتر است. درست است «ماء معین» به امام معصوم تفسیر شده است ولی ظاهر آیه نیز محفوظ است. اگر چاه نیاز به حفاری کمتری داشته باشد و از آبش استفاده شود ارزنده است. ارزندهتر از آب چاه، آب چشمه است. هر چه آب سبکتر باشد و شیرینتر باشد، ارزش آن بیشتر است. مناسب است از کدهای طبی که قرآن مطرح میکند، استفاده کنیم. اگر کسی آب چشمه نخورده باشد، چطور آیه میتواند او را تشویق و تحریک کند؟ مثلا خدا میفرماید ما یک جام شراب طهوری داریم به نام رحیق مختوم؛ ﴿خِتَامُهُ مِسْكٌ﴾[20]
﴿وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ﴾[21]