درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1403/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: شرح کتاب طب الائمة الصادقین (ع)/برسام و دوای آن /

 

«باب فی البرسام و دوائه»

برسام را در لغت این‌ چنین معنا کردند: ورم گرمی را گویند که در پرده فاصل شده‌ی بین کبد و معده است. با عنوان پرده دیافراگم هم از آن یاد می‌شود: «یحصل معه الهذیان»[1] و همراه با هذیان‌گویی است و معمولا محصول یک تب است. وقتی تب شدید شود، ممکن است این پرده را ملتهب کند و به مغز فرد بخورد و فرد دچار هذیان‌گویی شود.

«لِاتِّصال هذا الحجاب بحجب الدماغ»[2] این پرده از طریق عروق به مغز متصل است؛ لذا فردی که دچار تب شدید می‌شود، بیشتر در معرض تشنج و بیماری برسام است و اگر ملاحظات لازم هنگام تب انجام نشود و پیشگیری نشود، ممکن است منجر به تشنج شود و ممکن است فرد دچار هذیان‌گویی شود و به مغزش آسیب وارد شود.

روایت صد و هفتم:

معمر بن خلاد گوید:

«قَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: کَانَ رَجُلاً مِنْ قُرَیْشٍ مُنْقَطِعاً اِلَیَّ یَأْتِینِی کُلَّ یَوْمٍ فَانْقَطَعَ أیَّاماً ثُمَّ جَائِنِی فَقُلْتُ [فَقَالَ] لَهُ: اَیْنَ کُنْتَ؟ قَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ ابْنِی بِهِ بِرْسامٍ شَدِیدٍ فَقُلْتُ [فَقَالَ]: اِذْهَبِ السَّاعَةَ فَخُذْ زَیْتاً جَیِّداً فَاسْعُطْهُ بِهِ فَذَهَبَ ثُمَّ غَدَا فَقَالَ: قَدْ وَالَلَهُ سَعْطَتُهُ [فَکَأَنَّمَا] نَشِطَ مِنْ عِقَالِ»[3]
امام رضا (ع) فرمودند: مردی از قریش هر روز نزد من می‌آمد. پس چند روزی نیامد. سپس بر من وارد شد. حضرت به او فرمودند: کجا بودی؟ گفت: فدای شما شوم، فرزندم دچار برسام شدید شده است. حضرت فرمودند: همین الان برو و روغن زیتون خوبی تهیه کن و در بینی [پسرت که تب شدید پیدا کرده و منجر به هذیان‌گویی و التهاب پرده دیافراگم شده] بچکان. آن مرد هم رفت و فردای آن روز آمد و گفت: به خدا قسم من سعوط کردم و گویا سریعا این گره باز شد.

بهتر است در روایت «فَقُلتُ»، «فَقَالَ» خوانده شود؛ چرا که این کلام امام است و ایشان نسخه می‌نویسند، یا راوی می‌گوید: من این نکته را از شما یاد گرفتم و به فرزندم این‌چنین گفتم. اما ظاهر سیاق روایت این است که امام سریعا نسخه‌ای برای ایشان نوشتند که نیاز نباشد مدت زمان مدیدی معطل فرزندشان شوند و سریعا فرزندشان درمان شود. لذا بهتر است بگوییم «فَقَالَ» یعنی امام فرمودند.

پس یکی از درمان‌های هذیان‌گویی، تشنج و التهاب پرده دیافراگم، سعوط روغن زیتون خوب است.

روایت صد و هشتم:

«وَ رُوِیَ عَنْ عَبدِ الصَالِحِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ وَصَفَ لِبَعْضِ المُبَرسَمِینَ: أَنْ تَأخُذَ تَمَراتٍ عَجْوَة فَأقْلِهِنَّ عَلَی النَّارِ ثُمَّ ضَعْهُنَّ وَ قَطِّرْ عَلَیْهِنَّ زَیْتاً ثُمَّ اسْقِهِ أیَّاماً فَفَعَلَ فَبَرَأ»[4]
از امام کاظم (ع) روایت شده است که ایشان برای برخی از بیماران مبتلا به برسام چنین توصیف یا تجویز کردند که چند خرمای عجوه گرفته شود و آن‌ها را روی آتش سرخ کند [یا غُل بدهد] سپس آن‌ها را در ظرفی قرار دهد و آن‌ها را تکان دهد و چند قطره روغن زیتون روی آن‌ها بریزد و چند روز به آن‌ها بنوشاند،‌ او هم انجام داد و خوب شد.

خرمای عجوه، خرمای مکه و مدینه است.

خرما را در ماهیتابه‌ای قرار داده و آرام تکان دهد.

از تعبیر «اِسْقِهِ» [یعنی به او بنوشان] معلوم می‌شود که باید روغن زیتون زیاد رویش ریخته شود و خرما‌ها در آن نرم شوند.
آیا منظور این است که روغنی که در خرما حرارت دیده نوشانده شود یا منظور این است که خرما خورده شود؟ به نظر می‌رسد معنای تعبیر «إسقِه أیَّاماً» این است: بعد از این‌که خصوصیات خرمای عجوه به روغن منتقل شد، روغن خورده شود وگرنه نباید گفته می‌شد، بنوشان [و نباید از تعبیر نوشاندن در روایت استفاده می‌شد]. بنوشان یعنی چیزی باید رقیق باشد، تا تعبیر بنوشان برای آن به کار رود. خرما رقیق نیست، پس خرما در روغن زیتون حرارت می‌بیند و ویتامین‌ها و خواص آن به روغن زیتون منتقل می‌شود و بعد فرد باید روغن زیتون را بخورد.

تجربه ما و اطلاعات ما از روایات اهل بیت (ع) این‌طور بوده است که اگر جایی خرمای عجوه پیدا نشد، از بقیه خرماها هم می‌توان استفاده کرد. احتمال دارد خرمای عجوه جزو بهترین خرماها باشد که امام توصیه کردند یا خرمایی بوده که دم دست بیمار بوده است و از این جهت توصیه کردند که خرمای عجوه تهیه کند.

روایت صد و نهم:

امام صادق (ع) فرمودند:

«مَنْ حُمَّ فَشَرِبَ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ وَزْنَ دِرْهَمَيْنِ بَزْرِ اَلْقَطُونَا وَ ثَلاثَةِ دَرَاهِمَ سُکَّراً أمَنَ مِنْ أَنْ یُبرْسم فِی تَلْکَ اللَیْلِة»[5]
کسی که تب کند و در آن شب، اندازه دو درهم [5/6 گرم] اسفرزه و سه درهم شکر نیشکر در شربت بریزد و بنوشد، از این‌که تب او در آن شب منجر به برسام یا تشنج شود،‌ ایمن خواهد ماند.

اسفرزه لعاب دارد؛ می‌توان آن را با آب یا شربت شکر سرخ مخلوط کرد.

مواردی که جنبه ایمنی دارد، جنبه درمانی هم دارد. لذا اگر کسی دچار تشنج شد، می‌تواند شربت اسفرزه با شکر سرخ بخورد؛ هم پیشگیری می‌کند و هم جنبه درمانی دارد.

روایت صد و دهم:

«سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْبَصْرِیُّ قَالَ: وَعَکَ غُلَامَ أبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ - أسْوَد- فِی بَعْضِ حِیطَانِهِ فَسَعَطَ بِالزَّیْتِ وَ اُطْعَمَ اَلتَّمْرَ فَبَرَئ قَالَ: فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لِی: إنَّ طَبِیعَةَ سَامٍ غَیْرَ طَبِیعَةَ حَامَ إنَّ نُوحاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ اِذَا وَعَکَ سَامٌ سَعْطَهُ بِالْبَنَفْسَجِ وَ أطْعَمْهُ التُفَّاحَ وَ سَقَاهُ اَلْمَاءَ اَلْبَارِدَ وَ مَا أشْبَهَ ذَلِکَ وَ إذا وَعَکَ حَامٌ سَعْطَهُ بِالزَّیْتِ وَ أطْعَمْهُ اَلتَّمْرُ وَ مَا أشْبَهْ ذَلِک»[6]
سلیمان بن جعفری بصری گوید: غلام سیاه امام صادق (ع) در یکی از باغ‌های ایشان دچار تب شد، با روغن زیتون سعوط کرد [روغن زیتون را به دستور امام (ع) در بینی‌اش چکاند] و خرما را به عنوان غذا قرار داد و خورد و خوب شد. راوی گوید: از امام درباره‌ی آن سوال کردم. حضرت به من فرمودند: طبیعت سام [مرگ] غیر از طبیعت حام [گرمایی که تنها منجر به تشنگی می‌شود] است. حضرت نوح زمانی که تب سام می‌کرد [یعنی نزدیک بود در آستانه مرگ قرار گیرد] با روغن بنفشه سعوط می‌کرد و سیب به عنوان غذایش بود و آب سرد و امثال آن [مانند شربت اسفرزه با شکر سرخ] می‌نوشید و اگر دچار تب حام می‌شد، با روغن زیتون سعوط می‌کرد و خرما را به عنوان غذایش قرار دهد و از این قبیل موارد.

این روایت قرینه‌ای است بر روایتی که فرمود: روغن زیتون را بنوشد و خرما را به عنوان غذا بخورد و نوشیدنی‌اش روغن زیتون باشد؛ طبق روایت صد و هشتم هر دو باید خورده شود و طبق روایت صد و دهم، روغن زیتون باید در بینی سعوط شود و خرما به عنوان غذا باشد.

«حام» یعنی تشنگی شدید و معلول تب است. «سام» یعنی مرگ؛ گاهی تب آن‌قدر زیاد می‌شود که ممکن است فرد دچار سکته‌ی مغزی شود و بگویند دچار برسام شده است. «بَر» به معنای فرزند و «سام» به معنای مرگ است یعنی فرد در آستانه مرگ قرار گیرد. اگر تب آن‌قدر زیاد شد که نزدیک باشد فرد بمیرد، غیر از تبی است که فرد را وادار به نوشیدن آب می‌کند و فقط عطش می‌کند و تشنه می‌شود. طبیعت سام یا مرگ غیر از طبیعت حام یا گرمایی است که تنها منجر به تشنگی می‌شود.

منظور امام این است که اگر غلام ایشان دچار سام شده بود، یک نسخه دارد و اگر دچار حام شده بود، نسخه‌ی دیگری دارد. اگر دچار حام شده و تب و عطش کرده، درمانش سعوط روغن زیتون در بینی و خوردن خرما است. اما اگر گرما زیاد باشد و فرد در آستانه مرگ قرار گرفته باشد، باید روغن بنفشه سعوط کند.

 


[1] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص71.
[2] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص71.
[3] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص71.
[4] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص72.
[5] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص72.
[6] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص72.