درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1403/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: شرح کتاب طب الائمة الصادقین (ع)/ادامه عیادت مریض /

 

روایت پنجاه و چهارم:

«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لاَیُعَادُ اَلْمَرِیضُ اِلا بَعْدَ ثَلاَثَةٍ اَیَّامٍ»[1]
حضرت پیامبر (ص) فرمودند: مریض عیادت نمی‌شود مگر بعد از این‌که سه روز از مریضی او گذشته باشد.

یعنی بایستی مریضی در وجود او ثابت و احراز شود که مریض است. همین‌که فرد آثاری مریضی را پیدا کرد دلیل نمی‌شود که مریض به حساب آید. سه روز از مریضی که گذشت، وقت عیادت کردن اوست.

روایت پنجاه و پنجم:

«لاَ تَکُونُ اَلْعِیَادَةُ فِی عَیْن وَ لاَ ضِرْسٌ وَ لاَ صُدَاع»[2]
در بیماری چشم‌درد و دندان‌درد و سردرد عیادت نمی‌باشد.

اگر کسی دچار دندان‌درد،‌ چشم‌درد یا سردرد شد، نیازی نیست به عیادت او برویم. بیماری‌های غیر از این موارد نیاز به عیادت دارد.

روایت پنجاه و ششم:

«الْعِیَادَةُ قَدْرَ فُوَاقِ نَاقَة أو حٌلْبِ نَاقَة»[3]
عیادت به اندازه دوشیدن شیر شتر یا زمان دوشیدن شیر یک شتر باشد.

حداقل میزانی که برای عیادت صدق می‌کند، در حد یک باز و بسته کردن سینه شتر است؛ در حالی که شیر او دوشیده می‌شود. اگر به اندازه دوشیدن شیر شتر، مریضی را ملاقات کردیم، عیادت صدق می‌کند.

روایت پنجاه و هفتم:

«مِنْ تَمَامِ اَدَبِ عِیَادَةِ اَلْمَرِیضِ اَن تَضَعَ عَلَی ساعَدَهُ یَدَکَ وَتُعَجِّلَ القِیام مِن عِندِهِ»[4]
از کامل‌ترین ادب در عیادت مریض این است که دستت را بر ساعد او قرار دهی [یعنی ساعد دست مریض را با دستت بگیری] و در بلند شدن از نزدش عجله کنی.

زیاد نزد بیمار نمانید؛ شاید عذری دارد به عنوان مثال خدای ناکرده نتواند ادرار یا مدفوع خود را کنترل کند و این مایه خجالت او شود یا بخواهد صدایش را بلند کند و ناله کند و خجالت بکشد. همین که عیادت صدق کرد، کافی است و زیاد نزد مریض باقی نمانید، مگر این‌که طبق برخی روایات، خود بیمار علاقه‌مند باشد که عیادت‌کننده پیش او بماند.

روایت پنجاه و هشتم:

«لاَ یُعَادُ صَاحِبُ اَلزّکَامِ وَ اَلدَّمَامِیلُ»[5]
کسی که زکام و دمل و جوشی در بدنش بوجود آمده است، عیادت نمی‌شود.

حق چنین کسی نیست که به عیادتش برویم و همین‌که سرما خورد، از مصادیق برخورداری از حق عیادت نیست.

روایت شصتم:

امام صادق (ع) فرمودند:

«مَرِضَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَرْضَة فَعَادَهُ اَصْحَابَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالُوا: یَا ابااَلْحَسَنِ! لَوْ تَدَاوَیْتَ! فَقَالَ لَهُم: إنْ کَانَ اَللَّهُ تَعَالَی قَدَّرَ عَلَیَّ مَرَض تِسْعَةَ اَیَّامٍ أکَانَ الدَّوَاءُ یَبْلُغُ بِهِ عَشَرَةَ اَیَّام ، فَقَالُوا: لاَ، قَالَ: فَاِنْ کانَ اللَّهُ قَدَّرَ عَلَیَّ مَرَض عَشَرَةِ اَیَّامٍ کَانَ اَلدَّوَاءُ یَرُدُّهُ الیَّ تِسْعَةَ اَیَّامٍ؟ فَقَالُوا: لاَ! قَالَ: فَإِنّی اُخْبِرُکُمْ حَدِیثَ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ یَقُولُ: مَا مِنْ دَاءٍ اِلّا وَ لَهُ دَواءٌ فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ یَبعَثَ اَللَّهُ مَعَهُ مَلَکاً مَعَهُ سِتْرٌ فَجَعَلَهُ بَیْنَ الدَّاءِ وَ الدَّواءِ فَکُلَّما شَرِبَ مِنَ اَلدَّوَاءِ لَم یَنفَعَ عَلَی الدَّواءِ فَاِذا أرَادِ اَللَّهُ تَعَالَی بُرْءُه امر المَلِکِ یَرفَعُ اَلسِّتْرَ ثُمَّ یَشْرَبُ اَلدَّوَاءَ فَیَنْفَعُهُ اَللَّهُ تَعَالَی»[6]
بر من مقدر کند، آیا ده روز خوردن دوا جایز است؟ گفتند: نه! حضرت فرمودند: اگر خداوند بیماری را بر من ده روز مقدر کند، آیا دوایش آن را تا نه روز رد می‌کند؟ گفتند: نه! حضرت فرمودند: من به شما خبر می‌دهم حدیثی را که از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمودند: هیچ بیماری نیست مگر این‌که برای آن دوایی وجود دارد. خدای متعال ملکی را مبعوث می‌کند که با او سرپوشی وجود دارد و آن را بین درد و دواء قرار می‌دهد و هر زمانی که از دواء بنوشد، نفعی نبرده است. اگر خداوند تعالی سلامتی او را اراده کند، به آن ملک امر می‌کند که سرپوش را کنار بزند، سپس او دواء‌ می‌نوشد و خدا او را عافیت می‌دهد.

این «ستر» موجب می‌شود، دوا روی بیماری اثر نگذارد؛ اما زمانی که خداوند سلامتی او را اراده کند، به آن ملک دستور می‌دهد که آن ستر یا پرده را کنار بزند، پرده که کنار رفت، دوا به بیماری می‌رسد و او را درمان می‌کند.

روایت شصت و یکم:

امام صادق (ع) فرمودند:

«مَنْ عَادَ أخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِی مَرَضِهِ فَانْ کَانَ مُصْبِحاً شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ فَإِذَا قَعَدَ عِنْدَهُ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ وَ اسْتَغْفَرُ لَهُ حَتَّى یَمْسِیَ و إِنْ عَادَهُ مَسَاءً کَانَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ حَتَّى یُصْبِح»[7]
کسی که برادر دینی‌اش را در هنگام بیماری‌اش عیادت کند، اگر صبح هنگام باشد، هفتاد هزار ملک او را مشایعت می‌کنند،‌ زمانی که نزد بیمار بنشیند رحمت الهی وجود او را در بر می‌گیرد و برای او تا عصر استغفار می‌کنند و اگر شب هنگام به عیادت رود، رحمت الهی تا صبح او را در بر می‌گیرد و ملائکه الهی تا صبح برای او استغفار می‌کنند.

پس این تلقی که برخی می‌گویند: شب هنگام عیادت مریض خوب نیست، صحیح نیست. این روایت و روایات این‌چنینی چنین چیزی را منع و رد می‌کند که هیچ اشکالی ندارد؛ بنابراین شب و هم صبح می‌توان به عیادت مریض رفت.

روایت شصت و دوم:

«إِذَا دَخَلَ أَحَدُکُم عَلَى أَخِیهِ عَائِداً لَهُ فَلْیَدْعُ لَه فَإِنَّ دُعَاءَهُ مِثْلُ دُعَاءِ الْمَلَائِکَةِ»[8]

چه کسی باید برای چه کسی دعا کند؟ روایت را دقت کنید؛ عیادت کننده باید برای مریض دعا کند.
آیا شما می‌گویید امر به دعا برای مریض است؟ آن که مسلم است ولی آخر خطابش به ماست.

وقتی بالای سر مریض نشستی،‌ به او خیره نشو، بلکه بگو: خدا شفایت دهد، ان شاء الله خدا پاکت کند، خدا دعاهای تو را در حق ما و دعاهای ما را در حق تو به هدف اجابت برساند.
در این روایت ناظر به این است که عیادت‌کننده فقط به عیادت نرود و بنشیند، بلکه باید دعا کند.

روایت شصت و سوم:

امام صادق (ع) فرمودند:

«أَعْظَمُکُمْ أَجْراً فِی الْعِیَادَةِ أَخَفُّکُمْ جُلُوساً»[9]

عیادت کننده زیاد نزد بیمار ننشیند و بگذارد بیمار راحت باشد؛ همین‌که چهره او را دید و برای او چند دعا کرد، همین‌قدر کافی است، دیگر بلند شود و رفع زحمت کند.

 


[1] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص44.
[2] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص44.
[3] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص45.
[4] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص45.
[5] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص45.
[6] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص46.
[7] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص47.
[8] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص47.
[9] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص48.