1403/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرح کتاب طب الائمة الصادقین (ع)/ویژگی هر سن و علل افزایش و کاهش طول عمر /
روایت چهاردهم:
ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل میکند که آن حضرت فرمودند:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَفِی فُسْحَة مِنْ أَمْرِهِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَىَ مَلَائِکَتِهِ: إنّی قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِی عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اکْتُبَا عَلَیْهِ قَلِیلَ عَمَلِهِ وَ کَثِیرَهُ وَ صَغِیرَهُ وَ کَبِیرَهُ»[1]
بنده (انسان) در فاصله سنی ابتدای عمر تا چهلسالگی در گشایش و فراغت از امر است؛ زمانی که به چهل سالگی رسید، خداوند عزّ و جلّ به ملائکهاش وحی میکند: من به بندهی خودم عمر دادم تا چهل ساله شد؛ دیگر از این به بعد با شدت و درشتی با او برخورد کنید و اعمال او را بنویسید؛ چه اعمال کم و چه اعمال زیاد و چه عمل کوچک باشد و چه بزرگ.
یعنی خدا به انسان تا قبل از چهل سالگی فراغت، آسایش و راحتی داده است و آنچنان با شدت و حدت بر او سختگیری نمیکند. اما از این به بعد، بایستی با شدت و درشتی با او برخورد شود؛ چون در سنی است که عذر او قابل قبول نیست و نمیتواند مدام اشتباه کند و بعد از آن معذرتخواهی کند. مدت عمر او در حدی است که مغزش دچار پختگی شده و تجربههای گوناگون موجب شده که فرد از خامی در بیاید؛ لذا عذ اعمال و رفتار اشتباه او به این سادگی قابل قبول نیست.
روایت پانزدهم:
علی بن مغیره از امام صادق (ع) نقل میکند:
«سَمِعْتُ یَقُولُ: إذِا بلَغ العَبْد المومن أرَبعَین سنَةَ آمَنَه اللَّه مِنَ الْأَدْوَاءِ الثَّلَاثَ الْبَرَصِ وَ الْجُذامِ وَ الْجُنُونِ و إِذَا بَلَغَ الْخَمْسِینَ خَفَّفَ اللَّهُ حِسَابَهُ فَإِذَا بَلَغَ السِتِّينَ رَزَقَه الله الْإِنَابَةَ إِلَیْهِ فَإِذَا بَلَغَ السَّبْعِینَ أَحَبَّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا بَلَغَ الثَّمَانِینَ أَمَرَ اللَّهُ بِإِثْبَاتِ حَسَنَاتِهِ وَ إِلْقَاءِ سَیِّئَاتِهِ فإِذَا بَلَغَ التِّسْعِینَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّم مِنْ ذنوبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ کُتِبَ أَسِیرَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ. و زاد فیه: قال جعفر بن محمّد علیه السلام: فَإِذَا بَلَغَ الْمِائَةَ فَذَلِکَ أَرْذَلُ الْعُمُرِ»[2]
شنیدم که فرمودند: زمانی که بنده مؤمن چهل ساله شد، خداوند او را از سه بیماری اساسی ایمن میدارد: برص، جذام (بیماری خوره، بیماریهای ژنتیکی یا بیماریهای پوستی شدید) و جنون (دیوانگی) و زمانی که به سن پنجاه سالگی رسید، خداوند در حساب او تخفیف میدهد. زمانی که به شصت سالگی رسید، خداوند به او توفیق بازگشت مرتب، منظم و مدام به سوی خودش را عطا میکند. زمانی که به هفتاد سالگی رسید، اهل آسمان او را دوست دارند و زمانی که به هشتاد سالگی رسید، خداوند امر میکند که خوبیهای او تثبیت و بدیهایش منتفی شود. زمانی که به نود سالگی رسید، خدا به برکت ایمان، گناهان گذشته و گناهانی که در آستانهی آنهاست، میبخشد و نوشته میشود که او اسیر خدا در زمین است [یعنی زمینه برای آزاد شدن از حیات دنیا و ورود به بهشت برزخی برایش فراهم میشود]. زمانی که صد ساله شد، این دیگر پایینترین مرحله عمر است.
چرا در روایت چهاردهم، خداوند به ملائکه میفرماید بر فردی که به چهل سالگی رسیده، سخت بگیرید و در این روایت میفرماید: اگر پنجاه ساله شد، حساب او را آسان میکند؟ جوابش این است که آسانی حساب در پنجاه سالگی به برکت ایمان است. در این روایت آمده است: «عبد المؤمن» اما در روایت چهاردهم آمده است: «ان العبد لفی فسحة من امره» منظور انسان است.
خداوند به برکت ایمان خداوند به مؤمن آسان میگیرد. ایمان چیست؟ بخشی از ایمان، اعتقاد است و بخشی دیگر آن، عمل است. فرد مؤمن به اقتضای ایمانش به فرامین خداوند عمل میکند در نتیجه دچار برص، پیسی، جنون، جذام و این چیزها نمیشود.
«ارذل العمر» به آیه قرآن اشاره دارد که فرمود: ﴿وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا﴾[3] ؛ خداوند بر حسب قضا و قدرش به بعضی از انسانها آنقدر عمر میدهد که جزو معمرین میشوند در حدی که به سستترین مرحله عمر برمیگردند و مانند نوزاد میشوند. آن زمان باید تاتیوار راه بروند و مانند کودکان که حافظه ندارند و تازه حافظه آنها میخواهد شکل بگیرد، میشوند. در دوران صد سالگی حرف زدن برایشان مقدور نیست و همه چیز را فراموش میکنند.
روایت شانزدهم:
حضرت پیامبر (ص) فرمودند:
«أَبْنَاءَ السِّتِّينَ أَبْنَاءَ الْمَوْتِ مِنْ اُمَتی»[4]
فرزندان شصتسالهها فرزندان مرگ از امت من هستند.
یعنی عمر امت من بین شصت و هفتاد سال است. بیشترشان تا شصت سالگی عمر میکنند و هر کسی هر کاری میخواهد بکند، باید سعی کند در این برهه زمانی انجام دهد؛ از اداء تکالیف و واجبات و ترک محرمات و ذخیرهسازی برای قیامت و ابدیت در همین سن و سال است.
معمولا اینطور است که مسلمانان نهایت عمرشان بین شصت و هفتاد سال است. اگر کسی بیشتر از این بود، جزو فضل و عطاهای خاص الهی است.
روایت هفدهم:
«عن ابی الحسن الماضی علیه السلام أنّه قیل له: ألیس قد امنتم ولیکم من الجذام و الجنون و البرص؟ قال: بلی ولکن إذا خالف امرنا لم یامن عقوبة الخلاف ممن آمنه»[5]
به امام کاظم (ع) گفته شد: آیا دوستداران و شیعیان شما ایمن از جذام و خوره و جنون و پیسی نیستند؟ حضرت فرمودند: بله! ولی اگر با امر ما مخالف باشد، برای این است که تنبیه شود از مخالفت با امر ما نسبت به اینکه ما آنها را ایمن کردیم [اگر با امر ما مخالفت کند، ایمن نیست از عقوبت مخالفت با کسی که به او امان داده است].
در روایت آمده است که پرخوری پیسی میآورد. اگر شیعیان و محبان به علت آشنایی با معارف اهل بیت (ع) و شیعه بودنشان حرف شنوی داشته باشند، ایمن هستند اما اگر جایی دیدی که ایمن نبودند برای این است که عمل نکردند. چه زمانی ایمن هستند؟ زمانی که به اوامر اهل بیت (ع) عمل کنند. امتیاز شیعیان این است که اولا معارف را بیاموزند و دوم اینکه به آنها عمل کنند. اگر جایی دیدید کسی دچار پیسی شده به این علت بوده که به فرامین اهل بیت (ع) عمل نکرده است؛ نه اینکه حرف اهل بیت (ع) اشتباه بوده باشد.
روایت هجدهم:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً أَقْسَم عَلَى الله أَلا یُمِیتَهُ مَا أَمَاتَهُ أَبَداً وَلَکِنْ إِذَا کَانَ ذَلِکَ و حَضَرَ أَجَلُهُ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رِیحاً یُقَالُ لَهَا الْمُسْخِیَةُ فتُسْخِی نَفْسَهُ عَنِ الدُّنْیَا حَتَّى یَخْتَارَ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی»[6]
حضرت رسول الله (ص) فرمودند: اگر مومنی خداوند را قسم دهد که نمیرد، او را نمیراند. اما اگر این قسم را ندهد، خداوند در زمانی که مومن در حالت احتضار به سر میبرد، بادی به نام «مسخیه» یعنی راحتکننده میفرستد و او را از امر دنیا راحت میکند [یعنی از دنیا نجات میدهد] تا بگوید: هر آنچه خدا انتخاب میکند، من همان را انتخاب میکنم.
مؤمن واقعی این قابلیت را دارد که اگر خدا را قسم دهد که نمیرد، خدا او را نمیراند.
مؤمن بین ماندن و رفتن هر چه خدا انتخاب کند، انتخاب میکند.
روایت نوزدهم:
حسن بن شعیب مدائنی گوید:
«کُنَّا عِنْدَ أَبِی الْحَسَن الرضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ: إِنَّ بِأَهْلِی حَمْلا فَادْعُ اللَّه أَنْ یَرْزُقَنِی غُلَاما فَدَعَا وَقَالَ سَمِّهِ عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَطْوَلُ العُمُر قَالَ الْحَسَن فَاسْتَقْبَلَنِی الْکَتاب بِالْبِشَارَة إِنهُ وُلِدَ لِی غُلَام»[7]
نزد امام رضا (ع) بودیم. به او عرض کردم: در خانوادهی من حاملهای است، دعا کنید خداوند به من پسری عطا کند، پس حضرت دعا کردند و فرمودند: نام او را علی بگذار که زمینه برای طول او فراهم میشود. کتاب روبروی من قرار گرفت و نامهای از ناحیهی امام رضا (ع) برای من آمد که بشارتداده شده بود که خداوند فرزندی به تو عطا میکند یا نامهای برای من نوشته شد که بشارت داده شد که خدا به من پسر عطا کرده است.
روایت بیستم:
این روایت از امام باقر از اجداد ایشان است:
«أنَّ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: صِلَةُ الرَّحِم تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ وَ تَنْفِی الْفَقْرَ»[8]
حضرت پیامبر (ص) فرمودند: صله ارحام عمر را زیاد میکند و فقر را برطرف میکند.
روایت بیست و یکم:
راوی میگوید:
«عَنْ اَبِی عَبْدِاللَّه عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: اَلْبِرُّ زِیَادَةٌ فِی اَلْعُمْر»[9]
از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند: نیکوکاری عمر را زیاد میکند.
هر گونه کاری که نیکی و بِرّ به حساب بیاید، عمر را زیاد میکند.
مصداق «بِرّ» در قرآن چنین ذکر کرده است: ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[10]
﴿لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[11]
«بِرّ» به این نیست که از دیوار بالا بروید بلکه بر این است که ایمان بیاورید و کار نیک انجام دهید؛ مصادیق «بِرّ» را در آیه ذکر میکند. یکی از بارزترین مصادیق «بِرّ» ایمان به خدا است؛ مثلا فرض کنید ایمان جوانی ضعیف شده است اگر شما با او صحبت کردی و ایمان او را تقویت کردی؛ این نوعی بِرّ است و موجب زیادی عمر میشود. به تعبیر استاد آیت الله مصباح یزدی، واژهی «بِرّ» که از قرآن هم گرفته شده است، عامترین واژهی قرآنی برای مفاهیم اخلاقی است.
روایت بیست و دوم:
«قَالَ أبو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَیُکْتَبُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ شِیعَتِنَا ذَنْبٌ حُتَی یَجُوزَ ثَلاَثِینَ سَنَةً»[12]
امام صادق (ع) فرمودند: بر مردی از شیعیان ما گناه نوشته نمیشود تا اینکه از سی سال بگذرد.
منظور این است خدای متعال در سن و سالهایی که زیر سی سال است، آسان میگیرد. اما از سی و چهل سال به بعد دیگر خدای متعال با سختی با او برخورد میکند و دیگر به این آسانی عذر او قابل قبول نیست. برای اینکه عمر زیادی به او عطا کرده تا متنبه شود.
روایت بیست و سوم:
«عَنِ اَلنَّبِی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَا یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ إِلَّا الْبِرُّ وَلَا یَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاء»[13]
حضرت پیامبر (ص) فرمودند: به جز نیکی چیزی عمر را زیاد نمیکند و چیزی جز دعا قضای الهی را برنمیگرداند.
هیچ چیزی به اندازه دعا نمیتواند قضای الهی را رد کند؛ دعا میتواند قضای حتمی خدا را برطرف کند.