درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1403/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: شرح کتاب طب الائمة الصادقین (ع)/قفل های رحم /

 

روایت پنجم:

جناب تلعکبری در رابطه با نطفه روایات چندگانه‌ای را در کتاب «طب الائمه الصادقین»، «باب ما جاء فی النطفه» آورده است.

ابی حمزه ثمالی گوید:

«سَأَلْتهُ عَنِ الْخَلْق، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ الْخَلْق مِنْ طِین أَفَاضَ بِهَا کَإِفَاضَةِ الْقَدَاحِ فَأَخْرَجَ الْمُومن فَجَعَلَهُ سَعِیداً وَ جَعَلَ الْکَافِرَ شَقِیّاً فَإِذَا وَقَعَتِ النُّطْفَةُ فِی الرَّحِمِ تَلَقَّتْهَا الْمَلَائِكَةُ فَصَوَّرُوهَا ثُمَّ قَالُوا: يَا رَبِّ أَ ذَكَراً أَوْ أُنْثَى؟ فَيَقُولُ الرَّبُّ جَلَّ جَلَالُهُ: أَيَّ ذَلِكَ شَاءَ. فَيَقُولَونِ: فتَبَارَكَ‌ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ‌»[1]
از امام باقر (ع) در مورد خلقت سوال کردم، فرمودند: همانا خداوند زمانی که خَلق [انسان] را از خاک خلق کرد، به آن افاضه کرد همان‌طور که کوزه‌گر به کوزه افاضه می‌کند. پس از آن [ظرف گِلی] مؤمن را خارج کرد و او را خوشبخت قرار داد و کافر را بدبخت قرار داد. زمانی که نطفه در رحم قرار می‌گیرد، ملائکه با آن نطفه ملاقات می‌کنند و به آن صورت می‌دهند. سپس ملائکه به خدا گویند: ای پروردگارا! آیا این نطفه را پسر قرار می‌دهی یا دختر؟ پروردگار می‌فرماید: هر کدام یک از این‌ها که مورد مشیت واقع شود [اگر خداوند خواست پسر و اگر خدا خواست دختر شود]. ملائکه گویند: چه دختر بیافرینی و چه پسر بیافرینی، آن مخلوق جزو بهترین مخلوقین به حساب می‌آید چرا که تو بهترین خالقین هستی.

«القَدّاح» به معنای کسی است که قدح یا کوزه می‌سازد؛ در کوزه‌ی گلی چیزهای مختلفی می‌سازد. همان‌طور که کوزه‌گر در ظرف کوزه‌گری ابزارها و وسایل گوناگونی پدید می‌آورد، خداوند هم زمانی که گِل انسان را سرشت، افاضه کرد برخی را دختر و برخی را پسر قرار داد و برخی را مؤمن و برخی را کافر قرار داد؛ البته نه به این معنا که مجبور باشند مؤمن یا کافر باشند، بلکه خداوند می‌دانست آن فرد در آینده اهل ایمان خواهد شد یا با سوء اختیار خود، اهل کفر خواهد شد.

مؤمن به خاطر ایمانش خوشبت شد. کافر نیز به خاطر کفرش بدبخت شد و کفرش منتسب به خود کافر است و خود اوست که مقدمات بدبختی خودش را فراهم کرد و خداوند آن را امضا کرد.

بعد از خلقت آدم و حوا از گِل، از آدم به بعد انسان‌ها از طریق نطفه به دنیا آمدند.

بهترین خالقین، بهترین مخلوقین را خلق می‌کند. از این جهت خداوند بعد از آفرینش انسان به خود «بارک الله» گفت.

«ثُمَّ تُوضَعُ فِي بَطْنِ الْمَرْأَةِ فَتَرَدَّدُ تِسْعَةَ أَيَّامٍ فِي كُلِّ عِرْقٍ وَ مَفْصِلٍ مِنْهَا وَ لِلرَّحِمِ ثَلَاثَةُ أَقْفَالٍ: قُفْلٌ فِي أَعْلَاهَا مِمَّا يَلِي السُرَّةِ مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْمَنِ وَ الْقُفْلُ الْآخَرُ فی وَسَطَهَا وَ الْقُفْلُ الْآخَرُ أَسْفَلَ الرَّحِمِ، فَيُوضَعُ بَعْدَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ فِي الْقُفْلِ الْأَعْلَى فَيَمْكُثُ فِيهِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُصِيبُ الْمَرْأَةَ التَّهَوُّعُ وَ خُبْثُ النَّفْسِ»[2]
سپس آن نطفه در شکم زن قرار می‌گیرد. آن نطفه نزدیک نه روز مردد است و در هر رگ و مفصلی از شکم مادر در حال حرکت است. برای رحم سه قفل یا کلاف وجود دارد: یک کلاف یا قفل در بالای آن [بالای رحم] قرار دارد؛ نزدیک ناف در قسمت راست. کلاف یا قفل دیگر در وسط رحم قرار دارد و کلاف یا قفل آخر در پایین رحم قرار دارد. سپس نطفه بعد از نه روز سرگردانی، سه ماه در قسمت بالای رحم متمرکز می‌شود [دیگر در حال حرکت نیست و سه ماه مکث می‌کند]. در سه ماه اول که نطفه در بالای رحم نزدیک ناف مکث می‌کند؛ زن دچار حالت تهوع و ویار یا تنگی نفس می‌شود.

«قفل» می‌تواند « قُفْل» یا «قَفْل» خوانده شود. اگر «قُفل» خوانده شد که معنای آن مشخص است و اگر «قَفْل» خوانده شد به معنای کلاف است. در هر رحم از ناحیه نطفه سه کلاف وجود دارد. شاید به این معنا است که نطفه در رحم سه قسمت می‌شود یا این‌که همان یک نطفه در سه مکان رحم واقع می‌شود: ابتدائا یک کلاف از نطفه در بالای رحم بوجود می‌آید. بالای رحم کجاست؟ «مِمَّا يَلِي السُرَّةِ مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْمَنِ» نزدیک ناف در قسمت راست؛ قسمت راست بدن زن در بالای رحم نزدیک ناف.
به تعبیر جناب حکیم بلدی در این هنگام هست که بخارها از پایین‌تنه و از رحم به معده منتقل می‌شود و زن احساس تهوع پیدا می‌کند.

«خبث النفس» یعنی حالش بد می‌شود یا به سختی نفس می‌کشد.

«ثُمَّ يَنْزِلُ إِلَى الْقُفْلِ الْأَوْسَطِ فَيَمْكُثُ فِيهِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ سُرَّةُ الصَّبِيِ‌ فِيهَا مَجْمَعُ الْعُرُوقِ وَ عُرُوقُ الْمَرْأَةِ كُلُّهَا مِنْهَا يَدْخُلُ طَعَامُهُ وَ شَرَابُهُ مِنْ تِلْكَ الْعُرُوقِ ثُمَّ يَنْزِلُ إِلَى الْقُفْلِ الْأَسْفَلِ فَيَمْكُثُ فِيهِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ و سُرَّةُ الصَّبِيِ‌ کَذَلِکَ فَذَلِكَ تِسْعَةُ أَشْهُرٍ ثُمَّ تُطْلَقُ الْمَرْأَةُ وَ كُلَّمَا طُلِقَتْ انْقَطَعَ عِرْقٌ مِنْ سُرَّةِ الصَّبِيِّ فَیُصیبها ذَلِكَ الْوَجَعُ وَ يَدُهُ فی سُرَّتِهِ حَتَّى يَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ وَ يَدُهُ مَبْسُوطَةٌ فَيَكُونُ رِزْقُهُ حِينَئِذٍ مِنْ فِيهِ»[3]
سپس نطفه در وسط رحم قرار می‌گیرد و سه ماه در وسط رحم مکث می‌کند و در ناف جنین جمیع ژن‌ها جمع شده است و همه عروق زن به ناف جنین وصل است. غذا و نوشیدنی‌های آن زن [که هضم و تبدیل به خون شده] از طریق رگ‌های مادر که محل تجمع آن در ناف است، به ناف جنین منتقل می‌شود و از ناف جنین به کل بدنش منتقل می‌شود و از طریق ناف تغذیه می‌کند. سپس جنین به پایین رحم منتقل می‌شود و آن‌جا سه ماه مکث می‌کند و نیز ناف جنین رابط بین مادر و فرزند است. سپس مادر درد زایمان پیدا می‌کند. زمانی که درد خیلی شدید می‌شود، رگ‌ها و بندی که عامل اتصال ناف مادر و جنین است، از ناف جنین قطع می‌شود. درد شدیدی مادر را می‌گیرد و بچه دستش را کنار نافش جمع می‌کند تا وقتی وارد زمین شد، دستش را باز می‌کند، در این هنگام رزق او در دهان او می‌شود.

اگر بخواهیم «قفل» را «قُفل» بخوانیم، قابل توجیه و صحیح است؛ یعنی سه ماه در وسط رحم قفل می‌شود. نطفه دیگر از حالت تغییر و حرکت درمی‌آید و مکث می‌کند و در حقیقت مانند این است که به نطفه در وسط رحم قفلی زده می‌شود.

پژوهشکده رویان کشف جدیدی به دست آورده است و آن هم این است که ناف انسان مجمع بسته‌های ژنتیک است؛ بسته‌های ژنتیک هر انسانی؛ مادر در ناف و بچه‌ در ناف حساب کنید امام 1400سال جمله‌ای وسط این روایت بیان کردند، شما از آن چه می‌فهمید؟ «سُرَّةُ الصَّبِيِ‌ فِيهَا مَجْمَعُ الْعُرُوقِ وَ عُرُوقُ الْمَرْأَةِ كُلُّهَا» در ناف بچه، جمیع ژن‌ها جمع شده است؛ الله اکبر.

در نسخه‌ای چنین آمده است: «مَجْمَعُ الْعُرُوقِ الْمَرْأَةِ كُلُّهَا مِنْهَا» یعنی عروق زن به ناف بچه وصل است یا به تعبیری ناف بچه به ناف مادر وصل است و از طریق همین اتصال است که عوامل ژنتیکی از مادر به بچه منتقل می‌شود.

ماضی «تُطْلَقُ»، «طلق» است یعنی مادر در اثر درد آماده زایمان می‌شود.

جنین در شکم مادر از طریق دهان ارتزاق نمی‌کرد، بلکه از طریق ناف ارتزاق می‌کرد اما بعد از به دنیا آمدن رزقش از طریق دهان است و باید سینه مادر را بمکد.

 


[1] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص10.
[2] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص11.
[3] طب الائمة الصادقین علیهم السلام (مجمع الامام الحسین علیه السلام)، اسکافی محمد بن همام، ج1، ص12.