1403/09/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرح کتاب طب الائمة الصادقین (ع)/تب ربعی /
«باب فی حمّی الربع»
باب تب ربعی
تب ربعی به تبی گفته میشود که فرد یک روز درگیر تب میشود و دو روز بعد تب از او برطرف میشود و روز چهارم مجددا برمیگردد. درمانهای مخصوص و عوذههای مخصوصی دارد که انشاء الله در ادامه بیان میکنیم.
روایت صد و یازدهم:
راوی گوید:
«دَخَلْتُ عَلَى أَبیِ عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أنَا سَاهِمُ الوَجْهِ فَقَالَ: مَا لیِ أَرَاکَ سَاهِمَ الوَجْهِ؟ فَقُلْتُ: إِنَّ بیِ حُمَّى الرِّبْعِ فَقَالَ: مَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْمُبَارَکِ؟ اِسْحَقِ السُّکَّرَ ثُمَّ خُضَّهُ باِلْمَاءِ وَ اشْرَبْهُ عَلَى الرِّیقِ وَ عِنْدَ المَنَامِ قَالَ: فَفَعَلْتُ فَمَا عَادَتْ إِلیَّ الحُمَّی»[1]
تب ربع دارم؛ یعنی امروز تب دارم، دو روز بعد تب ندارم و روز چهارم تب برمیگردد.
روایت صد و دوازدهم:
«ذَکَرَ أَبُوزَکَرِیَّا الْحَضْرَمِی: أَنَّ أَبَاالْحَسَن عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ کَتَبَ لَهُ هَذَا الکِتَابِ وَ کَانَ یُحَمُّ حُمَّى الرِّبْعِ فَأمَرَهَ أُنْ یَکْتُبَ عَلَىَ یَدِهِ الْیُمْنَى: بِسْمِ اللَّه جَبْرَئِیلٌ وَ عَلَى یَدِهِ الْیُسْرَى: بِسْمِ اللَّهِ مِیکَائِیلُ وَ عَلَى رِجْلِهِ الْیُمْنَى: بِسْمِ اللَّهِ إِسْرَافِیلُ وَ عَلَى رِجْلِهِ الْیُسْرَى بِسْمِ اللَّهِ ﴿لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً﴾ وَ بَیْنَ کَتِفَیْهِ: بِسْمِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ»[2]
ابو زکریای حضرمی گوید: شخصی برای امام کاظم (ع) نامهای نوشت و عرض کرد به تب ربعی مبتلا شده است. امام به او امر کردند که بر دست راستش بنویسد: «بِسْمِ اللَّه جَبْرَئِیلٌ» و بر دست چپش بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ مِیکَائِیلُ» و بر پای راستش بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ إِسْرَافِیلُ» و بر پای چپش بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً» و بین دو کتفش بنویسد: «بِسْمِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ».
« لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»: فضای بهشت معتدل است نه شمس در آن دیده میشود که بهشتیان گرمازده شوند و نه سرما وجود دارد.
این نسخه یک عوذه است.
روایت صد و سیزدهم:
این نسخه یک نوع درمان است و عوذه نیست.
وَ لِلربُعِ اَیْضاً:
«یَأخُذُ أفْیونِ وَ قَاقُلَّةِ أبْیَضَّ وَ دَارُ اَلْفُلْفُلِ وَ جُنْدَ بادَسْتَرُ مَکَدَ مِثْقَالٌ فَیَدُقُّهُ دَقّاً ناعِماً ثُمَّ یَجْمَعُهُ بِالْمَاءِ ثُمَّ یَجْعَلُهُ سَبْعَ بَنَادِقَ وَ یَسْقِی صَاحِبَ الرُّبُعِ قَبْلَ یَوْمٍ حُمَّاهُ بِیَوْمِ بُنْدُقَة وَ یَوْمَ اَلثَّانِی بُنْدُقَتَیْن وَ یَوْمَ اَلثَّالِثِ أرْبَعَ بَنَادِقَ فَإِنَّهُ یَبْرَأُ بِإِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَی»[3]
کمی تریاک و هل سفید و فلفل دراز و بیضه سگ آبی، از هر کدام یک مثقال [5/4 گرم] گرفته شود و نرم آسیاب و له شود سپس با آب جمع شود و هفت فندق در آن قرار داده شود و صاحب تب ربع در روز اول تبش، اندازه یک فندق از آن را مینوشد و در روز دوم اندازه دو فندق و روز سوم چهار فندق مینوشد؛ چرا که به اذن خدا خوب خواهد شد.
هل انواعی دارد و یکی از انواع آن هل سفید است.
«جُنْدَ بادَسْتَرُ» یعنی بیضه سگ آبی. در پاک بودن یا نبودن سگ آبی اختلاف است. مرحوم مجلسی مطرح میکند: «ذهب جماعة إلی نجاسة کلب الماء و ذهب الأکثر إلی الطهارة و لعلّه أقوی و یتفرّع علیه طهارة الدواء المشهور بجند بیدستر و نجاسته إذ الظاهر أنّه خصیة کلب الماء و الأقوی عندی حرمته و طهارته و الاجتناب منه أحوط»[4]
عدهای از فقها قائل به نجاست سگ آبی هستند و بیشتر آنها قائل به طهارت آن هستند و شاید این میزان فقها که قائل به طهارت هستند، حرفشان قویتر باشد. متفرع بر این مطلب، دوایی مشهوری که با بیضه بیدستر و نجاست او ساخته میشود، طبیعتا پاک هست. نزد من حرمت و طهارت آن است [یعنی پاک ولی حرام است] و احتیاط اجتناب از آن است.
روایت صد و چهاردهم:
عوذه الربع:
عوذهی تب ربع
وَشَّاء گوید:
«دَخَلَ عَلَیَّ الرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: مَا لِي أَرَاكَ مُصْفَرّاً؟ فَقال: هَذَهِ الْحُمَّى الرِّبْعُ قَدْ أَلَحَّتْ عَلَيَّ فَدَعَا بِدَوَاةٍ فَكَتَبَ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَبْجَدْ هَوَّزْ حُطِّي عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ - أوْ فُلَانَةِ بنت فُلَانَةَ - بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ خَتِم فِی أَسْفَلِ الْکِتَابِ سَبْعَ مَرَّاتٍ خَاتَمَ سُلَیْمَانَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ طَوَاهُ وَ قَالَ: یَا مُغَيثُ أتِنِی بِسِلْکٍ لَمْ یُصِبْهُ الْمَاءُ وَ لَا الْبُزَاق.ُ فَأَتَاهُ بِهِ فَعَقَدَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَدْنَاهُ مِنْ فِیهِ فَعَقَدَ مِنْ جَانِبِ أَرْبَعَ عُقَدٍ یَقْرَأُ عَلَى کُلِّ عُقْدَة فَأُتِحَةَ الْکِتَابَ وَ الْمُعَوِذَتَیْنِ و ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ وَ آیَةَ الْکُرْسِیِ وَ عَلَى الْجَانِبِ الْأخَرِ ثَلَاثَ عُقَدٍ یَقْرَأُ عَلَیْهَا مِثْلَ ذَلِکَ وَ نَاوَلَهُ إِیَّاهُ وَ قَالَ: ارْبِطْهُ عَلَى عَضُدِکَ الْأَیْمَنِ وَاقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِی وَاخْتِم وَ لَا تُجَامِعْ»[5]
امام رضا (ع) بر من وارد شد و فرمودند: چه شده من تو را زرد چهره میبینم؟ گفتم: این تبی است که من را فرا گرفته است. حضرت دوات و مرکبی درخواست کردند و این متن را نوشتند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَبْجَدْ هَوَّزْ حُطِّي عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ - أوْ فُلَانَةِ بِنْتِ فُلَانَةَ - بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى» سپس پایین این نوشته را با نگینی که مهر حضرت سلیمان (ع) بود، هفت مرتبه مهر زدند. سپس آن نوشته را پیچیدند و فرمودند: ای مغیث! نخی برایم بیاور که خشک باشد و آغشته به آب و بزاق دهان نباشد. نخی آوردند و حضرت مکتوبه را با نخ گره زدند. سپس نوشته را نزدیک دهان آوردند و از یک طرف چهار گره با آن نخ به آن زدند و بر هر گرهای سورههای حمد و ناس و فلق و توحید و آیةالکرسی و بر طرف دیگر نوشته با نخ سه گره زدند و بر هر گرهای این سورهها و آیات را قرائت فرمودند و به فردی که دچار تب ربعی شده بود، دادند و فرمودند: بر بازوی راستت ببند و آیةالکرسی را بخوان و آن را به پایان برسان و در حالی که به بازوی توست و دچار تب ربعی هستی، آمیزش نکن. [اگر این کار را انجام دادی تب بیشتر میشود.]
در عبارت «فُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ»: به جای «فُلَانِ» اسم فرد و به جای «فُلَانَةَ» اسم مادر او نوشته میشود. اگر فرد مونث است: عبارت «فُلَانَةِ بِنْتِ فُلَانَةَ» نوشته شود و به جای «فُلَانَةِ» اسم فرد و به جای «فُلَانَةَ» اسم مادرش نوشته میشود.
اسم فرد در روایت «مغیث» یا مُعَتِّب بوده است. بنابراین مغیث در روایت، یکی از نامهای خداوند نیست.
«فیه» در عبارت «أَدْنَاهُ مِنْ فِیهِ» به معنای دهان است.
روایت صد و پانزدهم:
عوذهای از امام صادق (ع) است:
«یُکْتَبُ لِلحُمَی اَلرّبُعُ: بِسْمِ اللَّهِ جَبْرَئِیلُ فِی اَلْیَدِ اَلْیُمَنِی فِی رَاحَتِهِ وَ فِی اَلرِّجْلِ اَلْیُمَنِی فَوْقَ اَلْکَعْبِ: بِسْمِ اللَّهِ فِی اَلْجَنَّةِ لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَ لاَ زَمْهَرِیراً وَ فِی اَلْیَدِ اَلْیُسْرَی: بِسْمِ اللَّهِ مِیکَائِیلُ عَبْدُ اللَّهِ وَ فِی اَلرِّجْلِ اَلْیُسْرَی دُونَ اَلْکَعْبِ: بِسْمِ اَللَّهِ اسرَافِیلِ عَبْدُ اللَّهِ وَ بَیْنَ اَلْکَتِفَیْنِ: بِسْمِ اللَّهِ عَبْدُ اللَّهِ مُحَمَّد رَسُولُ اَللَّهِ صَلی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أجْمَعِینَ»[6]
نوشته میشود برای تب ربعی در کف دست راستش: «بِسْمِ اللَّهِ جَبْرَئِیلُ» و در پای راست بالای پا [بالاتر از برآمدگی پا]: «بِسْمِ اللَّهِ فِی اَلْجَنَّةِ لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَ لاَ زَمْهَرِیراً» و در دست چپش: «بِسْمِ اللَّهِ مِیکَائِیلُ عَبْدُ اللَّهِ» و روی پای چپ، پایین برآمدگی پا: «بِسْمِ اَللَّهِ اسرَافِیلِ عَبْدُ اللَّهِ» و بین دو کتفش: «بِسْمِ اللَّهِ عَبْدُ اللَّهِ مُحَمَّد رَسُولُ اَللَّهِ صَلی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أجْمَعِینَ»
طبیعتا فرد باید وضو بگیرد.
روایت صد و شانزدهم:
«تُکْتَبُ لِلحُمَّی اَلرُّبُعُ عَلَی وَرَقِ الزَّیْتُونِ: سُبْحَانَ مَنْ بِکَلِماتِهِ وَ سَجَدَ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الاَرْضُ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الآصَال»[7]
مَنْ بِکَلِماتِهِ وَ سَجَدَ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الاَرْضُ طَوْعاً وَکَرْهاً وَ ظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الآصَال»
طبیعتا باید این نوشته ریز نوشته شود.
روایت صد و هفدهم:
«لَمْ یٌسْتَعْمَلْ صَاحِبُ الرُّبُعِ اَفْضَلُ مِنْ کِتابَةِ الْقُرْآنِ بِالْعَسَلِ وَ الزَّعْفَران»[8]
هر جای قرآن که شد با شربت عسل و زعفران نوشته شود و بعد نوشیده شود. اینجا ناظر به خوردن نوشتهی قرآن با عسل و زعفران است؛ مثلا در ظرف شیشهای یا چینی نوشته و نوشیده شود.
روایت صد و هجدهم:
محمد بن عیسی گوید:
«مَرِضَ أخیُ مُوسَی وَ کَانَ یَحُمُّ حُمَی الرِّبْعِ فَکَتَبْتُ إلَی أبِی الْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أسْأَلْهُ اَلدَّوَاءَ لَهُ فَکَتَبَ إلَیَّ: یَأْخُذُ مُوسی حَبَّةَ السَّوْدَاءِ فَیَدُقُّها وَ یَعْجِنُهَا بِعَسَلٍ وَ یَأْخُذُ فِی کُلِّ یَوْمٍ عَلَی الرِّيقِ وَزْنُ ثَلاثَةِ دَرَاهِم قَالَ: فأخَذَهُ ثَلاثَةَ أیَّام فَبَرأ»[9]
در این روایت آمده است که سیاهدانه آسیاب شود. معلوم میشود اگر سیاهدانه آسیاب شود سمی نمیشود. اگر هم سمی شود، بعد از آسیاب با عسل مخلوط شود تا عارضهاش برطرف شود.
روایت صد و نوزدهم:
این روایت راجع به یک حلوا است.
راوی گوید:
«سَأَلْتُهُ عَنْ حُمَی اَلرُّبُع فَقَالَ: یُطْعِمُ فِی یَوْمِهَا الْفَالُوذَجُ الْمَعْمُولُ بِالْعَسَلِ وَ یُکْثَرُ زَعْفَرَانُهُ وَ لَا یَأکُلَ فِی یَوْمِهَا غَیْرُهُ»[10]
از امام هادی (ع) درباره تب ربعی سوال کردم. حضرت فرمودند: در روزی که تب دارد [یعنی روز اول و روز چهارم] فالوذجی که با عسل عمل آمده بخورد و زعفران آن را زیاد کند و در آن روز غیر از آن چیزی نخورد [روزی که تب دارد غیر از فالوذج یا حلوا چیزی میل نکند].
فالوذج: حلوایی است که با عسل درست شده است. در برخی از کتابهای لغت آن را چنین معنا کردند: «نوع من الحلواء یتّخذ إمّا من السّکر و إمّا من العسل»[11]
نوعی از حلوا که با شکر یا عسل درست میشود.
«لباب البرّ بلعاب النحل بخالص السمن ما عاب هذا مسلم»[12]
مغز گندم را با عسل خالص و روغن زرد مخلوط کند؛ آرد گندم را تفت دهد و آب و عسل و روغن زرد گاوی به آن اضافه کند.