درس آیات الأبدان استاد رسول باقری‌اصفهانی

1403/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: آیات الابدان در قرآن/وسواس /

 

وسواس

یکی دیگر از آیات طبی قرآن، آیاتی است که در سوره ناس وارد شده و در آن، انسان از یکی از بیماری‌های روان‌تنی تحت عنوان «وسواس» به سه نام خدا پناه می‌برد..
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ﴾
﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ﴾[1]
﴿مَلِكِ النَّاسِ﴾[2]
﴿إِلَٰهِ النَّاسِ﴾[3]
﴿مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ﴾[4]
﴿الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾[5]
﴿مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾[6]

انسان در این سوره مبارکه از یک بیماری‌ که جنبه روحی و هم جسمی دارد و آن وسواس است، به سه نام خداوند پناه می‌برد. منشأ وسواس، شیطان است که به «وسواس خناس» معروف است. این شیطان کارهای گوناگونی انجام می‌دهد؛ از جمله این‌که سعی می‌کند به انسان تلقین کند که فرصت زیادی در اختیار دارد و اگر فرد بخواهد گناهانش را با توبه جبران و گذشته‌ی سیاه خودش را اصلاح کند، شیطان به او وعده می‌دهد که فرصت داری و این امکان برایت وجود دارد که در آینده گذشته خود را جبران کنی.
متعلق وسواس و وسوسه، زیاد است؛ یعنی این‌که شیطان وسواس خناس که در برخی از روایات از آن با عنوان «خنزب» یاد شده، با وسوسه کردن؛ چه وسوسه فکری و چه وسوسه عملی، سعی می‌کند انسان را مشغول یک سری امورات کند؛ مثلا گاهی وسوسه فکری است. وقتی فرد دچار وسوسه فکری می‌شود یا وسواس فکری دارد، روی یک موضوع خاصی یا اشخاص خاصی متمرکز می‌شود به طوری که وقت زیادی صرف آن موضوع می‌کند و مشغله فکری زیادی خواهد داشت؛ برای مثال شیطان روی حق ‌الناس متمرکز می‌شود و به فرد می‌گوید اگر حق‌الناس گردنت باشد، به بهشت نمی‌روی ولی آن‌قدر غلو می‌کند و مشغله فکری برای فرد به‌وجود می‌آورد که از حالت احتیاط کردن به وسواسی شدن تبدیل می‌شود؛ مثلا فرد طوری می‌شود که اگر یک نخ از پیراهن فرد دیگری روی لباسش مانده باشد، او را وادار می‌کند که به صاحب پیراهن زنگ بزند و حلالیت بطلبد یا اگر مطمئن نباشد که نخ پیراهنی از فرد دیگری جدا شده و روی لباسش منتقل شده، او را وادار می‌کند که به صاحب پیراهن زنگ بزند و حلالیت بطلبد و بگوید: پیراهنت روی پیراهنت افتاده بود، ممکن است نخی از پیراهنت جدا شده و روی پیراهن من افتاده باشد، می‌خواهم من را حلال کنی. به عنوان مثال دیگر، فرد را مشغول این موضوع می‌کند که چون در گذشته گناهانی انجام دادی، ممکن است خدا گناهان تو را نیامرزیده باشد و آن‌قدر فرد را اهل احتیاط می‌کند که از طریق این احتیاط، فرد دچار افراط و نهایتا وسواسی می‌شود. به این طرف و آن طرف زنگ می‌زند و می‌خواهد او را حلال کنند و می‌گوید: اگر حرفی زدم یا نگاهی کردم یا کاری کردم من را مورد عفو قرار دهید. حتی اگر آن فرد بگوید: من راضی هستم و حلال کردم، دوباره زنگ می‌زند و پیگیری می‌کند و می‌گوید: من فکر می‌کنم دچار رودروایسی شدی و من را هنوز حلال نکرده‌ای، باید اقرار کنی، روی کاغذ بنویسی یا شاهد بیاوری که من تو را حلال کردم ... و از این قبیل موارد. همچنین ممکن است فرد روی شخص خاصی حساس شود؛ روی کارها و گفتارهای شخصی حساس می‌شود که چرا این‌طور نگاه می‌کند یا این‌طوری رفتار می‌کند؛ فرد با خود می‌گوید: منظورش من هستم یا می‌خواهد با این طرز نگاه‌کردن کینه خودش را به من نشان می‌دهد، یا اگر این حرف را زد،‌ منظورش من بودم و ناظر به من بوده است. در حقیقت این فرد دچار سوء ظن می‌شود؛ مخصوصا نسبت به شخص خاصی.
گاهی متعلق وسواس، عمل است. در این صورت فرد روی کار خاصی وسواسی می‌شود و آن را تکرار می‌کند؛ مثلا روی نظافت و پاکیزگی. به عنوان مثال نسبت به میزش حساس می‌شود و نباید روی آن کوچک‌ترین میکروب، باکتری و گرد و غباری بنشیند؛ برای همین باید دائما دستمال و کهنه‌ای دستش باشد و همین‌طور تمیز کند و این تکرار کردن‌ها او را وسواسی می‌کند. در حدی که هیچ‌وقت هیچ‌جا تمیز نیست و این فرد باید مرتب تمیز کند. یا روی نجاست و پاکیزگی وسواس پیدا می‌کند؛ مثلا می‌گوید وضویی که گرفتم باطل است یا آبی که استفاده کردم، نجس بوده است یا اگر جایی نقطه‌ی قرمز رنگی دید، می‌گوید این خون است و باید آن را شست. یا این‌که روی صحت و سقم اعمال عبادی وسواس پیدا می‌کند و می‌گوید:‌ احساس می‌کنم این وضو یا غسلی که گرفتم، صحیح نیست، و مرتب آب می‌ریزد و عضو را شستشو می‌دهد یا نسبت به نماز، ارکان و اعمال آن دچار وسواس می‌شود: به عنوان مثال نسبت به قرائت و نیت نمازش؛‌ مثلا می‌گوید نیتی که کردم، درست نبوده است، لذا مرتب نیت نماز را تکرار می‌کند یا وضو را مرتب تکرار می‌کند؛ همین‌طور آب می‌ریزد تا یک غسل یا وضو بگیرد؛ این‌ها همه می‌تواند از مصادیق وسواس باشد و متعلقات وسواس زیاد است؛ به اعتبار تعدد موضوعات، اشخاص گوناگون، حالات و رفتار گوناگون فرد می‌تواند وسواس داشته باشد. روح حاکم بر وسواس، تکرار کردن یک عمل است، در حالی که احتیاج به تکرار نداشته باشد.

وسواس از عوارض غلبه سودا به حساب می‌آید و کاری شیطانی است. از این جهت خدای متعال درمان‌های گوناگونی در قرآن کریم و شارحان و مفسران قرآن کریم یعنی پیامبر (ص)‌ و اهل بیت (ع) توصیه‌های درمانی برای فردی که وسواسی هست، بیان داشتند.
نکته‌ای که لازم است قبل از بیان درمان‌ها اشاره کنیم، این است که کسی که دچار شک مرتب می‌شود و شکاک است و همین‌طور نسبت به حقایق و وقایع دچار شک می‌شود؛ شک در نماز یا شک در وقایع زندگی یا مرتب شک می‌کند که آیا قیامت وجود دارد یا نه؟ با این‌که عقلش با استدلال و اقامه براهین قانع شده است، در عین حال وسواس خناس او را دچار ریب و شک می‌کند. شک می‌کند که اساسا خدا وجود دارد یا نه؟ اساسا قیامت وجود دارد یا نه؟ اساسا پیامبران یا کتب آسمانی وجود داشتند یا نه؟ آیا کتب آسمانی تحریف شده‌اند یا نه؟ شک ابتدایی هنگام مواجهه با واقعه یا پدیده مفید است و می‌تواند معبر خوبی برای رسیدن به یقین باشد، اما بعد از اقامه یقین و دلیل، اگر فرد دچار شک و تردید باشد و این شک را ادامه دهد، در حدی که شکاک شود، این دیگر از عوارض سوداست و از مصادیق وسواس به حساب می‌آید و باید با راهکارهای خاص خودش درمان شود.

درمان‌های وسواس در آیات و روایات:

1) استعاذه به خداوند

یکی از درمان‌های وسواس استعاذه به خداوند از شر شیطان است. خداوند متعال در قرآن کریم در سوره فصلت می‌فرماید: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾[7] ؛ زمانی که شیطان دست به کار شد و خواست به شما آسیبی بزند، به خدا پناه ببر.
یکی از مصادیق آسیب، وسواسی کردن فرد است.

کارهایی که فرد می‌تواند برای رفع و دفع وسواس انجام دهد، انحاء و اشکال گوناگونی دارد. به عنوان مثال از امام صادق (ع) وارد شده است:

«أَتَى رَجُلٌ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَشْكُو إِلَيْكَ مَا أَلْقَى مِنَ اَلْوَسْوَسَةِ فِي صَلاَتِي حَتَّى لاَ أَدْرِي مَا صَلَّيْتُ مِنْ زِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ فَقَالَ إِذَا دَخَلْتَ فِي صَلاَتِكَ فَاطْعُنْ فَخِذَكَ اَلْأَيْسَرَ بِإِصْبَعِكَ اَلْيُمْنَى اَلْمُسَبِّحَةِ ثُمَّ قُلْ بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اَللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ اَلسَّمِيعِ اَلْعَلِيمِ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ فَإِنَّكَ تَنْحَرُهُ وَ تَطْرُدُهُ»[8]
مردی نزد حضرت رسول الله (ع) آمد و عرض کرد: از القائات وسواس‌گونه در نمازهایم شکایت دارم، طوری که نمی‌دانم نمازی که خواندم بیش از اندازه رکعاتش را انجام دادم یا کمتر از اندازه؛ حضرت فرمودند: وقتی وارد نماز شدی، با انگشت سبابه‌ی دست راستت روی ران چپت بزن و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ اگر این کار را انجام بدی انگار شیطان را نحر کردی و دور کردی.

این‌ها همه از مصادیق استعاذه است.

از مصادیق دیگر استعاذه، دعای «أَذْهِبِ اَلْوَسْوَاسَ وَ اَلْبَأْسَ رَبَّ اَلنَّاسِ اِشْفِ وَ أَنْتَ اَلشَّافِي لاَ شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُكَ» است، این دعایی است که روایت شده هر گاه پیامبر (ص) بر سر بیماری حاضر می‌شد، می‌خواندند:

«كَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِذَا أَتَى مَرِيضاً قَالَ أَذْهِبِ اَلْوَسْوَاسَ وَ اَلْبَأْسَ رَبَّ اَلنَّاسِ اِشْفِ وَ أَنْتَ اَلشَّافِي لاَ شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُكَ»[9]

2) تقویت ایمان

تقویت ایمان و توکل از عواملی است که می‌تواند به فرد کمک کند که از سلطه‌ی شیطان از طریق وسواس بیرون بیاید. ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[10] ؛ کسانی که واقعا به خداوند ایمان دارند و دائما ایمان خود را با یاد و ذکر خدا تقویت می‌کنند، شیطان بر آنان سلطنتی ندارد و نمی‌تواند آنان را وسواسی کند؛ چون در روایات اهل بیت (ع) داریم که امام صادق (ع) فرمودند: اگر از فرد وسواسی سوال کنی که آیا این وسواس الهام رحمانی است یا خطورات شیطانی، جواب می‌دهد این خطورات شیطانی است.
﴿وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[11]
بنابراین توکل و اعتماد به خداوند از دیگر عواملی است که وسواس را برطرف می‌کند.

3) ذکر درمانی

راهکارهایی وارد شده که از مصادیق ذکر به حساب می‌آید و می‌توان تحت عنوان «ذکر درمانی» آن را قرار داد.

ذکر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»

محمد بن حمران گوید:

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْوَسْوَسَةِ وَ إِنْ كَثُرَتْ فَقَالَ لَا شَيْ‌ءَ فِيهَا تَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[12]
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».

ذکر «لا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم»

در روایت آمده است:

«إِنَّ آدَمَ شَكَا إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا يَلْقَى مِنْ حَدِيثِ اَلنَّفْسِ وَ اَلْحُزْنِ فَنَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ لَهُ يَا آدَمُ قُلْ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ فَقَالَهَا فَذَهَبَ عَنْهُ اَلْوَسْوَسَةُ وَ اَلْحَزَنُ»[13]
حضرت آدم به خدا از حدیث نفس و حزن شکایت کرد، حضرت جبرئیل بر او نازل شد و به او فرمود: ای آدم! بگو: «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» [یعنی بر این ذکر مداومت داشته باش] حضرت آدم هم آن ذکر را گفت و وسوسه‌ها و حزن از او برطرف شد.

وقتی حضرت آدم از بهشت رانده شد، با خودش حدیث نفس می‌کرد و محزون شده بود.

همچنین در روایتی در اهمیت این ذکر وارد شده است:

«شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَثْرَةَ اَلتَّمَنِّي وَ اَلْوَسْوَسَةِ فَقَالَ أَمْرِرْ يَدَكَ إِلَى صَدْرِكَ ثُمَّ قُلْ بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ اَللَّهُمَّ اِمْسَحْ عَنِّي مَا أَحْذَرُ ثُمَّ اُمْرُرْ يَدَكَ عَلَى بَطْنِكَ وَ قُلْ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَمْسَحُ عَنْكَ وَ يَصْرِفُ قَالَ اَلرَّجُلُ فَكُنْتُ كَثِيراً مَا أَقْطَعُ صَلاَتِي مِمَّا يُفْسِدُ عَلَيَّ اَلتَّمَنِّي وَ اَلْوَسْوَسَةِ فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فَصَرَفَ اَللَّهُ عَنِّي وَ عُوفِيتُ مِنْهُ فَلَمْ أُحِسَّ بِهِ بَعْدَ ذَلِكَ»[14]
مردی محضر امام صادق (ع) از زیادی آرزوهای باطل و وسوسه و وسواس شکایت کرد. حضرت فرمودند: دستت را روی سینه‌ات مرور بده (حرکت بده) سپس بگو: «بسم الله وبالله محمد رسول الله ولا حول ولا قوة إلا با لله العلي العظيم اللهم امسح عني ما احذر؛ خدایا دور کن آن‌چه را که من از آن‌ حذر می‌کنم» سپس دستت را بر شکمت مرور بده و سه مرتبه همان ذکر را بگو؛ چرا که خداوند شیطان را از تو دور می‌دارد و منصرف می‌کند. مرد گفت: من خیلی نمازم را قطع می‌کردم به خاطر آرزوهای باطل و وسوسه‌هایی که نمازم را فاسد می‌کرد؛ پس آن‌چه آقایم و مولایم به من امر کرده بودند، سه بار انجام دادم و خداوند این مشکل را از من رفع کرد و بعد از آن دیگر آن را احساس نکردم.

ذکر «تَوَكَّلْتُ‌ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ‌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً»

«أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لَقِيتُ مِنْ وَسْوَسَةِ صَدْرِي شِدَّةً وَ أَنَا رَجُلٌ مُعِيلٌ مَدِينٌ مُحْوِجٌ فَقَالَ لَهُ: كَرِّرْ هَذِهِ اَلْكَلِمَاتِ: تَوَكَّلْتُ عَلَى اَلْحَيِّ اَلَّذِي لا يَمُوتُ وَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي اَلْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً قَالَ: فَلَمْ يَلْبَثِ اَلرَّجُلُ أَنْ عَادَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَذْهَبَ اَللَّهُ عَنِّي وَسْوَسَةَ صَدْرِي وَ قَضَى دَيْنِي وَ وَسَّعَ رِزْقِي»[15]
مردی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! زیاد دچار وسوسه سینه می‌شوم و در درونم از این وسوسه سختی می‌کشم و من مردی عائله‌مندم و بدهکارم و نیازمندم. پیامبر (ص) فرمودند: این کلمات را تکرار کن: «تَوَكَّلْتُ‌ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ‌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً». راوی گوید: دیری نگذشت که آن مرد نزد پیامبر (ص) بازگشت و گفت: ای رسول خدا! خداوند وسوسه سینه را از من برطرف کرد و بدهکاری من را ادا کرد و روزی من هم زیاد شد.

ترس الکی را وسوسه گویند؛ ممکن است شیطان مدام فردی را وسوسه کند که ممکن است تنها شوی و او را بترساند.

4) قرآن درمانی

آیه 3 سوره حدید، ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[16] : در روایت وارد شده است:

«أَنَّهُ شَكَا إِلَيْهِ بَعْضُهُمُ اَلْوَسْوَسَةَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ فِي قَلْبِكَ شَيْئاً فَقُلْ ﴿هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ اَلْآخِرُ وَ اَلظَّاهِرُ وَ اَلْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾»[17]
از ابن عباس روایت شده است که شخصی محضر رسول الله (ص) از وسوسه شکایت کرد. حضرت فرمودند: اگر در قلب خودت کمی از وسوسه را یافتی،‌ بگو: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾

این آیه برای رفع وسوسه‌ها کارساز است.

درمان وسواس با خوردنی‌ها (میوه‌ها و داروها):

5) خوردن انار

مداومت بر خوردن انار موجب رفع وسوسه‌های سر و سینه می‌شود:

«مَنْ أَكَلَ حَبَّةً مِنْ رُمَّانٍ أَمْرَضَتْ شَيْطَانَ الْوَسْوَسَةِ أَرْبَعِينَ يَوْماً»[18]

تا چهل روز مریضی‌اش طولانی می‌شود و فرد را دچار وسواس نمی‌کند.

امام صادق (ع) فرمودند:

«مَنْ أَكَلَ رُمَّانَةً نَوَّرَ اَللَّهُ قَلْبَهُ وَ طَرَدَ عَنْهُ شَيْطَانَ اَلْوَسْوَسَةِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً»[19]

در روایات توصیه بیشتری به خوردن انار شیرین و خوردن انار در روز جمعه شده است. هر چه تعداد انار بیشتر شود، شیطان از انسان دورتر می‌شود.

6) داروی ترکیبی شافیه یازده ماهه

اگر این دارو یازده ماه زیر خاکستر یا جو باقی بماند، درمان برخی بیماری‌ها خواهد بود:

«وَ إِذَا أَتَى عَلَيْهِ أَحَدَ عَشَرَ شَهْراً فَإِنَّهُ يَنْفَعُ مِنَ اَلْمِرَّةِ اَلسَّوْدَاءِ اَلَّتِي أَخَذَ صَاحِبَهَا بِالْفَزِعِ وَ اَلْوَسْوَاسِ قَدْرَ اَلْحِمَّصَةِ بِدُهْنِ اَلْوَرْدِ وَ يَشْرَبُهُ عَلَى اَلرِّيقِ بِقَدْرِ اَلْحِمَّصَةِ يَشْرَبُهُ عِنْدَ مَنَامِهِ بِغَيْرِ دُهْنٍ»[20]
و زمانی که این دارو یازده ماه زیر جو باقی بماند، برای مره یا تلخه‌ی سودایی که صاحبش را دچار ترس و وسواس سودایی کرده باشد، مفید است. اندازه یک نخود از دارو با روغن گل سرخ صبح ناشتا و اندازه یک نخود از دارو شب هنگام بدون روغن گل سرخ میل کند.

اگر فرد مدتی بر این دارو مداومت داشته باشد، هول، اضطراب و وسواس سودایی او برطرف می‌شود.

7) عدم اعتنا به وسواس

شیوه درمان دیگر، عدم اعتنا کردن به شیطان وسواس است.

امام (ع) فرمودند: اگر شیطان، انسانی را وسواسی کرد و مثلا گفت: وضو و غسلت و نمازت باطل است، به او اعتنا نکن. اعتنا نکردن به این است که تکرار نکند. اگر شیطان گفت: وضویت باطل است، فرد‌ به او بگوید: باشد! باطل باشد! من می‌خواهم با همین نماز باطل به خدا نزدیک بشم، تو چه‌کاره‌ای؟ خدا همین نماز باطل را قبول می‌کند.
اگر فرد اعتنا کرد، همین‌طور بر وسواسش افزوده می‌شود. اگر سه بار به وسوسه‌ی شیطانی بی‌اعتنایی کند، شیطان از او دور می‌شود. امام باقر باقر (ع) فرمودند:

«إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ اَلسَّهْوُ فَدَعْهُ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ إِنَّمَا هُوَ مِنَ اَلشَّيْطَانِ»[21]
اگر سهو و شک و وسوسه زیاد سراغت آمد، رهایش کن و به آن اعتنا نکن؛‌ چرا که نزدیک است که تو را رها کند، همانا آن از ناحیه شیطان است.

اگر اعتنا کردی، باید بدانی که این از ناحیه شیطان است. لذا اگر اجازه دادی شیطان یک گام جلو بیاید،‌ مقدمه‌ای برای گام بعدی خواهد بود. اگر به شیطان لبخند زدی، مقدمه‌ای برای لبخند بعدی و لبیک بعدی خواهد بود. به حضرت امام صادق (ع) فرمودند:

«لاَ تُعَوِّدُوا اَلْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ بِنَقْضِ اَلصَّلاَةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ اَلشَّيْطَانَ خَبِيثٌ يَعْتَادُ لِمَا عُوِّدَ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي اَلْوَهْمِ وَ لاَ يُكْثِرَنَّ نَقْضَ اَلصَّلاَةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ اَلشَّكُّ قَالَ زُرَارَةُ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا يُرِيدُ اَلْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُمْ»[22]
نشکند [و تأیید کند و بگوید: همین درست است] و زیاد نمازش را نشکند، اگر به همین صورت نمازش را نقض نکند و نشکند، شک و وسواس دیگر به او عود نمی‌کند و شیطان ناامید می‌شود و می‌رود. زراره گفت: سپس امام (ع) فرمودند: این شیطان خبیث می‌خواهد مورد اطاعت قرار گیرد. اگر مورد اطاعت قرار نگیرد، دیگر به سراغ کسی از شما نمی‌آید.

فقها نیز در رساله آورده‌اند که فرد وسواسی به هم‌نوعان خود نگاه کند و ببیند چطور وضو می‌گیرند یا غسل می‌کنند. فرد بگوید: من هم همان‌طور که دیگران نماز خواندند و وضو گرفتند، نماز خواندم و وضو گرفتم، پس درست است.

7) یاد مرگ و قیامت

یاد مرگ از دیگر عوامل معنوی درمان وسواس است.

ابی بصیر گوید:

«شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ الْوَسْوَاسَ‌ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اذْكُرْ تَقَطُّعَ أَوْصَالِكَ فِي قَبْرِكَ وَ رُجُوعَ أَحْبَابِكَ عَنْكَ إِذَا دَفَنُوكَ فِي حُفْرَتِكَ وَ خُرُوجَ بَنَاتِ الْمَاءِ مِنْ مَنْخِرَيْكَ وَ أَكْلَ الدُّودِ لَحْمَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُسَلِّي عَنْكَ مَا أَنْتَ فِيهِ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَوَ اللَّهِ مَا ذَكَرْتُهُ إِلَّا سَلَّى عَنِّي مَا أَنَا فِيهِ مِنْ هَمِّ الدُّنْيَا»[23]
محضر امام صادق (ع) از وسواس شکایت کردم. حضرت فرمودند: ای ابا محمد! به یاد بیاور زمانی را که انگشتانت قطع می‌شود و دوستانت از تو دل می‌برند و تو را در حفره‌ای دفن می‌کنند و رطوبت از بدنت بیرون می‌رود و بدنت تبدیل به خاک می‌شود و غذای کرم و حشرات و موذیان می‌شود.

در قبر همه‌ی آبی که روی بدنت ریختی، تماما تبدیل به خشکی می‌شود، گوشت بدنت آب می‌شود و بعد هم خاک می‌شود و تو می‌مانی و خسران و خسارت قیامت و این همه اسرافی که کردی و آب زیادی که ریختی. اگر یاد قیامت باشی، دیگر به وسواس اعتنا نمی‌کنی و قلبت تسلا پیدا می‌کند و از این حالت خارج می‌شوی.

8) مراقبت دائمی از حریم قلب

فرد نباید اجازه دهد وسوسه وارد قلبش شود و دائما شیطان را دشمن خود بداند و مواظب حریم قلبش باشد.

﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا﴾[24]
در حقیقت شیطان دشمن شماست،‌ پس او را دشمن گیرید.

اگر دائما به یاد خدا باشی و اهل ایمان و توکل باشی و شیطان بخواهد وارد شود، چون با خدا آشنا و رفیق هستی، شیطان نمی‌تواند آسیبی بزند. شیطان مانند سگ نگهبان گوسفندان است، اگر کسی با چوپان آشنا باشد،‌ آن سگ نمی‌تواند به او آسیب بزند. بنابراین اگر انسان با خدا آشنا و رفیق باشد، خدا اجازه نمی‌دهد شیطان بر او مسلط شود و از طریق وسواس دین او را از بین ببرد.

9) روزه درمانی

روزه درمانی هم از امور معنوی است. امام باقر (ع) فرمودند:

«قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى صَوْمِ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي اَلشَّهْرِ وَ قَالَ يَعْدِلْنَ اَلدَّهْرَ وَ يَذْهَبْنَ بِوَحَرِ اَلصَّدْرِ»[25]
حضرت پیامبر (ص) دائما تا زمانی که قبض روح شدند، سه روز در ماه را روزه می‌گرفتند:‌ پنج‌شنبه‌ی دهه‌ی اول ماه و چهارشنبه دهه‌ی وسط ماه و پنج‌شنبه دهه‌ی آخر ماه؛ که معادل روزه کل روزگار است و وسوسه‌های سینه را از بین می‌برد.

از امام صادق (ع)‌ سوال شد روزه کدام ایام معادل روزه‌ی کل عمر است و وسوسه‌های سینه را از بین می‌برد، فرمودند:

«أَوَّلُ خَمِيسٍ فِي اَلشَّهْرِ وَ أَوَّلُ أَرْبِعَاءَ بَعْدَ اَلْعَشْرِ مِنْهُ وَ آخِرُ خَمِيسٍ فِيهِ»[26]
همان پنج‌شنبه دهه‌ی اول ماه و اولین چهارشنبه دهه دوم ماه و آخرین پنج‌شنبه دهه سوم ماه.

روزه موجب می‌شود که وسوسه‌ها برطرف شود و از مصادیق «صبر» در آیه ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ﴾ [27] است. خدا می‌فرماید:‌ «صبر» یعنی روزه. پس از روزه برای درمان بیماری‌ها کمک بگیرید.

10) اهتمام ورزیدن به نماز در اول وقت

نماز اول وقت شیطان را از انسان دور می‌کند. در روایت آمده است:

«أَمَّا الْمُهْمِلُ لِأَوْقَاتِهِ فَهُوَ صَيْدُ الشَّيْطَانِ لَا مَحَالَةَ»[28]

اهمال‌کاری کردن نسبت به وقت نماز انسان را صید شیطان می‌کند؛ در مقابل محافظت از نماز اول وقت شیطان را از انسان دور می‌کند.

11) مواظبت بر مسواک زدن

این هم از دیگر درمان‌های وسواس است.

«عَلَيْكُمْ بِالسِّوَاكِ فَإِنَّهُ يُذْهِبُ وَسْوَسَةَ اَلصَّدْرِ»[29]
بر شما باد به مسواک زدن؛ چرا که وسوسه‌ی سینه را از بین می‌برد.

12) شستن سر با سدر

«اِغْسِلُوا رُءُوسَكُمْ بِوَرَقِ اَلسِّدْرِ فَإِنَّهُ قَدَّسَهُ كُلُّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ وَ مَنْ غَسَلَ رَأْسَهُ بِوَرَقِ اَلسِّدْرِ صَرَفَ اَللَّهُ عَنْهُ وَسْوَسَةَ اَلشَّيْطَانِ سَبْعِينَ يَوْماً وَ مَنْ صَرَفَ اَللَّهُ عَنْهُ وَسْوَسَةَ اَلشَّيْطَانِ سَبْعِينَ يَوْماً لَمْ يَعْصِ اَللَّهَ وَ مَنْ لَمْ يَعْصِ اَللَّهَ دَخَلَ اَلْجَنَّةَ »[30]
سرهایتان را با برگ سدر (برگ درخت کنار) بشویید؛ چرا که هر ملکِ مقرب و هر پیامبر فرستاده شده از جانب خدا، با قداست و بزرگی و نیکی از برگ درخت سدر یاد کرده است و هر کسی که سرش را با برگ سدر بشوید، خدا وسوسه شیطان را به مدت هفتاد روز از او دور می‌کند و کسی که هفتاد روز وسوسه‌ی شیطان از او دور شود، خدا را معصیت نمی‌کند و کسی که خدا را معصیت نکند، وارد بهشت می‌شود.

13) خضاب کردن

خضاب با حنا، چهارده خاصیت دارد که یکی از آن‌ها این است:

«... يُقِلُّ الْوَسْوَسَةَ مِنَ الشَّيْطَانِ»[31]
وسوسه‌های شیطانی را دور می‌کند.

در برخی روایات وارد شده است که برخی چیزها از مصادیق وسواس داشتن است یا می‌توان گفت از عوامل ایجادکننده‌ی وسواس است: مانند خوردن خاک، جویدن ناخن‌ها و کوتاه کردن آن‌ها با دندان، خوردن محاسن [جویدن ریش با دندان‌ها] ایجاد وسواس می‌کند یا می‌توان گفت از نشانه‌های فرد وسواسی است. آرزوهای طول و دراز داشتن، زیاد شک کردن و دقت‌های وسواس‌گونه داشتن نیز می‌تواند نشانه‌های فرد وسواسی باشد. فرد وسواسی زیاد شک می‌کند و زیاد مته به خشخاش می‌گذارد و روی برخی چیزها دقت غیرطبیعی دارد، طوری که از حالت احتیاط خارج شده است. فرد وسواسی حدیث نفس دارد و با خودش حرف می‌زند.

ان شاء‌الله که خدای متعال به همه‌ی ما توفیق تقرب به خودش را عطا کند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

 


[1] سوره ناس، آيه 1.
[2] سوره ناس، آيه 2.
[3] سوره ناس، آيه 3.
[4] سوره ناس، آيه 4.
[5] سوره ناس، آيه 5.
[6] سوره ناس، آيه 6.
[7] سوره فصلت، آيه 36.
[8] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص358.
[9] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج59، ص301.
[10] سوره نحل، آيه 99.
[11] سوره نحل، آيه 99.
[12] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص424.
[13] الأمالي، الشيخ الصدوق، ج1، ص637.
[14] طبّ الأئمة(ع)، ابن بسطام، ج1، ص117.
[15] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج1، ص339.
[16] سوره حدید، آيه 3.
[17] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج6، ص425.
[18] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج6، ص353.
[19] المحاسن، البرقي، ابو جعفر، ج2، ص544.
[20] طبّ الأئمة(ع)، ابن بسطام، ج1، ص127.
[21] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج1، ص339.
[22] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص358.
[23] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص255.
[24] سوره فاطر، آيه 6.
[25] المحاسن، البرقي، ابو جعفر، ج2، ص301.
[26] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج4، ص89.
[27] سوره بقره، آيه 45.
[28] مصباح الشريعة المنسوب للإمام الصادق (ع)، المنسوب للإمام الصادق (ع)، ج1، ص80.
[29] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص61، أبواب أحكام الملابس ولو في غير الصلاة، باب32، ح٥٩١٥، ط آل البيت.
[30] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج1، ص125.
[31] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين( ط- القديمة)، الفتّال النيشابوري، ابو علي، ج2، ص475.