1402/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیات الأبدان در قرآن/لکنت زبان /
لکنت زبان
یکی دیگر از آیات طبی قرآن آیه 27 سوره طه است. حضرت موسی (ع) بعد از اینکه به رسالت مبعوث شدند، چهار دعای اصلی نمودند که یکی از آنها، این آیه است:
﴿وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي﴾[1]
پروردگارا گره از زبان من بگشای تا اینکه فرعون و فرعونیان سخن مرا بفهمند.
قبلا در بحث معیار طبی بودن آیات قرآن بیان داشتیم که اگر آیهای به یکی از عوامل پیشگیرانه از بیماری، عوامل ایجاد کنندهی بیماری یا به یک بیماری به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و با صراحت، دلالت تضمنّی یا دلالت التزامی، با ایما و اشاره و حتی با قالبهای ادبی مثل استعاره، تشبیه و کنایه اشاره داشته باشد، ما آن آیه را آیهای طبی میدانیم. در این آیه به یکی از بیماریهای زبان اشاره شده است و آن هم گره افتادن در زبان است. در ذیل این آیه روایاتی وارد شده است که در آنها یک معنای «گره افتادن در زبان»، لکنت زبان است. البته این آیه تحمل موارد و بیماریهای دیگر را هم دارد. ولی آنچنان که در شأن نزول این آیه وارد شده و در کتاب جوامع الجامع هم آمده، حضرت موسی (ع) دچار لکنت زبان شده بود و از خداوند خواست آن را برطرف کند تا وقتی به دربار فرعون میرود، بتواند با صراحت و فصاحت، کلمات را ادا کند طوری که فرعون و فرعونیان سخن او را بفهمند.
قصد داریم عوامل ابتلا به لکنت زبان و نکاتی را از کتاب قانون بیان کنیم.
شاید یکی از علل لکنت زبان حضرت موسی (ع) ترسی بود که بر دلش افتاده بود. وقتی یکی از سربازان فرعون (که فردی قبطی بود) در حال زدن یکی از مردم مصر بود، حضرت موسی (ع) دید که آن فرد دچار مظلومیت واقع شده است. پس یک سیلی به گوش آن فرد قبطی زد و او در جا مرد. شاید این خائف بودن حضرت موسی (ع) که در برخی آیات مطرح شده است، ناظر به این باشد که ترسی به دل آن حضرت افتاد؛ چرا که ایشان تصور نمیکردند که آن قبطی با یک سیلی جانش را از دست بدهد. ترس عامل بیماری است و تجربه هم ثابت کرده است که ترس میتواند موجب گرفتگی زبان، انقباض ماهیچههای زبان و لکنت آن شود.
احتمال دارد علت لکنت زبان حضرت موسی (ع) آسیبی بوده باشد که از ناحیه آتش در کودکی بر ایشان وارد شده باشد.
روزی حضرت موسی (ع) در دوران شیرخوارگی در آغوش فرعون بود، با دست خویش ریش فرعون را گرفت و کشید و مقداری از موی ریش او کنده شد و سیلی محکمی به صورت فرعون زد و به گفته بعضی با چوب کوچکی بازی میکرد با همان چوب بر سر فرعون کوبید. فرعون خشمگین شد و گفت: این کودک، دشمن من است، همان دم به دنبال جلادان فرستاد تا بیایند و او را بکشند. آسیه به فرعون گفت: دست بردار، این نوزاد است و خوب و بد را نمیفهمد، برای اینکه حرف مرا تصدیق کنی، یک قطعه یاقوت و یک قطعه ذغال آتشین نزدش میگذاری، اگر یاقوت را برداشت، معلوم میشود که میفهمد و اگر آتش را برداشت، معلوم میشود نمیفهمد، آنگاه آسیه همین کار را کرد، موسی به طرف یاقوت دست دراز کرد ولی جبرئیل دست او را به طرف آتش برد، موسی ذغال آتشین را برداشت و به دهان گذاشت، زبانش سوخت، آنگاه خشم فرعون فرو نشست و از کشتن او منصرف شد.
آتش به زبان ایشان آسیبی وارد کرد و این هم یک احتمال است.
البته یک احتمال دیگر هم هست، فصاحت یعنی انسان از کلمات ادبی روان و روشن استفاده کند تا مخاطب، منظور متکلم را به صورت کامل بفهمد اگر چه هیچ مشکلی هم نداشته باشد و فقط بخواهد زبانش در ادای کلمات رند شود نه اینکه لکنتی داشته باشد. قرینهاش هم این است که حضرت موسی (ع) در کلامی خودش را با برادرش هارون مقایسه میکند و میفرماید: ﴿هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي﴾[2] او فصیحتر از من سخن میگویند یعنی من هم فصیح، روشن و روان سخن میگویم منتها برادرم از من فصیحتر است ایشان را وزیر و کمککار من قرار بده. با توجه به شأن نزولی که وارد شده و روایاتی که در این باب است، آسیبی بر زبان حضرت موسی (ع) وارد شده بود. به همین جهت درخواست کرد کسی که به لحاظ فصاحت و بلاغت کاملتر از ایشان هست، کمککارش باشد و نسبت به خودش هم از خداوند درخواست کرد که اولا شرح صدر به او عطا و امر رسالت را بر ایشان آسان کند و بعد هم گره از زبان ایشان باز کند یعنی لکنت زبان ایشان را برطرف کند و جناب هارون را وزیر ایشان قرار دهد. خداوند همهی چهار خواسته ایشان را قبول کرد و دعایش مستجاب شد.
زبان و کاربردهای آن
ابتدائا از کتاب توحید مفضل روایتی از امام صادق (ع) در رابطه با زبان و کاربرد آن در فضای دهان بیان میکنیم:
«أَطِلِ اَلْفِكْرَ يَا مُفَضَّلُ فِي اَلصَّوْتِ وَ اَلْكَلاَمِ وَ تَهْيِئَةِ آلاَتِهِ فِي اَلْأَسْنَانِ فَالْحَنْجَرَةُ كَالْأُنْبُوبَةِ لِخُرُوجِ اَلصَّوْتِ وَ اَللِّسَانُ وَ اَلشَّفَتَانِ وَ اَلْأَسْنَانُ لِصِيَاغَةِ اَلْحُرُوفِ وَ اَلنَّغْمِ أَ لاَ تَرَى أَنَّ مَنْ سَقَطَتْ أَسْنَانُهُ لَمْ يُقِمِ اَلسِّينَ وَ مَنْ سَقَطَتْ شَفَتُهُ لَمْ يُصَحِّحِ اَلْفَاءَ وَ مَنْ ثَقُلَ لِسَانُهُ لَمْ يُفْصِحِ اَلرَّاءَ»[3]
ای مفضل! در صدا و سخن گفتن و آمادهسازی ابزار آنها در انسان بسیار بیندیش. حنجره مانند لولهای است برای بیرون آمدن صدا و زبان و لبها و دندانها برای ساختن حروف و نغمهها قرار داده شدهاند. نمیبینی کسی که دندانهایش افتاده، نمیتواند سین را بگوید و کسی که لب ندارد یا لبش مشکلی دارد (مثلا غنچهای شده یا عمل کرده) فاء را درست ادا نمیکند و کسی که زبانش سنگین است، گفتن «راء» برایش آسان نیست (یعنی زبانش فصیح نیست).
«لم یفصح الراء»؛ از تعبیری که حضرت موسی (ع) بیان کردند (هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي) میتوان فهمید که راز فصیح سخن نگفتن آن حضرت این است که زبانش سنگین شده بود.
دلائل سنگینی زبان را خواهیم گفت و در کتاب قانون نیز مطرح شده است.
در بخش دیگری امام (ع) به کاربردهای زبان اشاره میکند و میفرماید:
«وَ بِاللِّسَانِ تُذَاقُ اَلطُّعُومُ فَيُمَيَّزُ بَيْنَهَا وَ يُعْرَفُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهَا حُلْوُهَا مِنْ مُرِّهَا وَ حَامِضُهَا مِنْ مُزِّهَا وَ مَالِحُهَا مِنْ عَذْبِهَا وَ طَيِّبُهَا مِنْ خَبِيثِهَا وَ فِيهِ مَعَ ذَلِكَ مَعُونَةٌ عَلَى إِسَاغَةِ اَلطَّعَامِ وَ اَلشَّرَابِ»[4]
و به وسیله زبان است که طعمها چشیده میشود و میان آنها تفاوت داده میشود و هر کدام از اینها شناخته میشوند، شیرین از تلخ، ترش از میخوش، شور از شیرین و گوارا و خوش طعم از بد طعم تشخیص داده میشوند و افزون بر این زبان در راحت فرو بردن غذا کمک میکند (زبان غذا را در فضای دهان میچرخاند)
زبان به بلعیدن غذا و نوشیدنی کمک میکند. چرخاندن غذا در فضای دهان از دیگر کاربردهای زبان است که جناب بوعلی هم به این نکته اشاره کرده است.
کابردهای دیگر زبان عبارت است از: کمک به تکلم و چشیدن طعمها؛ اگر برای زبانی مشکلاتی بوجود آید که نتواند طعم غذا را بچشد، یک بیماری است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
تشریح زبان از منظر حکیم بوعلی
جناب حکیم بوعلی در تشریح زبان و دهان میفرماید:
«زبان عضوی از اعضای دهان است، که وظیفهاش گرداندن کلوچیدهها و مکیدهها، برش دادن به صدا و ساختن حروف و تشخیص مزههاست. پوست پایینی زبان نصفش به مری و داخل معده و نصف دیگر به سقف کام در برابر درز سهمیِ سر پیوسته است، و هر دو قسمت با زردپیها به هم متصل و مشترک هستند. و تو قبلا ماهیچههای حرکتدهنده و بازدارندهی زبان را شناختی!
بهترین زبان که سخن را خوب ادا نماید زبانی است که در درازا و پهنا میانه و معتدل و سر زبان باریکتر از پهنا باشد، اگر زبان بسیار کلفت و پهن یا بسیار کوچک و ترنجیده مانند باشد، صاحبش از سخن گفتن عاجز است.
گوهر زبان گوشتی است سفید و سست، رگهای کوچک درهم تنیدهی سرخ رنگ خونی آن را در خود گرفته است و از این رو رنگ زبان سرخ مینماید. این رگها شامل شریانها و عصبهای بسیار و شاخه شاخه شده از چهار عصب برجسته است که در تشریح اعصاب شرح دادیم. به حدی رگ و عصب در زبان هست که در عضوی هم اندازه او وجود ندارد. در زیر زبان دو دهانه هستند که میتوان میل در آنها فرو برد، این دو دهانه به سرچشمهی لعاب و به گوشت غددی ریشهی زبان که آن را تولید کنندهی لعاب نامند، پیوستهاند. این دو سرچشمه را لعابریز گویند که تری زبان و پردهی نازک بالای زبان را نگه دارند که با غشاءِ کلیهی دهن متصل و تا مری و معده میرسند. دو رگ بزرگ سبز رنگ در زیر زبان است که رگهای بسیار از آنها توزیع میشود، این دو رگ را صُرَدان یا صردین یعنی دو صُرَد گویند.»[5]
توضیح: زبان در ایجاد کلمات، چرخاندن غذا، فرو بردن آب و ایجاد لعاب (آب دهان) نقش دارد. بین زبان، مری و معده ارتباطی وجود دارد. رگها و عصبهای زیادی در زبان وجود دارد و پر شدن این رگها یا گرفتگی این عصبها میتواند مشکلاتی برای زبان و هم برای اعضاء و جوارح دیگر ایجاد کند.
سستی زبان
جناب حکیم بوعلی بیان میدارد که یکی از عوامل گرهخوردن زبان سستی یا فروهشتگی زبان است و نیز دلیل آنها را بیان می دارد. در ادامه نسخههایی ذکر کرده است که اگر کسی به آنها عمل کند از آسیب این مشکلات در امان خواهد بود و بیماریاش برطرف میشود یا به تعبیری گرهای که در زبان افتاده است، برطرف میشود.
ایشان میفرماید:
«سستی زبان از جمله سستیهای اعضاء است که سابقاً ذکر شد و سببش از رطوبت خونی آبکی است. یا سبب در مغز یا در عصب حرکتدهندهی زبان یا از شاخه عصبهای پیوسته با عصب زبان است.»
توضیح: یکی از معانی «رطوبت خونی آبکی» غلبه خون و معنای دیگرش غلبه بغلم است.
ممکن است عامل سستی زبان از مشکلی در مغز باشد پس باید مغز را اصلاح کرد. همچنین ممکن است عصبهای زبان یا عصبهایی که از مغز به زبان متصل میشوند، دچار مشکل شده باشند.
«اگر بیماری زبان از مشارکت مغز است، خودت میدانی که معالجهی هر عضوی که حس و حرکتش به شراکت مغز باشد چگونه است!
اگر زبان سرخ و حرارتی باشد، دلیل خونی بودن ماده است، اگر سیلان لعاب آبکی زیاد است، دلیل وجود مادهی رقیق آبی است و از تحلیل برندههای کمتر بهره میبرد و از داروهای گیرنده فایده بیند.»
توضیح: در طب اسلامی میتوان تجویز کرد که روغن بنفشه کنجدی یا روغن بنفشه زیتونی در بینی سعوط شود. روغن بنفشه مغز را گرم، زیاد و تقویت میکند و کارایی آن را بالا میبرد. اگر روغن بنفشه، زیتونی باشد عصبها را تقویت میکند؛ عصبهایی که از مغز منشعب میشود و به بخشهای گوناگون بدن از جمله زبان میرود.
معیار تشخیص بیماری از روی زبان، صبح هنگام و ناشتا است و نه وقتی که فرد غذا خورده و زبانش بخاطر غذا رنگ گرفته باشد. اگر زبان، صبح هنگام سرخ باشد معلوم میشود ماده بیماری مربوط به تجمع خون در فضای زبان است و همین موجب سنگینی آن شده است.
اگر مواد بلغمی زیاد شده باشد، معلوم میشود فرد در درمان از چیزهایی استفاده نکرده که آب زائد را خشک یا کم کند و از داروهای قابض استفاده نکرده است.
«سستی زبان گاهی انسان را از سخن گفتن منع میکند یا زبان به زحمت کلمات را ادا میکند یا به لکنت و تتهپته میافتد.»
توضیح: گاهی فرد نمیتواند تکلم کند یا به خوبی حرف بزند و دچار لکنت میشود.
«گاهی بچه تا زمانی دراز حرف نمیزند. کسی که در حرف زدن زبانش گره کند، هر گاه مبتلا به بیماری گرم شد، رطوبت زبان ـ که سبب گرفتگی شده ـ میگدازد و زبان به حال طبیعی در میآید؛ زیرا رطوبت مذکور در بیخ عصب زبان بند آمده است. کودک هم از این رطوبت است که کلمات را صحیح ادا نمیکند و «الثغ»[6] میشود. هر گاه بزرگ شد و رطوبتِ جسم کاملا طبیعی شد، زبان سلامت و فصیح میشود.»
توضیح: اگر کسی هنگام حرف زدن گره به زبانش بیفتد و وقتی مبتلا به بیماری گرم میشود یعنی سرش داغ و زبانش قرمز و پرخون میشود، بایستی از عواملی استفاده کنیم که خون زیاد (که همراه با رطوبت زیاد است)، گداخته شود و زبان به حالت طبیعی در بیاید یعنی کاری کنیم که به طور مثال خون زائد از فضای دهان خارج شود با حجامت زیر چانه. باید کاری کرد که گرمی زیاد داخل دهان یا رطوبت زیادی که در انتهای زبان جمع شده است، برطرف شود.
علاج:
«بدن را باید به وسیلهی معجونهای کوچک و سپس معجونهای بزرگ پاکسازی کرد؛ آنگاه مداوای ویژهی سر را استعمال کن.
اگر بیم آن رفت که همراه رطوبت چیرگی خون هست، رگ زبان را بزن و حجامت بر زنخ بگذار. سپس غرغرهها و گَردهای ساییدنی بر زبان استعمال کن. بعد از پاکسازی زبانش را بسیار حرکت دهد که این علاجهای خونگیر و دارویی را در بیماریهای سر یاد گرفتهای.»
توضیح: اگر زبان قرمز و انتهای آن متورم شده است، رگ زبان را فصد و زیر چانه را حجامت کن. اگر بیمار آبریزش دهان دارد و زبانش قرمز است و حالات دهانش را که بررسی میکنی، میبینی پرآب است و هنگام تکلم آب از دهانش بیرون میریزد و هنگام خواب آبریزش دهان دارد، معلوم میشود رطوبت زیاد، زبان را سنگین کرده است و باید آن را تخلیه کرد. یک راه درمان فصد زیر زبان و راه دیگر حجامت زیر چانه است و راه دیگر بکارگیری غرغرهها است؛ مثلا غرغره با دمکرده حنا یا دمکرده مورد که خشککننده است یا روی زبان گَردهایی قرار داده شود مثل پودر عاقرقرحا که رطوبتهای زائد را میگیرد.
«اگر بیماری زبان موضعی است، داروهای تحلیل برنده و قطعکننده بر زبان بمالد و زبان را با آنها ماساژ دهد و با آب آنها غرغره کند و در دهان گرداند. و این داروها از قبیل: مرزه، آویشم، خردل، عاقرقرحا، پوست ریشهی کبر، یا خردل و کندس که اینها را با آب کامه یا با سرکهی پیازدشتی مخلوط میکنی. یا زبان را با نشادر با آب لور یا آب دوغ چکیده آنقدر بمالند تا لعاب زیاد از آن سیلان کند. سکنجبین پیازدشتی اگر در دهن گردانند و غرغره کنند نافع است. سوسن زرد هم بسیار خوب است، که برای سستی و سنگینی زبان مفید است.»[7]
توضیح: ممکن است عصبهای زبان ضعیف شده باشد. بنابراین فرد میتواند زبانش را با روغن بنفشه زیتونی ماساژ دهد تا عصبها تقویت شود.
اشاره کردیم که دمکرده حنا، مورد یا آویشن قابضیت زیادی دارند و خشک کننده هستند.
کَبَر همان کَوَر است.
میتوان خردل و کندش را با آب کامه (خورشت ترشی است) که حالت قابضیت دارد یا با سرکهای که در آن پیازدشتی هم استعمال شده و حالت قابضیت دارد، مخلوط کرد.
وقتی شیر گاو یا گوسفند جوشانده میشود، باید زود کفی را که رویش قرار میگیرد، گرفته شود. این کف با نشادر مخلوط شود و روی زبان مالیده شود تا رطوبتهای زائد را جمع کند.
نشادر آسیاب شده با آب دوغ چکیده مخلوط و خمیر شود و روی زبان قرار داده و مالیده شود. این هم رطوبتهای زائد را جمع میکند. رطوبت جمع شده، سیلان پیدا میکند و خارج میشود.
.
«اگر سستی زبان چنان بود که مانع سخن گفتن باشد، شیرهی گیاه شیر سگ و کندس بر زبان و بیخ زبان مالند و ادامه دهند.
[8]
توضیح: شیره گیاه شیر سگ (یا همان شیره فرفیون) و کندش، مخلوط و بر زبان و انتهای آن مالیده شود؛ این موجب میشود سستی زبان برطرف شود.
رشتههای عصبی از گردن میگذرند و وارد زبان میشوند. بنابراین میتوان برخی از این داروها را ترکیب کرد و قرصهایی ساخت و به عنوان قرص زیر زبانی استفاده کرد.
«از قرصهایی که زیر زبان گذارند: سقز درخت بنه دو درهم، صمغ انگدان یک درهم، قرص به اندازهی نخود از آن زیر زبان نهند.
غرغرهها: نشادر و فلفل و عاقرقرحا و خردل و بورک و زنجفیل و مویزج و مرزه و سیاهدانه و مرزنگوش خشک و نمک نفطی کوبیده و بیخته در آب گرم ریزند و چند روزی غرغره کنند.»
توضیح: سقز شیره درخت بنه است که در آدامسسازی هم از آن استفاده میشود. دو درهم از این ماده را با یک درهم از صمغ انجدان رومی مخلوط کند و قرصی به اندازه یک نخود درست کند و آن را زیر زبان بگذارد یعنی این آدامسی است که آرام آرام آب میشود و ماندگاری دارد ولی حالت قابضیت دارد و رطوبتهای زائد را از انتهای زبان میگیرد.
بورک همان بوره است.
نمک نفطی نمک معدنی سیاه است.
نشادر، فلفل، عاقرقرحا، خردل، بوره، زنجبیل، مویزک، مرزه، سیاهدانه، مرزنجوش خشک و نمک نفطی را آسیاب و الک کند و گرم کند و چند روزی غرغره کند. این ترکیب فوق العاده است و حالت قابضیت دارد.
«اگر تحلیل برنده بهره نداد و دیدی که رطوبت رقیق و در جریان است، تحلیل برندههای گیرنده استعمال کن. مانند: قندول مخلوط با گل محمدی، شکوفهی گورگیاه، تباشیر.
توضیح: اگر قبض کنندههایی که ذکر شد فایدهای نداشت، تحلیل برندههای قویتر را استفاده کند مانند مخلوط قندول (گیاهی با گلهای زرد است) با گل محمدی، شکوفهی گورگیاه (یا همان اذخر) و تباشیر. این چهار تا را مخلوط کند و بخورد. همچنین میتواند این ترکیب را غرغره کند.
بعد از اینکه رطوبت تحلیل شد، آب دهان فرو میریزد و کمکم انتهای زبان سبک میشود. آب دوغ چکیده، غوره و میوههای نارسیده قابضیت دارد و رطوبت را جمع میکند.
«اگر از حرف زدن دیر کرد، باید زبانش را بر دوام حرکت داد و ماساژ کرد و آب دهن از آن جاری کرد. و به ویژه اگر زبان بچه را با عسل و نمک دارانی ماساژ دهند خوب است. و هر چه راجع به علاج رطوبت زبان گفته شد، در این باره مفید است. باید بچه را به حرف زدن واداشت که زبان به حرکت درمیآید و آزاد میشود.»
توضیح: نمک دریا پودر و با عسل مخلوط شود و زبان بچهای که دیر زبان باز کرده با آن ماساژ داده شود. نمک تحلیل برنده است.
حجامت نقره در طب اسلامی برای رطوبت زائد بسیار مفید است؛ چرا که اگر سستی زبان به علت گرمی باشد و خون در سر و زبان جمع شده باشد، در روایت آمده است:
«تُهْبِطُ الْحَرَارَةَ مِنْ رَأْسِهِ وَ جَسَدِهِ»[9]
گرما را از سر و بدن بیرون میکشد.
یعنی خونهای زائد را از سر و زبان بیرون میکشد.
اگر حرف نزدن به علت رطوبت زیاد باشد و زبان دچار سنگینی یا گره شده باشد:
«فَإِنَّهَا تُجَفِّفُ لُعَابَهُ»[10]
حجامت نقره آبریزشهای زائد را برطرف میکند.
اگر احیانا ماهیچههای زبان دچار گرفتگی شده باشد؛ مثلا به علت ترسی که بر بچه عارض شده است، میتوان با روغنمالی انتهای زبان اسپاسمهای ماهیچههای آن را برطرف کرد، ضمن اینکه کشیدن خود زبان هم از این جهت کمککننده است؛ چون اسپاسمها را میتوان با کشیدن یا فشار دادن برطرف کرد.
در کتابهای طب سنتی و جاهای دیگر وارد شده است که گوشت گنجشک برای نطق و زبان بچه مفید است. تخم پرندههایی همچون کبوتر، بلدرچین و کبک نیز میتواند برای باز کردن نطق مفید باشد. چنین چیزی بین عموم مردم نیز معروف است و بعید هم نیست.
اگر عدم تکلم یا لکنت زبان کودکان به علت ترس باشد، بایستی شرایطی فراهم کرد که ترسش ریخته شود. حضرت امیر المؤمنین (ع) فرمودند: اگر از چیزی ترسیدی خود را در معرض آن قرار بده. بنابراین باید بچه را در معرض تکلم قرار دهید و با او سخن بگویید. گاهی دایره کلمات کودک کم است و کلمات زیادی در ذهن ندارد، در این صورت لازم است زیاد با او سخن گفته شود تا کلمات زیادی یاد بگیرد و بتواند صحبت کند. از طرفی تکلم کردن نوعی مهارت است و نیاز به تمرین دارد. لذا جناب بوعلی فرمود: باید او را به تکلم واداشت؛ با او زیاد سخن بگویید و از او بخواهید زیاد حرف بزند. همچنین اگر بخاطر ترس تکلم بچه دچار مشکل شده است، میتوانید کمپوت «میوه به» با شکر سرخ بپزید و در اختیار کودک قرار دهید.
اشاره کردیم که به تعبیر جناب بوعلی، کلفتی و کوتاهی زبان و تشنج زبان (که نوعی سستی زبان به حساب میآید) میتواند از عوامل گرفتگی و لکنت زبان باشد و باید تا جایی که در توان است اینها را برطرف کرد.