1401/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیات الأبدان در قرآن/خواص درمانی ازدواج /
﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ﴾[1]
و آنان که نگهدارنده دامنشان از شهوتهای حرامند.
﴿إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ﴾[2]
خداوند در وصف مؤمنان میفرماید: آنان حافظ فروج خود هستند یعنی اهل حیا و حفظ آن و پاکدامن هستند. تنها راه برای اشباع و اطفاء غریزه جنسی ازدواج است و مومنان با ازدواج میتوانند نیروی جنسی خود را تسکین دهند و هیچ ملامتی هم متوجه آنان نیست. اگر غیر از مسیرِ ازدواج، راه دیگری را انتخاب کنند و دچار انحرافات جنسی شوند، هم مورد ملامت و هم متجاوز و تعدیگر هستند و از مسیر طبیعی و فطری خودشان خارج شدهاند.
اگر از نگاه طب به مسئله ازدواج بپردازیم، متوجه میشویم آیاتی که در این زمینه وارد شده به خواص درمانی، روحی، روانی و تسکین و آرامش وجود انسان اشاره فرموده است. در این باره، در روایتی آمده است:
«مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي اَلْإِسْلاَمِ أَحَبُّ إِلَى اَللَّهِ مِنَ اَلتَّزْوِيجِ»[3]
در اسلام بنیادی نهاده نشده است که در نزد خدا، از ازدواج محبوبتر باشد.
ازدواج در تعدیل مزاج، دستیابی به آرامش و رسیدن به کمالات انسانی نقش بسیار حیاتی دارد. دشمنان بشریت به نقش تشکیل خانواده از کانال ازدواج پی بردهاند. از این رو دائما در صدد تقدسزدایی از خانواده هستند و راههای انحرافی را پیشنهاد میدهند. گاهی همجنسبازی را در پیش میگیرند و گاهی خود ارضایی و ازدواج با حیوانات را توصیه میکنند. حتی ازدواج با جمادات هم مورد تجویز نحلههای انحرافی در دوران جهالت مدرن امروزی است.
خواص درمانی ازدواج:
1) بقای نسل
اولین خاصیت درمانی ازدواج امکان بقای نسل است. هر کسی دوست دارد اثری از خودش بر جای بگذارد و از اثر خودش که فرزندانش باشند، لذت ببرد. خداوند به صورت فطری انسان را طوری آفریده که از داشتن فرزند لذت میبرد و متمایل به آن است. ازدواج زمینه را برای تداوم نسل بشر ایجاد میکند و حکمت الهی نیز بر این است که بقاء نسل از کانال ازدواج صورت گیرد.
امام صادق (ع) در این رابطه میفرمایند:
«لَو رَأَيتَ فَردا مِن مِصراعَينِ فيهِ كَلُّوبٌ أكُنتَ تَتَوَهَّمُ أنَّهُ جُعِلَ كَذلِكَ بِلا مَعنىً؟ بَل كُنتَ تَعلَمُ ضَرورَةً أنَّهُ مَصنوعٌ يَلقى فَردا آخَرَ، فَتَبَرُّزُهُ لِيَكونَ فِى اجتِماعِهِما ضَربٌ مِنَ المَصلَحَةِ وَ هكَذا تَجِدُ الذَّكَرَ مِنَ الحَيَوانِ كَأَنَّهُ فَردٌ مِن زَوجٍ مُهَيَّأٌ مِن فَردٍ أُنثى فَيَلتَقِيانِ لِما فيهِ مِن دَوامِ النَّسلِ وَ بَقائِهِ فَتَبّا وَ خَيبَةً وَ تَعسا لِمُنتَحِلِى الفَلسَفَةِ! كَيفَ عَمِيَت قُلوبُهُم عَن هذِهِ الخِلقَةِ العَجيبَةِ حَتّى أَنكَرُوا التَّدبيرَ وَ العَمدَ فيها؟»[4]
اگر کُلونی بر یکی از دو لنگه در دیدی، آیا میپنداری که آن بیهوده نصب شده است؟ بلکه به ضرورت میدانی آن را ساختهاند تا با لنگه دیگر کنار هم آیند و مصلحت بستن در را نتیجه دهد و بدین گونه حیوان نر را میبینی که گویی برای جفت مادهاش آماده شده است تا برای دوام و بقای نسل به هم برسند. پس هلاک و ناکامی و نگونبختی از آنِ فیلسوف نمایان که چه سان دلهایشان از این آفرینش شگفت کور است تا آنجا که تدبیر و هدفمندی آن را انکار میکنند.
یک لنگه در به لنگه دیگر نیازمند است و باز و بسته شدن در مشروط بر وجود دو لنگه است. پس یکی از حکمتهای مهم ازدواج این است که زمینهای برای بقای نسل باشد. یکی از معانی «امشاج» در قرآن، میلها و استعدادهای گوناگون است. خداوند در وجود انسان میلهای گوناگونی از جمله میل به فرزنددار شدن قرار داده است. این خواسته طبیعی با همجنسبازی و ازدواج با همجنس، ازدواج با حیوانات یا جمادات تحقق پیدا نمیکند.
خداوند برای هر میل در وجود انسان، جواب آن را نیز قرار داده است. برای میل به آب و غذا، آب و غذا را خلق کرده است. آیا میشود خداوند مسیری طبیعی برای میل به فرزنددار شدن، قرار نداده باشد؟ این خلاف حکمت الهی است. اگر کسی چنین میلی را انکار میکند، به این علت است که از نظر روحی دچار بیماری و انحراف شده است. انسان از آن جهت که انسان است، میل دارد برای بعد از خود اثری بگذارد که از هر جهت وارث او باشد.
﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[5]
خدایا به من فرزندانی عطا کن که وارث من باشند و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.
﴿رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[6]
بار الها، مرا یک تن و تنها وامگذار (و به من فرزندی که وارث من باشد عطا فرما) که تو بهترین وارث اهل عالم هستی.
خدا بهترین وارث است منتها یکی از مصادیقش فرزندی است که برای انسان باقی میگذارد.
2) نیاز به آرامش
از دیگر نیازمندیهای انسان، نیاز به آرامش است که در کانون خانواده و از طریق ازدواج تحقق پیدا میکند.
﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾[7]
از نشانههای او این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و به آرامش برسید.
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید:
«كل واحد من الرجل والمرأة مجهز بجهاز التناسل تجهيزا يتم فعله بمقارنة الآخر ويتم بمجموعهما أمر التوالد والتناسل فكل واحد منهما ناقص في نفسه مفتقر إلى الآخر ويحصل من المجموع واحد تام له أن يلد وينسل ، ولهذا النقص والافتقار يتحرك الواحد منهما إلى الآخر حتى إذا اتصل به سكن إليه لأن كل ناقص مشتاق إلى كماله وكل مفتقر مائل إلى ما يزيل فقره وهذا هو الشبق المودع في كل من هذين القرينين»[8]
«هر یک از زن و مرد به دستگاه خاصی مجهز شده است. به گونهای که در عمل، هر یک کار دیگری را تکمیل میکند و تولید نسل، برآیندی از مجموع آن دو است. پس هر یک از زن و مرد، فی نفسه ناقص و نیازمند دیگری است و از مجموع آن دو یک واحد تام بوجود میآید که میتواند تولید نسل را موجب شود. به دلیل همین نقص و نیازمندی است که هر یک از آن دو به سوی دیگری کشیده میشود تا با پیوند با او آرامش یابد؛ زیرا هر ناقصی مشتاق کمال خویش است و هر نیازمندی به کسی یا چیزی مایل است که نیاز او را برطرف سازد.»[9]
بنابراین یکی از نیازهای انسان، نیاز به آرامش است. خداوند بر حسب حکمت این نیاز را در وجود او و نیز عامل جوابگویی به آن را (که ازدواج هست) قرار داده است. نمیشود میل به غذا و آب را در وجودمان قرار دهد اما آب و غذایی در بیرون نیافریند. این خلاف حکمت، نقض غرض و اساسا لغو است. چه معنایی دارد در ما نیازی قرار دهد اما جوابش را ندهد؟ خداوند در وجود انسان میل به بقاء نسل و میل به آرامش را قرار داده است و این امیال به صورت تکوینی و تشریعی فقط از کانال ازدواج جواب داده میشود.
﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا﴾[10]
، خداوند این طور خلق کرده که از خودتان همسرانی قرار داده است.
یا در آیهای دیگر میفرماید:
﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا﴾[11]
، «جَعل» در آیه، «جعلِ» تکوینی است یعنی خداوند این طور قرار داده است و با قیام و قعود نمایندگان اعتبار نمیشود. واقعیتی است که وجود دارد و نمیتوان آن را عوض کرد. اگر چه ما بخواهیم در خلقت تصرف و تغییر ایجاد کنیم، از همجنسبازی فرزندی ایجاد نمیشود حتی اگر بخواهند دستکاری کنند و در شکم مرد، رحم قرار دهند. مگر دیوانه شدهایم که چنین کاری انجام دهیم؟ بشر امروزی اسم کارهای اینچنینی را علم میگذارد در حالی که عین جهالت است. خداوند به صورت تکوینی این مسئولیت را بر عهده زن قرار داده که نقش پذیرش داشته باشد و نقش فاعلیت را به مرد داده است. هر دو به هم احتیاج دارند و کمالی بر یکدیگر ندارند. با این وجود چرا باید در خلقت خداوند تغییر ایجاد کنیم؟ چرا فکر نمیکنیم که با این کارها به کجا داریم میرویم؟ چرا باید با عروسک ازدواج کرد؟
وقتی انسان از فرهنگ قرآن دور شود، نتیجهاش ازدواج با سگ، الاغ، اسب، جمادات یا همنوع خود میشود. اگر از این افراد سوال شود که آیا دوست دارید فرزند داشته باشید؟ فطرتا جواب مثبت میدهند. مثل این است که از کسی بپرسید آیا آب دوست نداری؟ قطعا دوست دارد. کسی که میگوید: من از این زندگی خوشم نمیآید و میخواهم خودکشی کنم، در تطبیق دچار اشتباه و انحراف شده است و فکر میکند زنده ماندنش در همان مردن است و با خودکشی به آرامش میرسد. چنین فردی مانند همه انسانها میل به حیات دارد.
آیا ممکن است خداوند میل به بقا را در وجود ما قرار دهد اما بهشت را نیافریند و انسان خلود نداشته باشد؟ این خلاف حکمت است. این یک استدلال منطقی است. شما میتوانید انگشت بر میل فطری کسی که دچار انحرافی بدین جهت شده، بگذارید و بپرسید جواب آن چیست و چه کسی میتواند جوابگوی واقعی باشد؟ پاسخ این است که خداوند جوابگوی واقعی است.
3) میل به مودت و رحمت
خانواده کانون مودت و رحمت است. خداوند متعال به طور طبیعی پیوند ازدواج را عامل پیدایش مودت و رحمت قرار داده است.
«مودت و رحمت در واقع جانمایه تحکیم پیوند خانوادگی است. هر چه قدر این جانمایه تقویت شود، نهاد خانواده مستحکمتر میگردد و آرامش بیشتری بر زندگی حاکم میشود.»[12]
﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾[13] ، خداوند در فضای خانه، مودت و رحمت را جعل کرده است.
در روایتی آمده است:
«انّ رجلا اتی النبیّ صلى الله عليه و آله و سلم فقال: یا نبیّ اللَّه لقد عجبت من امر و انّه لعجب إن الرجل لیتزوّج المرأة و ما رآها و ما رأته قط حتی اذا ابتنی بها اصطحبا و ما شیء احبّ الیهما احدهما من الآخر فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: ﴿وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾»[14]
مردی خدمت رسول خدا (ص) رسید و گفت: چگونه است که مردی با زنی ازدواج میکند که هرگز پیش از آن، نه او آن زن را دیده و نه آن زن او را؛ اما همین که ازدواج صورت میگیرد و مرد بر زن وارد میشود و همدم میگردند، هیچ چیز برای آنها دوست داشتنیتر از دیگری نیست؟ پیامبر (ص) در پاسخ او به این آیه استناد کرد: ﴿وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾، خداوند است که بین شما مودت و رحمت را در هنگام ازدواج قرار داده است.
دو غریبه بعد از خواندن خطبه، مهرشان به دل یکدیگر میافتد. خداوند این مودت و رحمت را تنها در ازدواج قرار داده و در ازدواج همجنسبازان، مساحقه، ازدواج با جمادات و حیوانات چنین جعلی قرار نداده است.
در تبیین فرق بین «مودت» و «رحمت»، تفاوتهایی ذکر شده است:
«1. مودت انگیزه ارتباط در آغاز کار است اما در پایان که یکی از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتی نباشد، رحمت جای آن را میگیرد.
2. مودت در بزرگترهاست که میتوانند به هم خدمت کنند اما کودکان و فرزندان در سایه رحمت پرورش مییابند.
3. مودت غالبا جنبه متقابل دارد اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است.»[15]
مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: «ومن أجل موارد المودة والرحمة المجتمع المنزلي فإن الزوجين يتلازمان بالمودة والمحبة وهما معا وخاصة الزوجة يرحمان الصغار من الأولاد لما يريان ضعفهم وعجزهم عن القيام بواجب العمل لرفع الحوائج الحيوية فيقومان بواجب العمل في حفظهم وحراستهم وتغذيتهم وكسوتهم وإيوائهم وتربيتهم ولو لا هذه الرحمة لانقطع النسل ولم يعش النوع قط»[16]
«خانواده، يكى از بارزترين جلوهگاههاى مودّت و رحمت است كه از يك طرف، دو زوج را به يكديگر پيوند مىدهد و از طرف ديگر، باعث مىشود كه هر دو، بويژه زن، بر فرزندان خردسال خود كه در تأمين نيازهاى حياتى خويش عاجز و ضعيفاند، مهر بورزند و به پناه دادن، نگهدارى، پوشش، تغذيه و تربيت آنها اقدام كنند و اگر اين مهرورزى نبود، نسل بشر منقرض میشد و نوع انسان هيچ گاه امكان حيات نمىيافت.»[17]
بنابراین حق مادر بیشتر از حق پدر است. زیرا او حاضر است بخاطر فرزندش گرما را تحمل کند تا آفتاب او را اذیت نکند و سایهای بر او باشد؛ حاضر است عطش و گرسنگی را تحمل کند ولی فرزندش سیراب و سیر باشد. امروزه یکی از اقداماتی که شیاطین انسی انجام میدهند این است که تقدس را از خانه و خانواده بگیرند و افراد را از ازدواج بری کنند. اگر ازدواجی صورت گرفت، اقدامات بعدی شیاطین این است که از مادر تقدسزدایی کنند. مادر محور خانواده است. به همین جهت در تبلیغات و فیلمهایشان مادر را یک کلفت معرفی میکنند و نوعی شکاف بین فرزندان و مادر ایجاد میکنند. در بعضی تبلیغات نیز از پدر تقدسزدایی میکنند و این گونه تلقین میکنند که باید با گشت ارشاد در خانه (یعنی پدر) مقابله و اقتدار او را در فضای خانه در هم بشکنند. شیاطین جنی و انسی میخواهند خواستههای خدا تحقق پیدا نکند اما ما باید تمام تلاشمان این باشد که به خواستههای خدا، لباس عمل بپوشانیم.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾ [18]
در این امر نیز برای مردم بافکرت ادلهای (از علم و حکمت حق) آشکار است.
در ازدواج آیات زیادی وجود دارد و ما تنها نمونههایی از آن را برای شما ذکر کردیم. کسانی میتوانند از طریق این آیات به خدا برسند که اهل تفکر باشند. دختری ماسک سه لایه روی بینی میزند اما از طرفی موهایش را رها میکند. اگر بگوییم چرا حجابت را رعایت نمیکنی؟ میگوید: به تو چه؟ تو اجازه امر و نهی به من را نداری! خواسته صهیونیستها در سازمان بهداشت جهانی را بدون چون و چرا رعایت میکند و هر چه املا و انشا کنند، سمعا و طاعتا اجرا میکند. اما وای از زمانی که بگوییم چیزی حکم خداست. این نشان دهندهی میزان نفوذ شیطان در وجود ما انسانهاست. در آخر الزمان حضور شیاطین در قلب و وجود انسان زیاد میشود. برای مقابله، باید دنبال رزق حلال باشیم، خوراک خود را از طیبات قرار دهیم و توصیههای گوناگونی که از ناحیه دین وارد شده را انجام دهیم. اگر این نکات رعایت نشود، بشر در برابر دین خدا میایستد؛ نه تنها از آن حمایت نمیکند بلکه مقابله هم میکند.
آقای مصباح یزدی، در سخنرانی قبل از خطبههای نماز جمعه سال 79 مفهوم حقوق و آزادی از دیدگاه اسلام را مورد بررسی قرار داد و فرمود: «آزادی دارای الفاظ و معانی مختلفی است». آزادی تعبیری دوست داشتنی است و همه آن را دوست دارند. با افرادی که برداشت غلطی از آزادی دارند نباید بحث نظری کرد. بلکه باید با آنان مقداری مصادقی سخن گفت تا عقل آنان بیدار شود. به عنوان مثال از آنان بپرسید: آیا من میتوانم یک سیلی به شما بزنم؟ قطعا میگویند: نه! بگویید: اما من آزادی دارم، آیا میتوانم زنگ خانه شما را بزنم و فرار کنم؟ قطعا جواب منفی میدهند. آزادی هم قید و قیودی دارد. این قیود را باید بشر یا خدا مشخص کند و از این دو حالت خارج نیست. کدام یک معصوم هستند؟ برخی، قیود بشری را قبول میکنند اما قیود خدا را خیر.
پروفسورها و اساتید گوناگونی از اروپا نزد علامه جعفری میآمدند و نظر اسلام را راجع به آزادی از ایشان میپرسیدند. ایشان میفرمود: «من از آنان میپرسم ابتدا آزادی را معنا کن تا نظر اسلام را راجع به آزادی بگویم.»
واژههایی مانند آزادی شکلش یکسان اما معانیاش متغیر است. باید از برخی بخواهیم ابتدا «زن» را معنا کنند تا ما بفهمیم در جمهوری اسلامی زن جایگاه دارد یا خیر یا «زندگی» را معنا کنند. اگر زندگی فقط به معنای خوردن، پوشیدن و اطفای غریزه جنسی باشد، در غرب چنین زندگی وجود دارد. خداوند در مورد اینان میفرماید: ﴿ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ ۖ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ﴾[19]
این کافران را واگذار تا به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی سرگرم باشند و آمال و اوهام دنیوی آنان را غافل گرداند، پس به زودی خواهند یافت.
؛ از اینکه خداوند متعال میفرماید: آنان را رها کن.
اینها که زندگی را فقط زندگی طبیعی میدانند، زندگی حیوانی دارند و اصلا به مرحله انسانیت وارد نشدهاند. زندگی را فقط خوردن، آشامیدن و اطفاء غریزه جنسی میدانند. حیوانات قویتر از انسانها این غریزهها را انجام میدهند. پس آنان باید متمدنتر از انسانها باشند.