1401/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیات الأبدان در قرآن/آب چاه /
﴿فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ﴾[1]
پس چه بسیار شهرها و دیاری که اهلش را در حالی که به ظلم و ستم مشغول بودند، به خاک هلاک نشاندیم و اینک آن شهرها از بنیاد ویران است و چه چاه و قناتهایی که معطل ماندند و چه قصرهای عالی که بیصاحب گشتند.
از دیگر آیات طبی قرآن، آیه 45 سوره حج است. منتها بخشی از این آیه مد نظر ماست: «بِئْرٍ مُعَطَّلَة»، چاهی که مورد استفاده قرار نمیگیرد و از آب آن استفاده نمیشود.
«بِئْر مُعَطَّلة» یک معنای ظاهری و یک معنای باطنی دارد. معنای ظاهری آن، قنات و چاه آبی است که از تعبیر «بئر معطله» به ذهن خطور میکند. وقتی چاهی مورد استفاده قرار نگیرد و تعطیل شود، به آن «بئر معطله» یا چاه تعطیل شده میگویند. اگر چه آیه در مقام بیان این است که ما شهرها و روستاهایی را ویران کردیم به این علت که مردم آن دیار ظلم میکردند؛ سقف آن خانهها را بر سرشان خراب کردیم یا دیوارها بر آن سقفها فرو ریخت و چاهها بدون استفاده باقی ماند و قصرهای سر به فلک کشیده بی صاحب ماندند. اما معنای باطنی آن، در روایت چنین ذکر است: عالمی که مردم از علم آن استفاده نکنند و به او مراجعه نکنند، «بئر معطله» است. این عالم روز قیامت شکایت میکند که ما در فلان منطقه بودیم و مردم از وجود ما استفاده نکردند.
در برخی روایات «بئر معطله» به امام صامت تعبیر شده است. امامی که به علت شرایط زمانه ساکت است و حکومت در اختیار او نیست و نمیتواند سخن بگوید. در حقیقت چاهِ آبی است که مورد استفاده قرار نمیگیرد. مردم سوال نمیکنند، طبیعتا امام هم صامت است و نمیتواند به بیان حقایق بپردازد. «قَصْر مَشِيد» به امام ناطق تفسیر شده که شرایط سخن گفتن، بیان حقایق دین و تشکیل حکومت دینی برایش فراهم است. در برخی روایات منظور از «قصر مشید»، قصر مرتفعی است و به آقا امیرالمؤمنین (ع) و اولاد طاهرش تشبیه شده که فضائل آنها بر همه فضائل عالمیان اشراف دارد.
آب چاه
یکی از آبهای مطلوب در طب اسلامی، آب چاه است. در رساله ذهبیه امام رضا (ع) در توصیف آب چاه چنین آمده است:
«وَ أَمَّا مِيَاهُ الْجُبِّ فَإِنَّهَا خَفِيفَةٌ عَذْبَةٌ صَافِيَةٌ نَافِعَةٌ جِدّاً لِلْأَجْسَامِ إِذَا لَمْ يَطُلْ خَزْنُهَا وَ حَبْسُهَا فِي الْأَرْضِ»[2]
و اما آب چاه سبک، شیرین، گوارا، صاف و زلال و برای بدنها بسیار سودمند است به شرطی که همواره جریان داشته باشد و در زمین محبوس نشود.
آب چاهی سودمند است که به تعبیر قرآن بئر معطله نباشد. چاهی باشد که مرتب آب آن را بالا میکشند، دلو یا کفکش در آن میاندازند یا موتور آب میگذارند و آب چاه مرتب تخلیه و جایگزین میشود. آب چنین چاهی مناسب است. اما چاهی که تعطیل بماند و از آبش استفاده نشود، برای مصرف مناسب نیست.
آیه آخر سوره ملک هم با ایما و اشاره میتواند ناظر به همین موضوع باشد. چاهی که آبش به سطح زمین نزدیکتر باشد یعنی زمین، کمتر حفاری شده باشد و دم دست باشد، ارزشش بیشتر از چاهی است که نیاز به حفاری بیشتری داشته باشد:
﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾[3]
بگو اگر این آب را در اعماق زمین غوطهور کنیم، چه کسی میتواند آن را از اعماق زمین در دسترس شما قرار دهد.
این آیه به امام زمان (عج) تأویل شده است؛ اگر امام شما غائب شود، چه کسی میتواند او را برای شما ظاهر کند؟ اما معنای ظاهری آن همان است که در معنای آیه آمده است: اگر ما این آب را به اعماق زمین ببریم، چه کسی جز خدای متعال میتواند آن را در دسترس شما قرار دهد. پس معنایش این است که آب چاه هر چه نزدیک باشد و کمتر احتیاج به حفاری داشته باشد، ارزش بیشتری دارد.
گاهی آب از دل خاک یا سنگ میجوشد که به آن چشمه میگویند. اما چاه به حفاری نیاز دارد و هر چه حفر آن کمتر باشد، ارزش آب آن بالاتر است یعنی آب آن سبکتر، شیرینتر و دلنشینتر است. هر چه بیشتر حفاری شود، آب آن سنگینتر، شورتر و چه بسا موجب یبوست بطن شود:
«أَمَّا الْمِيَاهُ الْمَالِحَةُ الثَّقِيلَةُ فَإِنَّهَا تُيَبِّسُ الْبَطْنَ»[4]
آبهای سنگین یبوست میآورد.
جناب حکیم بوعلی در جلد اول کتاب قانون، در بحث آبها و رتبهبندی آنها در باب آب، وقتی به آب چاه میرسد، چنین میگوید:
«آب چاه و قنات در مقایسه با آب سرچشمه نامطلوب بشمار میرود، چه این آب مدتها در دل خاک زندانی بوده است، با خاکیها آمیخته است و مواد متعفن در آن وارد شده است. این آب بوسیلهی نیروی بازوی انسان و با بکار بردن فن و حیله به بیرون تراویده است. آبی نیست که دارای نیروی جهش و حرکت بطرف سطح زمین باشد. بدترین نوع این آبها آبی است که در لولههای سربی جریانش دادهاند. سرب از نیروی آب میکاهد و غالبا سبب قرحهی روده میشود.»[5]
* آب چاه و قنات مطلوب است اما در مقام مقایسه با چشمه که خود به خود میجوشد و سر باز میکند، نامطلوب است. آب چاه خود به خود نجوشیده است.
* سرب موجب مشکلات روده میشود.
در پاورقی این کتاب، چنین آمده است:
«مصرف آبهایی که از لولههای سربی میگذرد میتواند یک حالت مسمومیت مزمن بوجود آورد، بخصوص در هنگامی که آب مزبور دارای اسید کربنیک هم باشد. زیرا کربنات سرب حاصل شده به مقدار کم نیز در آب محلول است. همچنین بررسی نشان داده است در صورتی که گلوله سربی به بدن وارد شود میتواند ایجاد مسمومیت با سرب نماید. از عوارض مهم مسمومیت با سرب دردهای کلیکی میباشد که به شکل عوارض یک آپاندیسیت ظاهر میشود. بطور کلی در اینجا عوارض دستگاه گوارش به عنوان یکی از مهمترین موارد در مسمومیت با سرب ذکر گردیده است.
از عوارض مهم مسمومیت با سرب دردهای رودهای را نیز میتوان نام برد و در مرحلهی نهائی مسمومیت، اسپاسم عروقی نیز قابل ذکر است که بر همین پایه اختلالات، در کلیه ها بروز مینماید و چنین بنظر میرسد که همین اسپاسم عروقی مداوم از یک طرف و اثر مزمن سرب از جانب دیگر بر روی مخاط روده ایجاد همان قرحههایی را مینماید که در کتاب قانون از آن نام برده شده است.»[6]
بنابراین آب چاه نسبت به آب سرچشمه نامطلوب اما خود، فی حد نفسه مطلوب است به این شرط که:
1ـ از آب آن مرتب استفاده شود.
2ـ از لولههای سربی برای استخراج آن استفاده نشود.
3ـ احتیاج به حفاری کمتری باشد. در این صورت چنین آبی سبک، شیرین، گوارا است و میتواند نقش درمانی خوبی داشته باشد.
درست است که ظاهر آیه این است که خداوند قومی را عذاب کرد و همهی چاههای آب آنان بلا استفاده ماند و نمیخواهد فایدهی آب چاه را بیان کند. همچنین ظاهر آیه در مقام عالمی که از علمش استفاده نمیشود، نیست. آیه میگوید: قومی عذاب شدند و چاههایشان بدون صاحب ماند. اما امام معصوم است که باطن و تأویل آیه را مطرح میکند. بنابراین «بئر معطله» یا چاه بدون استفاده، ظاهر و باطنی دارد. ظاهرش این است که به هر حال چاه باید مورد استفاده قرار گیرد وگرنه بئر معطله است.