90/02/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیات اخلاقی
ما مبتلا شديم به وهابيت خبيث كه اينها گاهي مردم بسيار متحجر و انسانهاي بسيار لجوج هستند. چند روز قبل به مناسبت نگاه ميكردم ديدم كه ابن تيميه معارضه ميكرد وي آدم متحجري است... ان الله خلق الآدم علي صورة، اصرار دارد به اين كه خداوند متعال صورت دارد و صورتش هم مثل صورت انسانهاست و در قيامت هم ظاهر ميشود و آدمها صورت آدم را ميبينند. اين به خاطر تحجّري كه اين مرد در ارجاع ضمير علي صورته به صورت آدم قرار داده است، ميباشد. بعد هم محمدبن عبدالوهاب آمد و تفكرات ابن تيميه را قوياً آورد بر اين اساس گاهي به يك آيه غافلاً از ساير آيات تمسك ميكنند و من جمله شديداً مسأله شفاعت را رد ميكنند. اين كه ما اين همه در روايات داريم كه پيامبر(ص) در روز قيامت شفاعت ميكند، زهراي اطهر(س) (ثم يد فاطمه لانّها شيعتها فُتِمَت علي النار...) و اين كه در قيامت ميآيد و مثل مرغ خوب را از بد جدا ميكند و غيره، تمام اينها را رد ميكنند و ميگويند شفاعتي در قيامت نيست الا همان عمل آدم. عمل انسان ممكن شفيع باشد ولي مازاد بر آن شفاعتهاي ديگر را به طور كلي منكر هستند.
در خاطرم هست كه خداوند رحمت كند مرحوم آقاي احمدي ميانجي، كتابي نوشته به نام تبرك و در آن كتاب از مستندات صحاح سته خود عامه روايات زيادي را استخراج كرده براي اين كه چرا شفاعت به همين معنايي كه ما ذكر ميكنيم هست در رواياتي كه خود عامه نقل كردند.
به هر حال، برگرديم به اين كه در جلسه قبل عرض شد خداوند متعال رسماً نفرموده كه در قيامت هيچكسي شفيع نميتواند قرار بگيرد براي ديگري كه فرمود: (واتقوا يوماً لا تجزي نفسٌ عن نفسٍ شيئاً و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم يُنصرون) ما اين آيه را به مناسبت بحثهاي اخلاقي مطرح كرديم كه خداوند متعال رسماً در اين آيه ميگويد كه خدا هيچ شفاعتي را نميپذيرد آن روز فديه و عدل را هم در مقابل خلافها قبول نخواهد كرد و مردم گناهكار نصرت هم داده نميشوند. اين آيه خيلي سخت آب پاكي را روي دست ميريزد كه خلاصه در قيامت هيچ راهي براي نجات و فرار از گناه و عواقب گناه نيست. به اين مضمون در جلسه قبل آيات ديگري هم خوانديم كه دلالت داشت كه در قيامت هيچگونه شفاعت و غير شفاعتي وجود ندارد. اما بخش ديگري از آيات هست كه در بخش دوم خداوند متعال اعلام كرده كه فيالجمله شفاعت در قيامت ثابت است. حالا اين شفاعت يا براي خصوص خداوند متعال ثابت است يا لِمَن ارتضي مِن عبيد... يا آنهايي را كه خداوند دوست داشته باشد و شفاعت آنها را بپذيرد. اين آيات را مرحوم آقاي طباطبايي اشاره كرده و ما هم جمع كرديم. يكي از آنها سوره سجده آيه سوم است. در اين آيه كه ميخوانم شفاعت را مخصوص خود خدا قرار داده است: (هوالّذي خَلق السّماوات و الارضَ في ستّة ايام ثمّ استوي علي العرش مالكم من دونه من ولي و لا شَفيع افلا تتذكرون) غير از خداوند متعال در آن روز شفيعي نيست معنايش اينست كه اثبات شفاعت ميكند منتها براي خود خداوند متعال. در سوره انعام آيه 51 ميگويد: (ليس لهم من دونه وليٌ و لا شفيع) غير از خداوند متعال براي گنهكاران در قيامت ولي و شفيعي نيست. سوره زمر آيه 45 ميگويد: (قل لله شفاعة جميعاً) اين سه آيه شريفه اثبات كرده كه در روز قيامت براي خداوند متعال شفاعت هست، خدا شفيع خواهد شد براي بدكاران، گنهكاران و غيره. آيات ديگر اثبات شفاعت براي غير خداوند متعال هم كرده است. از جمله سوره يونس آيه 3 كه ميگويد: (ان ربّكمُ اللهُ الذي خلق السّماوات و الارض في ستة ايام ثمّ استوي علي العرش يُدبرالامر ما من شفيع الا من بعده اذنه) اگر خداوند اذن داد در آن روز براي ديگران هم شفاعت هست و خدا اذن ميدهد و كسي را شفيع قرار ميدهد. يا سوره انبياء آيه 29 كه ميگويد: (قالوا اتّخذاللهُ ولداً سبحانه بل عبادٌ مكرمونَ لا يسبقونَه بالقولِ و هم بامره يعملون يَعلمُ ما بين ايديهِم و ما خلفَهم و لا يشفَعون الا لمن ارتضي و هم مِن خشيته مشفقون) قيامت شفاعت نميكنم مگر براي آنهايي كه رضايت براي شفاعت آنها باشد. اينجا اثبات شفاعت براي غير خداوند متعال هم در اين آيه ميكند.
همچنين سوره طه آيه 90 كه ميگويد: (و لا يَملكُ الذين يدعون من دونه الشفاعة الا من اتّخذ عند الرّحمن عهداً) مگر آنهايي كه در نزد خداوند متعال اتخاذ عهد و پيمان كردهاند، آنها در قيامت ميتوانند شفاعت كنند. همچنين سوره طه آيه 109 ميگويد: (يومئذٍ لا تنفعُ الشّفاعة الا من اذن الرحمن و رَضي له قولاً) خداوند متعال در روز قيامت آنهايي را كه به آنها اجازه بدهد و راضي بشود از گفتار و قولشان، اينها حق شفاعت دارند.
در آيه 22 سوره سبا ميگويد: (لا تنفعُ الشّفاعة عنده الاّ لمن اَذِنَ لَه) مگر براي كسي كه خدا اذن شفاعت به او داده باشد و بالاخره در سوره نجم آيه 26 ميگويد: (و كَم من مَلكٍ في السّماوات لا تغني شفاعتهُم شيئاً الا من بعد ان يَأذن الله لمَن يشاءُ و يَرضي) اين آياتي كه عرض شد، سه تاي آنها رسماً شفاعت را براي خداوند در قيامت اثبات ميكند و بقيه آيات اثبات شفاعت براي غير خداوند متعال ميكند با عبارات مختلف يا اين كه كسي كه (اتّخذ عنداللِه عهداً) يا كسي كه (ارتضي الله ُ له) يا كسي كه (اذن الله له) يا كسي كه (رضي له قولاً) پس فيالجمله اصل شفاعت بر اساس اين آيات مباركات كه زياد هم هست ثابت ميشود در قيامت. بر خلاف آنچه اين جمعيت عميا و آن آيات اول تمسك كردهاند و هرگونه شفاعت در قيامت ابطال كردهاند.
ما اگر خواسته باشيم بر حسب سُراعه جمع كنيم بين آياتي كه در جلسه قبل به عرض رسيد كه نفي شفاعت به طور كلي كرده و بين اين آياتي كه اثبات شفاعت براي خدا يا غير خدا كرده، مقتضاي جمع چيست؟ شبيه اين افتراق در مورد علمالغيب هم آمده، در عدهاي از آيات علم غيب منحصر به ذات حق متعال كرده مثل اين آيه 66 سوره نحل: (قل لا يَعلم مَن في السّماوات و الارض الغيب الا الله) يا آيه 59 سوره انعام: (و عنده مَفتاحُ الغيب لا يَعلَمها الاّ هو) مفاتح غيب را فقط خداوند ميداند.
اما در برخي از آيات علم غيب را به غير خدا هم نسبت داده است مثل آيه 27 سوره جن (عالمُ الغيب فلايُظهر علي غيبه احداً الاّ من ارتضي مِن رسول) از اين آيات بر ميآيد كه خداوند متعال علم غيب را به بعضي از بندگاني كه خودش مصلحت ديده داده است. شبيه اين را در آيه توفي انفس هم هست كه خداوند در يك جا ميگويد: (اللهُ يتوفّي الانفُس حين موتها) و در جاي ديگر ميگويد: (تَتَوفّهم الملائكة طيّبين قالوا سلامٌ عليكُم) نسبت توفي ارواح را در برخي از آيات به خودش نسبت داده و در برخي هم نسبت داده به ملائكه الله يا عزرائيل يا امثالهم نسبت داده است. شبيه اين هم را در حبّ هم گفته است (لا حُب الا بالله).
از مجموع جمع بين اين آيات در بخشهاي مختلف بر ميآيد كه چه توفي انفس كه خدا ميكند يا به آنهايي كه خداي متعال به آنها اذن داده باشد؛ يعني در طول ارادت الله قرار بگيرند نه اين كه ملك الموت يا ساير ملائكه خودشان مستقل باشند در قبض ارواح بلكه با اذن خداوند متعال قبض روح ميكنند. در علم غيب هم همينطور مقتضاي آيات اوليه اينست كه همة علوم غيب منحصر به خداوند متعال است اما اگر پيغمبر هم علم غيب دارد يا اميرالمؤمنين هم لولا كتابٌ من الله لأخبرتهم... بما كان و ما يكون الي يومالقيامه، اينها معنايش اينست كه علم غيب منحصر به خداوند متعال است و همين خداست كه گاهي غيبها و عالم غيب را تعليم به پيغمبر يا اولياء خودش ميكند. طبعاً همين بحث در شفاعت هم ميآيد، شفاعت منحصر است به ذات خداوند متعال، غير از خدا احدي با ابزاري كه در دنيا به كار گرفته ميشود در قيامت اين ابزار نقشي ايفا نميكند. منحصراً خداست كه صاحب اراده (لِمن المُلك اليوم لله الواحدِ القهّار) همان خداي متعال گاهي اين اذن را به ديگران هم ميدهد.
پس جناب وهابيت عميا، خود آيات به ما ميگويد كه شفاعت را خداي متعال به بعضي اجازه ميدهد كه در قيامت شفاعت كنند براي گنهكاران و ديگران.
با توجه به اين جمع آيات اگر انشاءالله عمري باشد در جلسات بعد، شفاعتي كه در قيامت هست و براي اشخاص است، چه خود شفيع و چه مشفعٌ له و اين كه كيفيت آن شفاعت به چه حالتي است، در جلسات بعد به عرض خواهد رسيد.