89/12/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیات اخلاقی
سوره بقره آيه 44و 45 و 46. اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و تتلون الكتاب افلا تعقلون. مردم را به نيكي امر ميكنيد و از خودتان فراموش كردهايد چرا آن چه را كه به آن امر ميكنيد خودتان عمل نميكنيد. بعد ميفرمايد: واستعينوا بالصبر و الصلوه و انها لكبيره الا علي الخاشعين. بياييد از صبر وتحمل مسائل و مشكلات كمك بگيريدو همچنين از نماز البته كه نماز بر غير خاشعين سنگين و بزرگ است. اما آناني كه به درگاه خداوند متعال خاشعند صلوه برايشان سنگين نيست. خاشعين كدامند؟ الذين يَظنّون انهم مُلاقوا ربّهم... همانهايي هستند كه اعتقاد دارند كه ملاقات با خدا ميكنند و موفق به لقاء الله هستند چنين اشخاصي و انهم اليه راجعون ميدانند بازگشتشان به خداوند متعال است. چنين افرادي جزء خاشعين هستند كه اين خاشعين از نماز براي رسيدن به هدف كمك ميگيرند.
ظنُ عبارتست از اعتقادي كه ناشي از دليل يا قرينه باشد. البته گاهي اين اعتقاد به حد يقين ميرسد و گاهي به حد يقين نميرسد. يظنون يعني آن چه را كه گمان بر اساس اعتقاد و نه بر اساس تخيل و خيال است.
در مورد اين آيه شريفه گفتهاند كه علماي يهود است، علماي يهود اين بدبختها حتي خودشان علاقه به خاتم انبياء را قبل از بعثت ميگفتند. در تورات آنطور كه قرآن ميگويد يَعرفونَهم كما يعرفونَ ابناءهم... بشر اين علاقه به خاتم انبياء در تورات شنيده و خوانده بودند و مطلع بودند بلكه بالاتر بعد از بعثت هم در تاريخ اينطور است كه بعضي از يهوديهايي كه گرايش به خاتم انبياء پيدا ميكردند آنها را تحسين ميكردند، ولي خودشان حاضر به گرايش به پيغمبر و به اسلام نبودند براي اين كه منابعشان در خطر بود و بعد سلاطين وحي آنها را ملامت ميكردند و عامه مردم هم نميپذيرفتند لذا آنها اعتقادشان همين بود ولكن منافعشان اقتضا نميكرد كه اعلام رسالت خاتم انبياء را بكنند. اينست كه قرآن ميفرمايد اتأمرون الناس بالبر... خودتان امر ميكنيد خود شما قبلاً كتاب و تورات را خوانده بوديد ولي اكنون فراموش كردهايد.
كتاب انيس الاعلام مال يك مسيحي است كه حدود 100 سال قبل منتشر شد و يكي از كشيشهاي مسيحي نويسنده كتاب است و بعد مسلمان شده و اين كتاب را در دفاع از اسلام نوشت. ايشان در مقدمه كتابش مينويسد كه من بالاخره يك كشيش بودم كه دنبال فراگيري مقاطع مختلف مسيحيت بودم و آن چه را كه از توراتهاي مختلف از مسيح نقل ميكردند به دنبال تفكيك و فهم مسائل بودم و به اطراف و اكناف سفر ميكردم تا اين كه رسيدم به يك كشيش بسيار زاهد و باتقوايي كه اين كشيش مورد احترام مخصوصاً مذهب كاتوليكها بود كه هر وقت مشكلي داشتند بزرگان از او سؤال ميكردند. اين مطلوب من بود و مانند شمس تبريزي و ملاي رومي بوديم كه در خدمتش ماندم. بعد از مدتي شديداً مورد علاقه اين كشيش قرار گرفتم به اندازهاي كه معتمد او شدم و اين كشيش مركزي داشت كه كشيشهاي مختلف جمع شده بودند و از او تورات و انجيل را آموزش ميديدند. من كه مورد علاقه اينها قرار گرفته بودم همة اسرار و حتي كليدهاي منطقشان را در اختيار من قرار ميداد به غير از يك اتاق كه در آن اتاق چه سري بود كليدش را در اختيار من قرار نداده بود و من به آنجا راهي نداشتم. يك روزي از روزها استاد به من گفت برو به شاگردان بگو من امروز حال ندارم حضور پيدا كنم شما در اين جلسه حضور پيدا كن. من هم رفتم در جلسه مدرسه ديدم كه اينها بحث در فارقليتا داشتند. بحثهاي زيادي بود كه اين لغت به چه معناست و مراد چه كسي هست؟ انواع و اقسام حرفها و نظرات گفته ميشد، برگشتم پيش استاد و پرسيد بحث طلبهها چه بود؟ گفتم كه بحث امروز در اين رابطه بود و هر كسي نظري ميداد. گفت نظر شما چيست؟ من هم يكي از آن نظرات را انتخاب كردم و گفت بسيار خب. بعد از مدتي ديدم كه به گريه افتاد خيلي اصرار كردم كه چه شد استاد گريه ميكند؟ گفت اگر بگويم هم تو كشته ميشوي و هم من كشته ميشوم مگر عهد و پيمان ببندي كه اين سر را به كسي نگويي. من هم قسم خوردم اين سر را به هيچكس بازگو نميگويم. گفت بدان كه فارقِليتا در لغت سرياني به معناي احمد يا محمد است و بعد به من كليد آن غرفه را داد و گفت آن اتاق را بازكن كه داخل آن صندوقي است كه در داخلش دو كتاب وجود دارد و آنها را بياور. طبق دستور صندوق را باز كردم دو كتاب را كه قبل از بعثت خاتم انبياء نوشته شده بود با خودم آوردم. او نشان داد كه فارقليتا ترجمه شده است قبل از بعثت خاتم انبياء به محمد كه اين همان پيامبر مسلمين است. گفتم حق با مسلمانهاست گفت صد در صد حق با آنهاست و امتشان بر حقند گفتم پس مسيحيت چطور؟ گفت مسيحيت منسوخ شده و امروز دين حق، دين خاتم انبياء پيغمبر اسلام است. بعد گفت شاهد باش در قيامت من در باطن مسلمانم و معتقد به خاتم انبياء هستم ولي اين سر را به كسي نگو و الا خون من و تو ريخته خواهد شد. اين كشيش كتاب انيس الاعلام را بعداً نوشت.
مورد اينست ولي ما پيوسته شنيدهايم كه ائمه ما هم فرمودند اين كتاب (قرآن) كتاب جاودانه است و دستوراتش هدايتگر است تا صبح قيامت. بنابراين مسئله اينست كه كسي نبايد كه به چيزي امر ميكند خودش در عمل به آن غافل باشد و يا مسامحه كند. نكند كه انسان ديگران را به خير دعوت كند و خودش اهل عمل به آن نباشد.
در روايت ما مكرر وارد شده كه فرمودند در معجمالبحرين كه از امام صادق (ع) كه فرمود (كونوا دعاءَ الناس باعمالِكم و لاتكونوا دعاءَ بالسنتكم...) اين روايت در سفينة البحار هم نقل شده است. امام صادق (ع) فرمودند مردم را با عملتان دعوت كنيد.
خداوند متعال در زبان كسي كه قلبش با زبانش هماهنگ نيست اثري ايجاد نميكند. مردم ميشنوند ولي يك گوش در و ديگري دروازه است اما اگر از دل برخاست و آدمي خودش اهل عمل بود خداوند هم در كلام او اثر خواهد گذاشت و در دل شنوندگان جاي خواهد كرد. پيامبر با عملش مردم را دعوت كرد نه با سخنانش. اميرالمؤمنين در خطبه 175 ميفرمايد: (ايهاالناس اني والله لا احبكم علي .... الا باصبغكم اليها... )من اگر شما را به طاعتي امر ميكنم خودم بر شما سبقت ميگيرم. و لا انهكم عن معصيه الا و اتناها و اتنا في قبلكم عنها. اين هم فرمايش اميرالمؤمنين. در نورالثقلين جلد اول، صفحه 75، امام صادق فرمودند: من اشد الناس عذاباً يوم القيامه: من وصف امراً و عملاً... كساني كه خودشان آمراً مطلبي را ميگويند ولي عمل نميكنند در روز قيامت اشد عذاباً هستند در روايت ديگر اشد حسره گفته شده است. در روز قيامت حسرت اينها بيشتر است اي داد! جمعي به ارشادات ما امروز رهسپار بهشتند ولي ما بدبختانه خودمان عقب ماندهايم و اگر به جهنم نرويم لااقل بايد شاهد خوشي عملكنندهها باشيم و خودمان به حال حسرت باقي بمانيم. بنابراين فرمودنداين دستور، دستور كلي است.
(اتأمرون الناسَ بالبرّ و تنسون انفسكم افلا تعقلون؟) نباشد كه خودتان اهل عمل نباشيد به قول حافظ:
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر ميكنند چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند
جمله بعد استَعينوا بالصّبر و الصّلاه است. كساني كه پايمردند و در امورشان صبرو شكيبايي را پيشه ميكنند از طرفي به يك مركز هم اميدوارند، اينها پيوسته در امور زندگيشان موفقاند. به عكس آنهايي كه دستپاچه ميشوند و صبرو شكيبايي ندارند و خودشان را از همه جا منقطع ميشوند كه چيزي روشني است. اگر براي شما مشكلي در زندگي پيشآمد كند و چيز غير مترقبهاي پيش بيايد مثلاً در خانه نشستهايد و صداي جيغي بلند شد و ميبينيد كه آشپزخانه آتش گرفته است اگر دستپاچه شويد سرانجام هم همسرتان سوخته و هم لوازم آشپزخانه از بين رفته و خودتان هم بيچاره ميشويد، ولي اگر صبور باشيد و با شكيبايي مسئله را بررسي كنيد، با عقل و تفكر درهاي آشپزخانه را باز ميكنيد و شير گاز را ميبنديد و درصدد بر ميآييد كه آتش آشپزخانه را خاموش كنيد و با انداختن پتوي روي همسرتان او را هم از مرگ نجات دهيد. يا اگر احياناً فرض كنيد بيماري داريد كه خيلي خطرناك است و به شما خبر دادهاند اگر خودتان را باختيد پرواضح است كه كاري از شما ساخته نيست و احساسات هم بر شما غالب ميشويد و ممكن است به بيماريها هم مبتلا شويد و افسردگي بگيريد ولي اگر با تحمل و شكيبايي وارد صحنه شديد ميگوييد تا آخر لحظه بيمار را شيميدرماني ميكنيد و بقيه كار را به يك مركز اميد ميسپاريد كه به آن مركز معتقد و اميدواريد. لذا اين جمله استعينوا بالصّبر والصّلوة اشاره به يك امر وجداني و رواني دارد كه در وجود آدمي خداي متعال قرار داده است. صبر و شكيبايي و تعقل و تفكر در چارهانديشي است. صلوه توكل به خدا و رهنمون شدن به بالاترين مركز قدرت است و اراده و اختيار است. خداي متعال ميفرمايد: كمك بگيريد از صبر و توجه به ذات حق متعال براي رفع مشكلات.
امام صادق روايت كردهاند از امالي صدوق است: شيعيان ما صبر و تحملشان كم است اگر صبر كنند اكثر مشكلات آنها به احسن وجه برطرف ميشود. پيامبر(ص) وقتي برايشان مشكلي پيش ميآمد مشغول نماز ميشدند يا امام صادق (ع) وقتي از ايشان پرسيدند چه كنيم در برابر مشكلات فرمودند: وضو بگيريد و به مسجد برويد و نماز بخوانيد و دعا بكنيد كه خداوند متعال حل مشكل بكند. اين دو اصل: شكيبايي و تحمل و انديشه كردن در رفع مشكل به جاي دستپاچه شدن و حالت استرس پيدا كردن مهم است. توجه به ذات لايزالي كه همة عالم در اراده اوست، بهترين راه براي ظفر بر مصائب و مشكلات است، بنابراين استعينوا بالصبر و الصلوه و انها لكبيره الا علي الخاشعين.. اين هم در مراحل زندگي است كه شما بندگان صالح خدا و چه افراد عامي و چه همسرتان خودتان كه معمولاً زنان كمتحملتر و بيتابترند.
والحمدالله رب العالمين.