89/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیات اخلاقی
سوره مبارکه جاثیه از سور مکی است که مشتمل بر 37 آیه میباشد و در آیه 21 میفرماید: أًمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْيَاهُم وَ مَمَاتُهُمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ؛ آیا افرادی که مرتکب گناه و معاصی شدهاند پنداشتهاند که كه آنان را مانند كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد چه بد داورى مىكنند و چه بد خیال کردند ابداً چنین چیزی نیست که افراد اهل تقوا با کسانی که مرتکب معاصی و گناه میشوند یکسان باشند بلکه نه در محیا و حیاتشان مساوی هستند و نه در مماتشان. مصدر کلمه اجترحوا، اجتراح از ماده جرح میباشد و جرح همان شکستن و آثاری است که از بیماری یا زخم و امثالهم بر بدن حاصل میشود، از آنجا که گناه روح را میشکند و آثار بدی در آن ایجاد میکند خداوند متعال تعبیر به اجتراح نموده است؛ یعنی افرادی که روح و روان پاکشان را به وسیله گناه میشکنند و از بین میبرند و آثار بد در دل میگذارند، همان طور که در روایات داریم با هر گناهی یک نقطه سیاه بر قلب سفید عارض میشود و اگر گناه تکرار شد این نقطه سیاه اضافه میشود تا آنگاه که تمام قلب را احاطه میکند که اگر نعوذ بالله تمام قلب سفید نورانی با گناه و اجتراح سئیات سیاه شد نتیجه گناه بسیار آن میشود که قرآن فرموده است: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ[1] . البته کلمه اجتراح که از جرح میآید گاهی جرح را به معنی هر عملی نیز گفتهاند که بر این اساس به اعضای بدن نیز جوارح میگویند زیرا ابزار برای عمل هستند. البته معنای اول مناسبتر و موافقتر میباشد.
مضمون این آیه شریه در چند آیات دیگر نیز وارد شده است من جمله در آیه شریفه 28 از سوره ص: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ؛ چنین توهمی بسیار غلط است که ما مفسدین و عاملین به صالحات را همانند مفسدان قرار دهیم و یا متقین را مانند فجار بگرداینم. آیه دیگری که عرض میکنیم آیه 35 و 36 از سوره مبارکه قلم میباشد: أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِي مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ. همچنین در آیه 82 از سوره مبارکه انعام میفرماید: اَلَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولآءِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون؛ به هر صورت در آیات مکرری به این اشاره شده است: این توهم غلط و از مساوات و منطق دین هم خارج میباشد که تصور کنیم افرادی که مشرک هستند با مؤمنین مساویاند یا متقین با مجرمین و فجار همانند خواند بود. البته ما با اینکه بعد از هر نمازی میگوییم: اللهم صل علی محمد و آل محمد احشرنی معهمم و الرزقنی شفاعتهم، اما این فکر خیلی پسندیده نیست که تصور کنیم جایگاه ما نیز در کنار سلمان خواهد بود زیرا که چگونه ممکن است که فجار و متقین با هم برابر باشند! همین قدر که خداوند متعال ما را از شفاعت اهل بیت بهرهمند کند و در حسابرسی اعمالمان به عدلش عمل نکند باید هزاران مرتبه خدا را شکر گوییم.
حال برمیگردیم به آیه شریفه 21 از سوره جاثیه، از آیه 16 به بعد خداوند شرح حال بنی اسرائیل را نقل میکند: وَ لَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ خداوند متعال در این آیه ذکر میکند که ما به بنی اسرائیل شش موهبت عطا فرمودیم: کتاب تورات را فرستادیم، حکم را که قضاوت باشد در بین آنها قرار دادیم که داوود و سلیمان اظهر مصادیقشان هستند، نبوت را در بین آنها قرار دادیم که بسیاری از این قوم به مقام نبوت رسیدند، از طیبات مادی دنیا نیز به آنها روزی و رزق دادیم، و آنان را بر همه مردم فضیلت دادیم (البته مقصود از عالمین مردم همان زمان هستند یعنی بنی اسرائیل را بر قبطیان و دیگران فضیلت دادیم)، و ششم در آیه بعد میفرماید: وَ آتَيْنَاهُم بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْأَمْرِ؛ روشنگریهای زیادی به آنها عطا فرمودیم (آنچه موجب برای راهگشایی و روشن شدن طرق بود ما برای بنی اسرائیل آماده و مهیا نمودیم)؛ اما فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمْ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ؛ که در جای دیگر خداوند میفرماید: يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ [2] ؛
یکی از مواردی که انبیاء و اهبار قبل مانند بنی اسرائیل و نصاری میدانستند همین مسئله بود که بیناتی بر ایشان نازل شده بود که پیغمبر را آن چنان میشناختند که گویی فرزندانشان را، یعنی این معارف قبل از قرآن مجید به احسن وجه در اختیار یهود و نصاری قرار داشته است اما در عین حال با علم به حقایق اختلاف کردند و رد نمودند. بعد از آوردن این آیات خداوند میفرماید: أًمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ؛ افراد بدبختی که حقایق امر و بینات برایشان روشن شد اما گناه و معاصی انجام دادند میخواهند خودشان را با مؤمنین و پرهیزگاران مساوی و معادل قرار دهند! البته گرچه این آیات مزیّل به آیات بنی اسرائیل است اما مکرراً عرض کردیم که آیات قرآن عام است و لذا موجب تخصیص نیست. در این آیه مورد بحث، دفع این توهم غلط است که مثلاً با یک عمل صالح تمام سیئات از بین برود. بلکه آثار ذاتی گناه غیر ممکن است که از بین برود و نتیجه کسی که گناه کند آن است که بر قلبش نقطههای سیاه وجود پیدا میکند که اگر با توبه راستین این گناهان و لکههای سیاه را بشوید و شروع کند به این که قلب را مخزن معارف و اعمال صالح قرار دهد، امید میرود که مورد لطف الهی قرار بگیرد، اما اگر خودش را عوض نکند و در اخلاق و منش تغییری ایجاد نکند، آرزوی اینکه همانند متقین قرار بگیرد، نه در دنیا قابل قبول است و نه در آخرت و لذا همچین فردی با متقین یکسان نیست. در آیات دیگر نیز خداوند متعال اشاره فرموده که این دو برابر نیستند، سرانجام در وقت مرگ هم باز خدای متعال اشاره نموده است که برای متقین ملائکه را میرساند: اَلَّذينَ
تَتَوَفّاهُمُ الْمَلاءِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
[3] ؛
نقطه مقابل آن برای افرادی که گناهکار هستند: وَ لَوْ تَري إِذْ يَتَوَفَّي الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلاءِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ [4] ؛
اُدْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها
[5] .
اگر بنا به این شد که این قضیه حقیقتی است عقلی و منطقی و دین مقدس اسلام و آیات مبارکات قرآن مکرراً به این حقیقت تأکید نموده است، بدین ترتیب باید با خود بسنجیم که چه کاری باید انجام دهیم تا از زمره دسته دوم نباشیم؟ بالاخره گاهی از اوقات گناه انسان را غافل میکند و در اثر غفلت فراموش میکند و در توبه و بازگشت به حق تعالی دچار تسویف میشود همان طور که امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی میفرمایند: فَقَدْ اَفْنَیْتُ بِالتَّسْویفِ وَ الاْمالِ عُمْرى وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَهَ الاْیِسینَ [6] ؛ گاهی اوقات با خود میگوییم باشد از سال دیگر که رفتیم مکه شروع میکنیم به تحجد و بنده صالح پروردگار میشویم و . . . به خاطر امیال دنیوی بازگشت به ذات حق تعالی را به تأخیر میاندازیم تا آنجا که ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد، بنابر این بازگشت به خدا را به تأخیر نیندازیم و خودمان را به شفاعت و دوستی اهل بیت آن چنان امیدوار ندانیم که فرمود: انما خلقت النار لمن عصی الله و لو کان سیدا قریشا و الجنه لمن اطاع الله و لو کان عبدا حبشیا.
پروردگارا به محمد و آل محمد ما را به راه راست هدایت و به عمل آنچه رضای تو و سعادت ما در آن است موفق بدار.
[1] - سوره مبارکه روم آیه 10.
[2] - سوره بقره آیه 146.
[3] - سوره نحل آیه 32.
[4] - سوره انفال آیه 50.
[5] - سوره غافر آیه 76.
[6] - من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوها گذراندم و درآمدهام در جایگاه نا امیدان.