89/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیات اخلاقی
در رابطه با سوره زمر آیه 8 : ﴿وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيبًا إِلَيْهِ﴾[1] ؛ وقتی که به انسان گرفتاری یا مرض یا شدتی نازل میشود با انابه به ذات حق متعال رجوع میکند. ﴿ثمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ﴾
اما بعد از اینکه خدای متعال او را از گرفتاری نجات داده و به او نعمتی میدهد، آن گرفتاری و انابههایی که به درگاه خدا میکرد را فراموش میکند. ﴿و جَعَلَ لِلّهِ أَنْدادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِه﴾
سپس برای خدا همتایانی را ذکر میکند برای اینکه خود و دیگران را از راه خدا گمراه نماید. یعنی وقتی گرفتاریش تمام شد آن وقت دست به دامن زید امر میزند و فلان مالدار و فلان مسئول را همه کاره میداند. همه ما در داستان حضرت یوسف (آیه 42)[2]
خواندهایم اینکه:
﴿وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ فأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّه فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ﴾؛ بعد از اینکه آن دو نفر که خدمت حضرت یوسف در زندان بوده و به ایشان متوسل شدند تا خوابشان را تعبیر کند، حضرت یوسف به آن فردی که قرار بود از زندان آزاد شود و ساقی سلطان گردد فرمود وقتی به نزد پادشاه رسیدی به او بگو من گناهی مرتکب نشدم، خدای متعال میفرماید ﴿فأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّه﴾؛ همین مقدار توجه کردن یوسف به آن مرد و متوسل شدن به غیر ما سوی الله، کاری شیطانی بود به این ترتیب به خاطر یک لحظه انقطاع از خدا و توسل به ما سوی الله هفت سال دیگر در زندان باقی ماند.
به این ترتیب
لا مؤّثر فی الوجود الا اللّه یا بقولی میفرماید عظمه الأمور طرا بیده و الکل مستمده من مدده، یعنی همه چیز در کلک اراده حق تعالی است و اوست که مسبب الاسباب است و کسی است که میتواند همه اسباب را فراهم کند. توجه و توسل به ما سوی الله همان مصداق فرأیت من اتخذ الهه هواه و اذله الله است. میفرماید وقتی که گرفتار میشوند دست به دعا برمیدارند مُنيبًا إِلَيْهِ؛ اما وقتی به نعمتی میرسد فراموش میکند و جَعَلَ لِلّهِ أَنْدادًا ؛ برای خداوند متعال انداد و امثالی را قبول میکند و برای رسیدن به اهداف و کارهایش به دیگران متوسل میشود سپس لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِه؛ برای اینکه گمراه کند دیگران را از یاد خدا. لام در کلمه لیضل، لام عاقبت است نه لام تعلیل، که سرانجام دیگران را هم با این عمل خودش گمراه میکند و از طریق خدا و توسل به حق متعال باز میداردو بعد میفرماید ﴿قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ﴾ ؛ پیغمبر ما بفرما: حال که نعمتهای ما را فراموش کردی و به ما سوی الله متوسل شدی چند صباحی هر کاری دوست داری انجام بده و به کفر خود متوسل شو ولی سرانجام از اصحاب نار خواهی بود.
بعد از اینکه خداوند این جمعیت را بیان فرمود و کفران نعمت آنها را گوش زد کرد در جای دیگر میفرماید: ﴿أَمْ مَنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ الْلَيْلِ ساجِدًا وَ قاءِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ و يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّه﴾
آیا آن کسی که قانت است (قانت از قنوت که در مفردات راغب آمده قنوت عبارت است از توجه به ذات حق تعالی با کمال اخلاص) یعنی آن کسی که در تمام ساعات شب و روز در حال عبادت با خضوع به درگاه خداوند است، از قیامت میترسد و از همه جهت به
رحمت خداوند امیدوار است با آن دسته اول مساوی است؟
﴿قلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ﴾ در ابتدا خداوند دو دسته از افراد را ذکر میکند گروه اول ﴿تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ﴾ ، و گروه مقابل آنها یعنی دسته دوم ﴿أَمْ مَنْ هُوَ قانِتٌ﴾، سپس میفرماید آیا این دو دسته با هم برابرند؟ خدای متعال میفرماید همان طور که این دو با هم برابر نیستند عالم و جاهل نیز برابر نخواهند بود، یعنی مثل جاهل همان دسته اول است و مثل عالمان به منزله ﴿أَمْ مَنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ الْلَيْلِ﴾ است.
مرحوم صدوق در روضه الواعضین حدیث شریفی را در این رابطه از پیغمبر اکرم صلی الله و علیه و آله نقل میکند: از پیغمبر سؤال کردند تشیع جنازه فردی است آیا به آنجا برویم یا در مجلس علما و علم حاضر شویم؟ فرمودند: ان كان للجنازه من يتبعها و يدفنها، فانّ حضور مجلس عالم أفضل من حضور الف جنازه و من عياده الف مريض و من قيام الف ليله و من صيام الف يوم و من الف درهم يتصدّق بها علي المساكين و من الف حجه سوي الفريضه و من الف غزوه سوي الواجب تغزوها في سبيل اللّه بما لك و نفسك و اين تقع هذه المشاهد من مشهد عالم ! اما علمت انّ اللّه يطاع بالعلم و يعبد بالعلم ؟ و خير الدنيا و الاخره مع العلم و شرّ الدّنيا و الاخره مع الجهل. بنابراین باید بدانیم که جهل ما هزاران مرتبه از علم ما بیشتر است و باید اوقات را به تحصیل علم بگذرانیم.