درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خطابات شفاهیه – ثمره دوم و مناقشه در آن

خلاصه مباحث گذشته: بحث در این بود که آیا خطابات مختصّ به مشافهین است و یا اعم از مشافهین و غیر مشافهین؟ در ثمره اول این بحث فرمودند: در صورتی که خطابات را فقط متوجه مشافهین بدانیم، ظهورات فقط برای مشافهین حجت خواهد بود. جواب داده شد که ظهور کلام به سیره قطعیه عقلائیه برای مشافهین و غیر مشافهین منعقد است. و از اینکه گفته شد ما مقصود بالافهام نیستیم جواب داده شد که القرآن یجری مجری اللیل و النهار. پس ثمره اول ناتمام بود.

ثمره دوم

بحث ما در ثمره دوم است. بنابر ثمره دوم اگر قائل شدیم که خطابات مختصّ مشافهین است فقط مشافهین میتوانند به اطلاق کلام متکلّم اخذ کنند. یعنی مشافهین هر صفتی را دارا باشند و در هر صنفی باشند به اطلاق دلیل حکم شامل آنها میشود و در خطاب ﴿إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلی ذکر الله﴾[1] وجوب صلاة جمعه متوجه مشافهین میشود. ولی چون خطاب برای ما ثابت نیست ما نمیتوانیم به اطلاق این کلام اخذ کنیم. زیرا مخاطبین این خطاب در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده اند و شاید حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در وجوب صلاة جمعه دخیل باشد. و اطلاق هم که در لسان دلیل برای غیر مشافهین نیست. فقط میماند قاعده اشتراک. قاعده اشتراک هم فرع بر این است که هر حکمی به صورت مطلق ثابت بوده الآن هم برای مردم این زمان ثابت است. ولی اگر وصفی در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مشافهین بوده که احتمال میدهیم آن وصف در حکم الهی دخیل بوده، مانع جریان قاعده اشتراک خواهد بود. مانند احتمال دخالت وصف حضور در وجوب صلاة جمعه. زیرا میدانیم صلاة جمعه شعار بزرگ اسلامی است. و بنابراین والی و حاکم مسلمین باید دو خطبه بخواند و در خطبه مسائل کلی اسلام را بیان فرماید و این مقام اولیاء الله است. میگوییم وقتی ولی الله الاعظم حضور داشته غیر از زمان غیبت است که ولایت در دست اولیاء الله نیست. پس اشتراک در صنف ثابت نیست. پس وجوب صلاة جمعه بر ما ثابت نخواهد شد. ولی اگر قائل شدیم همه مخاطب هستند و فرقی میان مشافه و غائب و معدوم نیست میتوانیم به اطلاق آیه اخذ کنیم. پس وجوب صلاة جمعه بر ما ثابت خواهد بود. بلی، گاهی اوقات مسلّم است که بعضی از صفات قطعاً دخالتی در حکم ندارند. مثلاً زرارة بن اعین به امام علیه السلام عرض میکند: "أصاب ثوبی دم رعاف أو شيء من مني". سپس عرضه میدارد: "إن رأيته في ثوبي وأنا في الصلاة؟" حضرت میفرمایند: "تنقض الصلاة وتعيد إذا شككت في موضع منه ثمّ رأيته ، وإن لم تشكّ ثمّ رأيته رطباً قطعت وغسلته ثمّ بنيت على الصلاة ، لأنّك لا تدري لعلّه شيء أوقع عليك ، فليس ينبغي أن تنقض اليقين بالشك."[2] در اینجا و لو خطاب به شخص زراره باشد، میدانیم هیچ فرقی بین زراره و محمد بن مسلم و غیره و فرقی بین حاضر و غایب نیست و مطمئن هستیم هیچ خصوصیتی در مورد، وجود ندارد. در جایی که یقین به عدم خصوصیت داریم، حکم برای تمام مسلمین ثابت است و هر مسلمانی که لباسش متنجّس شد نمیتواند با آن نماز بخواند. در نتیجه با عدم اتحاد معدومین با حاضرین زمان صدور خطابات و نزول احکام، وقتی به قاعده اشتراک میتوان تمسک کرد و آن احکام را برای معدومین ثابت نمود که معدومین با موجودین زمان صدور حکم در صنف و وصفی که موجودین داشتند مشترک باشند. یعنی هم صنف آنان باشند. ولی اگر آن وصف (مثل حضور رسول الله صلی الله علیه وآله یا امام به حق علیه السلام) در معدومین (مثل ما) نباشد نمیتوانیم به قاعده اشتراک آن حکم را برای خود ثابت کنیم.

مناقشه بر ثمره دوم

مرحوم آخوند میفرمایند[3] اوصاف مخاطبین دو گونه است. اوصاف لازم که مفارق از اشخاص نیست مانند: قرشیت. اما برخی اوصاف زوال پذیر هستند. از قبیل علم و عدالت و حضور و عدم حضور معصوم علیه السلام. می گوییم در جایی که صفات لازم است و از افراد مفارقت نمیکند، مثلاً پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رو کرده به عشیره خود که نماز ظهر در اول زوال بر شما واجب است. کسی که فاقد این وصف است این وجوب متوجه او نیست. زیرا حکم ثابت شده برای این جمع متصف به قرشیت. و این وصف زوال پذیری نیست و مخاطب این حکم، جمع خاصی با این وصف لازم، بوده اند. ممکن است گفته شود که پس چرا نفرمود أیّها القرشیون؟ جواب این است که صفت ثابت به منزله صالح القرینیت است. و وقتی قرینه ای در مقام باشد و یا کلمه ای که صلاحیت برای قرینه بودن را داراست، وجود داشته باشد، اطلاق منعقد نمیشود. ولی اگر صفتی تغییر پذیر باشد و قطع داشته باشیم دخالتی در حکم ندارد، از قبیل لباس و سن و محاسن، مانع اطلاق گیری نیست. اما اگر صفتی تغییرپذیر باشد و دخیل در حکم مولا نیز باشد، ولی مولا آن صفت را در لسان دلیل ذکر نکند، اخلال به غرض کرده. مثلاً اگر جمع حاضر همه جوان باشند که صفت زوال پذیری است و رفتن به جبهه فقط بر جوانان واجب باشد، ولی مولا مقیّد نکند و نفرماید: (أیّها الشبان) اخلال به غرض کرده است و اخلال به غرض از جانب متکلّم حکیم بعید است.

اشکال مرحوم آخوند در مانحن فیه این است که اگر قید حضور امام علیه السلام در حکم دخیل بوده، با توجه به اینکه وصف زوال پذیری است، حتماً در لسان دلیل این قید بیان میشد. پس در نتیجه قید حضور امام علیه السلام در حکم وجوب صلاة جمعه دخیل نبوده. پس در صورتی که خطاب فقط متوجه مخاطبین هم باشد، بنا به قاعده اشتراک، حکم وجوب صلاة جمعه بر ما نیز ثابت خواهد بود. پس ثمره دوم نیز مورد خدشه است.

مناقشه در فرمایش مرحوم محقق خراسانی

مرحوم محقّق خویی میفرمایند[4] صفات تغییر پذیر هم اگر مشافهین صفت تغییر پذیری دارند عدم قید وصف در حکم دلیل بر این در نیست که دخالتی در حکم نداشته. همین که وصفی بالفعل در مخاطب وجود داشته باشد ولو دخیل در حکم باشد برای عدم تقیید حکم، کفایت میکند. قید حضور برای افراد زمان رسول الله صلی الله علیه وآله ثابت بوده ولو این قید صفت متغیّری است، حتی اگر در حکم هم دخیل بوده، نیازی به تصریح در لسان دلیل، ندارد.

حضرت استاد دام ظله میفرمایند: اشکال مرحوم سیدنا الاستاد فرمایش مرحوم آخوند را تغییر نمیدهد و ظاهرا کلام مرحوم آخوند به این مطلب عنایت دارد، پس در نهایت، ثمره دوم نیز، مورد خدشه است. و صلی الله علی محمد وآله.


[1] الجمعة/ سوره 62، آیه 9.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج3، ص483، ب44 از أبواب النجاسات والاواني والجلود، ح4236، ط آل البیت.
[3] كفاية الأصول، الآخوند الشيخ محمد كاظم الخراسانی، ج1، ص227.
[4] محاضرات في أصول الفقه، محمّد إسحاق الفيّاض، ج4، ص439، ط احیاء آثار.