95/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تمسک به عام در شبهه موضوعیه/شبهه موضوعیه/ آیا عام مخصَص، در مابقی افرادش حجت است یا خیر/عام و خاص.
صحبت در تمسک به عام در شبهه مصداقیه بود.
استصحاب عدم ازلی.
بعد از اینکه معلوم شد در شبهات مصداقیه مخصص، تمسک به عام جایز نیست، بعضی فرمودهاند اگر بتوانیم با اصل عملی تمام الموضوع را احراز نماییم در اینجا تمسک به عام بلامانع خواهد بود.
حال در بعض از موارد، جریان اصل مورد اشکال قرار گرفته و آن مواردی است که احراز تمام الموضوع احتیاج دارد به استصحاب عدم ازلی.
مرحوم استاد خویی در محاضرات در این زمینه تقسمی ارائه فرمودهاند:
عنوان مخصص یا وجودی است یا عدمی. مانند اینکه مولا بفرماید اکرم کل عالم و بعد به دلیل مخصص بفرماید یجب اکرا م العدول من العلماء یا لایجوز اکرام الفساق من العلماء.
مثال فقهی: خلق الله الماء طهورا لاینجسه الشیئ. این دلیل عام تخصیص خورده به ادله ماء کر که: الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شیئ. که مفهومش آن است که اگر کر نباشد با ملاقات با نجاست نجس میشود.
اگر شک شود که آبی کر است یا نه گفته شده: اگر ماء حالت سابقه داشته باشد احراز میکنیم آن را به نحو مفاد کان ناقصه به این نحو که میگوییم زمانی بود که این آب کر بود و اکنون ما شک داریم که آیا کر هست یا نه استصحاب کریت جاری می گردد و یا بالعکس یعنی میگوییم زمانی بود که این آب کر نبود و اکنون شک در کریت داریم، به استصحاب عدم کریت را ثابت مینماییم.
اما اگر دلیل خاص عدمی باشد ولی حالت سابقه و اتصاف به عدم در آنجا نباشد، مانند این مثال فقهی: دلیل عام می گوید زن تا سن پنجا سالگی حیضش استمرار دارد و دلیل خاص میگوید زن قرشیه تا سن شصت سالگی حیضش ادامه دارد. این یعنی دلیل عام میگوید تمامی زنها در سن پنجاه سالگی یائسه میشوند، اما دلیل خاص میگوید زن قرشی در شصت سالگی یائسه میشود که در نتیجه زن غیر قرشیه در تحت عام باقی میماند.
مثال دیگر کل شیئ یتنجس بملاقات النجاسه دلیل خاص می گوید الماء اذا بلغ قدر کر لایتنجس بملاقات النجاسه.
در این مورد اگر موضوع ما حالت سابقه داشته باشد که مشکلی نیست و ما به مفاد لیس ناقصه حالت سابقه آن را استصحاب می نماییم. مثلا در مانند مثال آب میدانیم که آب مشکوک الکریه قبلا کر بوده و ما اکنون شک نمودهایم، فلذا بلااشکال استصحاب جاری است.
اما اگر موضوع مشکوک حالت سابقه نداشته باشد مانند مثال اول که فرمود زنی که قرشی نباشد یأسش درپنجاه سالگی است. در اینجا اگر ما نسبت به خانمی شک کنیم که آیا قرشی هست یا نه، حالت سابقهای ندارد تا بخواهیم به مفاد لیس ناقصه آن را استصحاب نماییم.
چه باید کرد در اینجا که وصف از موضوع قابل انفکاک نیست، مانند همین مثال زن قرشیه، که نمیتوان زمانی را فرض نمود که زن باشد، اما صفت قرشی یا صفت عدم قرشی نباشد؛ در این موارد استصحاب به چه نحو است؟
در اینجا بعضی مانند مرحوم آخوند[1] قائل شدهاند که میتوان حالت سابقه را به قبل از وجود زن بازگرداند، یعنی عدم ازلی؛ به این نحو که گفته شود زمانی بود که خود این زن نبود، فلذا تمام اوصافش هم نبود و اکنون شک میکنیم که بعد از اینکه این زن موجود شد صفت قرشیه هم موجود شد، استصحاب عدم ازلی میگوید خیر، المرأة لیس بقرشیه[2] .
للکلام تتمة. والحمدلله.