95/02/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفهوم شرط/مفاهیم.
حاصل بحث در قضیه شرطیه تا اینجا آن شد که قضیه شرطیه فقط وضع شده برای دلالت تلازم بین شرط و جزاء، و طبعا خاصیت تلازم بین شرط و جزاء این نیست که هرجا شرط منتفی شد جزاء هم منتفی شود، زیرا متلازمین گاهی از قبیل دو معلول برای علت ثالثهاند که در مواردی ممکن است معلول اول منتفی شود، اما معلول دوم منتفی نشود، مانند گرما و روشنی که گاه معلول علت واحدند ولی در مواردی ممکن است گرما منتفی شود اما روشنایی منتفی نشود و یا بالعکس، چه آنکه ممکن است هرکدام به علت دیگری موجود شود.
و لذا خاصیت جمله شرطیه از نظر لغت در همه محاورات ارتباط بین شرط و جزاست. اما اگر بخواهد جمله شرط دلالت بر مفهوم نماید این فقط در جایی است که جزاء منحصر در شرط باشد، مانند روز که معلول طلوع شمس است، فلذا اگر گفته شود اذا طلعت الشمس فالنهار موجوده، در اینجا مفهوم قابل استفاده است؛ لکن این در جایی است که شرط علت منحصره برای جزاء باشد، ولکن ما دیدیم نه به حسب وضع و نه به حسب استعمال، چنین انحصاری از جمله شرطیه استفاده نمیشود.
بیان مرحوم آیت الله خویی بر استفاده مفهوم از جمله شرطیه.مرحوم استاد خویی در تبیین فرمایش خود ابتداءً مقدمهای را بیان میفرمایند و آن مقدمه این است که:
بحثی است میان علماء که آیا حقیقت وضع چیست؟
مرحوم آخوند میفرماید: حقیقت وضع علقهای است میان معنی و لفظ که یا بوسیله واضع تعیین میشود یا به کثرت استعمال.
اما مرحوم استاد میفرمایند حقیقت وضع تعهد واضع است یعنی هرکسی که متعهد شد در قبال لفظی اراده معنایی بکند، این در حقیقت واضع است. مثلا فرزندی که تازه به دنیا میآید و پدر و مادر توافق میکنند که او را مثلا حسن نام گذارند، این معنایش آن است که ایشان هرگاه گفتند حسن، مرادشان این فرزند تازه مولود است. و بر این اساس ایشان میفرمایند هر مستعملی واضع است.
بنابراین وضع یعنی تعهد، و خاصیت این تعهد آن است که متکلم همان چیری را که تعهد نموده اراده مینماید، فلذا تعهد قائم به اراده متکلم است نه قائم به امور تکوینی.
مطلب دیگر فرق بین خبر و انشاء است. مشهور قائلند که خبر وضع شده برای نسبت ایجابیه و یا نسبت سلبیه(وقوع شیئی لشیئی یا سلب شیئی از شیئی). حال اگر این نسبت مطابق واقع بود صدق است و الا کذب خواهد بود.
اما انشائیات ایجادیاتاند، فلذا صدق و کذب در آن راه ندارد.
اما در مقابل مشهور مرحوم استاد میفرمایند: بر اساس آنچه ما در وضع قائل شدیم که عبارت بود از تعهد متکلم نسبت به اراده معنای خاص، این فرمایش مشهور(نسبت به فرق بین خبر و انشاء) ناتمام خواهد بود؛ زیرا اگر معنای خبر، اخبار از وقوع نسبت یا اخبار از عدم وقوع نسبت باشد، معنایش این است که کلام متکلم ایجاد کند نسبت را و ایجاد کند عدم نسبت را؛ یعنی اگر متکلمی گفت زید مات، باید موت برای زید ایجاد شود، و اگر گفت زید لم یجئ، باید عدم مجیئ برای زیر ایجاد شود، و حال آنکه ایجاد در اختیار متکلم نیست، بلکه متکلم فقط میتواند از وقوع نسبت و عدم وقوع آن حکایت نماید. یعنی متکلم با جمله زید مات متعهد شده که حکایت از وقوع موت برای زید نماید، که اگر این حکایت مطابق با واقع باشد صدق و الا کذب خواهد بود.
در انشائیات هم ایجادی در کار نیست، بلکه انشاء در واقع همان ابراز ما فی الضمیر است. یعنی وقتی متکلمی میگوید جئنی بماءٍ، در واقع میخواهد تمنای نفسانیش نسبت به طلب آب را بیان نماید.
با توجه به این مقدمه در جمله شرطیه متکلم بر اساس تعهدی که دارد در واقع میخواهد رابطه بین شرط و جزاء را اعلام نماید؛ فلذا گاهی به شکل حکایت آن را بیان مینماید و میگوید: الشمس طالعه یا النهار موجود، و گاهی اخبارش را معلق مینماید و میگوید ان کانت الشمس طالعه فالنهار موجود.
بنابراین اگر اینطور باشد ناگزیر با نبودن شرط نه حکایت صحیح است و نه ابراز ما فی الضمیر.
والحمدلله.