95/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفهوم شرط/مفاهیم.
صحبت در استدلال مرحوم میرزای نائینی بر اثبات مفهوم شرط بود.عرض شد ایشان میفرمایند: در مواردي که شرط عنوان جعلی دارد، چون متکلم در مقام بيان است و به اين شرط چيز ديگري ضميمه نکرده - که ضميمه را با عطف به «واو» مطرح مي کنند، و عدل و بديل را با «أو» - ما از اصالة الاطلاق و اين که متکلّم در مقام بيان است، استفاده میکنيم که در اينجا بديل وجود ندارد. وقتي نه ضميمه و نه بديلي بود، نتيجه میگيريم که اگر شرط منتفی شد، حکم موجود در جزا نيز منتفی میشود.
اشکالات مرحوم آیتالله خویی بر فرمایش مرحوم میرزا.مرحوم استاد خوئی به استادشان سه اشکال مینمایند:
اشکال اول. اشکال نقضی.استاد میفرمایند: اين بيان شما اگر براي اثبات مفهوم در جمله شرطيّه تمام باشد، مفهوم را در هر جمله اي که در آن جمله قيدي وجود دارد مانند جمله وصفيه، اثبات میکند؛ و طبق اين بيان بايد قائل شويد که وصف نیز دارای مفهوم است.
در توضيح اشکال فرموده اند: اساس استدلال مرحوم نائينی اين است که حکم موجود در جزا يا مطلق است و يا مقيّد؛ همين بيان را در جمله وصفيّه جاري ميکنيم؛ آنجا که مولا میگويد: أکرم العالم العادل، وجوب اکرام عالم نسبت به اين عادل، يا مطلق است و يا مقيّد؛ ظاهر کلام اين است که نسبت به عادل مقيّد است. خود همين قيد، يا بايد ضميمه ديگري داشته باشد، يا بديل ديگري و يا اين که قيد ندارد، حيث اين که متکلّم در مقام بيان است و فقط قيد عادل را آورده و مثلاً نگفته عادل هاشمي، نگفته: أکرم العالم العادل أو الهاشمی، همان بياني که شما براي اثبات مفهوم شرط داريد، در اينجا نيز میآيد. لذا، بايد بگوييد جمله وصفيه هم مفهوم دارد؛ در حالی که خودتان مفهوم جمله وصفيّه را قائل نيستيد.
اشکال دوم: ما قبول داريم مقتضاي مقدّمات حکمت اين است که در اينجا يک اطلاقی جاری شود؛ امّا اين اطلاق نتيجه اش تعيّن است نه اين که انحصار باشد. در باب مفهوم، مفهوم در صورتی وجود دارد که انحصار در کلام باشد و ما انحصار را در کلام بفهميم؛ ايشان میفرمايند: مقدّمات حکمت میگويد شرط تعيّن دارد و تعدّدی در کار نيست؛ امّا ما از اين اطلاق، نمیتوانيم انحصار را استفاده کنيم.
در توضيح میفرمايند: مقتضاي قضيّه شرطيه اين است که شرط در حکم موجود در جزا تعيّن دارد؛ حکم موجود در جزا، طبيعي من حيث طبيعی نيست؛ مقيّد به اين قيد است و اين قيد در جزا تأثير دارد؛ امّا اين که ما انحصار را بفهميم که معناي انحصار اين است که اگر اين منتفی شد حکم هم منتفی شود، اين را نمی توانيم بفهميم.
اشکال سوم: آن مقدار که متکلّم در مقام بيان است، همين اندازه است که شرط در جزا تأثير دارد؛ اما اين که بگوييم متکلّم در مقام بيان انحصار است، اين ديگر برای ما قابل اثبات نيست.[1]