درس خارج اصول استاد اشرفی

94/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقدیم تکلیف مشروط به قدرت عقلی بر تکلیف مشروط به قدرت شرعی

سومین مرجحی که در باب تزاحم گفته اند این است که واجبی (تکلیفی) که مشروط به قدرت عقلی است مقدم است بر واجبی که مشروط به قدرت شرعی است.[1]

بیان ذلک: در لسان ادله ما برخی مقید به قدرت نشده اند. مثل اینکه فرموده: ﴿اقم الصّلاة لدلوک الشّمس إلی غسق اللّیل و قرآن الفجر﴾.[2] و یا فرموده: ﴿من شهد منکم الشّهر فلیصمه﴾.[3] و یا فرموده ﴿أقیموا الصّلاة و آتوا الزکاة﴾.[4] این یک سلسله واجباتی است که در لسان دلیل مقید به قدرت و استطاعت نشده و از اینکه مقید نشده کشف می کنیم که متعلق امر دارای ملاک و مصلحت است خواه مکلف قادر باشد و یا نباشد. یعنی: مثلاً نماز مطلقاً دارای مصلحت الزامی است اما در برخی ادله می بینیم واجب مقید به قدرت و استطاعت شده مثل آیه حج ﴿أذّن فی النّاس بالحج یأتوک رجالاً و علی کلّ ضامر﴾[5] الآیة و بعد فرموده: ﴿لله علی النّاس حج البیت من إستطاع إلیه سبیلاً﴾[6] که در اینجا وجوب حج مقید به استطاعت شده و از این قید کشف می کنیم قدرت در ملاک دخیل است. لذا اگر کسی بدون استطاعت و متسکّعاً به حج برود حجة الإسلام او ساقط نمی شود. زیرا آنکه فاقد استطاعت است ملاک وجوب و مصلحت ملزمه در او وجود ندارد.

حال می گوییم اگر بین دو واجب تزاحم شده یکی مشروط به قدرت شرعی است و دیگری مقید به قدرت شرعی نیست که به آن مشروط به قدرت عقلی می گوییم، مشروط به قدرت عقلی بر مشروط به قدرت شرعی مقدم است. مثلاً در مورد اداء دین داریم: ﴿إنّ الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلی اهلها﴾ و همچنین: "من کان علیه دین فلیؤدّ دینه". حال اگر تزاحم شد میان اداء دین و انجام حج، اداء دین که مشروط به قدرت عقلی است بر حج که مشروط به قدرت شرعی است مقدم می شود و مکلف با اداء دین قدرت شرعی بر حج نخواهد داشت. لذا اداء دین واجب فعلی خواهد شد و ناگزیر حج از فعلیت ساقط می شود.

سر تقدیم مشروط به قدرت عقلی بر مشروط به قدرت شرعی

در این جهت بحثی نیست که مشروط به قدرت عقلی مقدم است بر مشروط به قدرت شرعی. ولی مرحوم نایینی رحمه الله تعالی تقریبی دارند مبنی بر اینکه سرّ این تقدم آن است که مشروط به قدرت شرعی کاملاً فاقد ملاک می شود.[7]

بیان ذلک: در تقابل میان تکلیف مشروط به قدرت عقلی و تکلیف مشروط به قدرت شرعی با وجود قدرت تکوینی بر تکلیف مشروط به قدرت عقلی این تکلیف من جمیع الجهات فعلی می شود و موجب تعجیز شرعی تکلیف مشروط به قدرت شرعی شده و بدون قدرت شرعی در تکلیف مشروط به قدرت شرعی ملاکی وجود نخواهد داشت. بر این اساس سرّ تقدم آن است که مشروط به قدرت شرعی کلاً فاقد ملاک است و در واقع واجب شرعی مشروط به قدرت شرعی اصلاً مزاحمتی با مشروط به قدرت عقلی ندارد زیرا تزاحم در جایی است که هر دو دارای ملاک باشند ولی اگر یک واجب دارای ملاک نبود اصلاً باب تزاحم معقول نیست. مثلاً با قدرت تکوینی بر اداء دین و مطالبه دین، اداء دین من جمیع الجهات فعلی شده ولی حج، قدرت در او مفقود شده و ملاک ندارد و این مورد داخل در باب تزاحم نخواهد بود.

مناقشه ر فرمایش مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی

مرحوم استاد خویی می فرمایند:[8] ما در کبری با مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی موافقیم که مشروط عقلی مقدم بر مشروط شرعی است اما اینکه علت مسأله تقدم، فاقد ملاک بودن مشروط شرعی است را نمی پذیریم. زیرا فرمودند: تزاحم مختص به جایی است که هر دو واجب دارای ملاک باشند. به ایشان عرض می کنیم: از کجا می شود احراز وجود ملاک کرد؟ ایشان می فرمایند: در اکثر واجبات شرعی که مشروط به قدرت عقلی می باشد ما از اطلاق دلیل کشف می کنیم که این عمل دارای ملاک است. خواه قدرت بر امتثال باشد یا نباشد. مثلاً از اطلاق ﴿اقم الصّلاة لدلوک الشّمس إلی غسق اللّیل﴾ در می یابیم که نماز خواندن در اوقات سه گانه دارای ملاک و مصلخت بالا است. اگر قدرت داشت ملاک ملزم را درک می کند ولی اگر قادر نبود ملاک ملزمی از دستش رفته ولی چون عاجز بوده معاقب نخواهد بود. پس عجر رافع ملاک نیست.و هکذا در محرمات از اطلاق دلیل ﴿لایغتب بعضکم بعضاً﴾ و یا "سباب المؤمن کفرٌ" کشف می کنیم که غیبت و سباب المؤمن دارای مفسده ملزمه بزرگی است منتها اگر قدرت داشت فرار کند از این مفسده خلاص می شود ولی گر قدرت نداشت مبتلا به این مفسده می شود ولی معاقب نخواهد بود. ولی اگر در لسان دلیل قدرت اخذ شده بود در می یابیم مثلاً ملاک ملزم در حج مشروط به استطاعت است.

طریق احراز ملاک

مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی می فرمایند: در این که احکام دائر مدار ملاکات است بحثی نیست. ما اشعری مسلک نیستیم که بگوییم: آنچه آن خسرو کند شیرین بود. مطمئن هستیم که بالاخره مفاسد و مصالح متعلقات تکلیف موجب إنشاء حکم شده ولی تنها راه احراز ملاک از روی وجود امر است. اگر امر در مقام باشد قهراً کشف از وجود ملاک هم می کنیم. لذا اگر در تزاحم به هر علتی یکی از دو تکلیف امرش ساقط بود ولو به خاطر عجز در این صورت راهی برای کشف ملاک نداریم تا گفته شود تزاحم مختص جایی است که هر دو تکلیف دارای ملاک باشد.

ثمره نزاع بین مرحوم محقق نایینی و مرحوم محقق خویی رحمهما الله

لذا ثمره بزرگی ظاهر می شود که بنابر فرمایش مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی مشروط به قدرت شرعی اصلاً فاقد ملاک و به ترتّب هم امر آن برنمی گردد. مثلاً کسی که دارای دین است اگر به حج برود حجش فاقد ملاک و ارزشی ندارد. زیرا ترتب منوط به این است که هر دو دلیل دارای ملاک باشند ولی مشروط شرعی فاقد ملاک است و لذا با فرض ترک اداء دین نیز امر به حج بر نمی گردد ولی بنابر فرمایش مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی با توجه به اینکه با سقوط امر راهی برای کشف ملاک وجود ندارد با ملاکات کار نداریم، با اطلاق دلیل کار داریم. اگر دلیل هر دو مطلق بود و فقط به خاطر عجز اطلاق یکی ساقط شد اصل دلالت دلیل بر وجوب واجب از بین نمی رود. حال اگر مکلف واجب اهم را ترک کرد عجز نسبت به واجب دوم مرتفع می شود و به مقتضای اطلاق دلیل دوم ترتباً وجوب امر به واجب ثانی، ثابت است. البته این موضوع در غیر مشروط به قدرت شرعی می باشد. پس مشروط به قدرت شرعی یعنی کسی که شرعاً قادر به انجام عملی باشد و وقتی شخصی قادر به انجام عمل است که مزاحم با واجب دیگری نباشد. اکنون که وجوب اداء دین فعلی است قدرت بر انجام حج و لو تکویناً دارد ولی امری وجود ندارد. زیرا امر به حج مشروط بود به قدرت شرعی بر حج و کسی که اداء دین بر او واجب است دیگر امر به ضد بر او محال است. پس قدرت شرعی بر حج ندارد. ولذا نفس فعلیت تکلیف به اداء دین مانع از فعلیت تکلیف به حج خواهد شد. نه از باب ملاک نداشتن. بلکه فعلیت وجوب تکوینی مانع از قدرت شرعی بر واجب مشروط به قدرت شرعی می شود و بر این اساس تکلیف مشروط به قدرت عقلی بر تکلیف مشروط به قدرت شرعی مقدم است.

بیان یک فرع

حال سؤال پیش می آید که اگر هر دو تکلیف (مشروط به قدرت شرعی و مشروط به قدرت عقلی) مقارن باشد روشن است که اداء دین مقدم است. اگر مشروط عقلی مقدم باشد باز به طریق اولی. زیرا اصلاً دارای قدرت شرعی نشده تا وجوب حج بر او فعلی شود ولی اگر مشروط شرعی زماناً بر مشروط عقلی مقدم شد، در ماه رمضان مستطیع شد ولی در ماه ذیقعده قرض مطالبی پیدا شد و وجوب اداء دین مؤخر از درآمد ماه رمضان شد ربّما یقال: چون وجوب حج قبلاً فعلیت پیدا کرده واجب متأخر نمی تواند مزاحم او شود. در اینجا دو مبنا است که آیا قائل به واجب معلق باشیم یاخیر؟ سیأتی البحث إنشاءالله.


[1] - فوائد الأصول، ج1، ص322 محاضرات فی اصول الفقه، ج3، ص42.
[2] اسراء/سوره17، آیه78.
[3] بقره/سوره2، آیه185.
[4] بقره/سوره2، آیه43.
[5] حج/سوره22، آیه27.
[6] آل عمران/سوره3، آیه97.
[7] أنّ وجوب الواجب المشروط بالقدرة عقلاً بصرف تحقّقه و وجوده رافع لموضوع وجوب الواجب الآخر و معه لاملاک له أصلاً. و من هنا أنکر قدس سره جریان التّرتّب فی أمثال هذه المواردمحاضرات فی اصول الفقه، ج3، ص43.
[8]  .