درس خارج اصول استاد اشرفی

94/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه مرجح دوم مبنی بر تقدیم "مالیس له البدل" و بیان حقیقت واجب تخییری و دو فرعی که مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی بیان فرموده اند

سخن در مرجحات باب تزاحم بود. گفتیم دومین مرجح آن است که مالیس له البدل بر ماله البدل مقدم می شود. مثال زدیم به وضو و رفع عطش از نفس محترمه و مراد از ﴿لم تجدوا ماءاً﴾ یعنی "لم تقدروا علی الإستعمال" به قرینه ذکر مریض در فرض تیمم.

مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی دو فرع را بر این مرجح مترتّب کرده که از دیدگاه بعضی از بزرگان منهم مرحوم حضرت آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی مورد مناقشه قرار گرفته. اما قبل از بیان این دو فرع مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی در مقام مثال زدن برای "مالیس له البدل" و "ماله البدل" مثال زده اند به کسی که مقدار پولی دارد و آن مقدار پول یا وافی به اداء دینش است و یا وافی به اطعام ستین مسکیناً در خصال کفاره، ایشان فرموده اند: پول را باید در اداء دین که بدل ندارد صرف کند. مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی اشکال کرده اند[1] که صوم شهرین متتابعین بدل نیست بلکه یکی از مصادیق کلی است. و این از قبیل دوران امر بین واجب مضیق و واجب موسع است که از دایره تزاحم خارج است و نمی توان این مثال را داخل در باب تزاحم قرار داد. مانند کسی که در اول ظهر برای صلاة ظهرین وارد مسجد شده و مسجد را متنجس می بینید. بر این مکلف هم تطهیر مسجد واجب است و هم أداء صلاة ظهرین. زیرا قدرت بر امتثال هر دو تکلیف را داراست.

بر این اساس مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی می فرمایند: واجب تخییری مثل خصال کفارات و اداء دین نیز از همین قبیل است. یک طرف اداء دین است و طرف دیگر قدر جامع بین خصال کفارات . یعنی "أحد الثّلاثة". اداء دین به منزله واجب مضیق است اما طرف دیگر قدر جامعی است که صادق است هم بر اطعام و هم بر صوم شهرین و هم بر عتق رقبة. یک فرد از این ثلاثة مزاحم است ولی "الکلّی یتحقّق بفرد ما". واجب در خصال کفاره کلی است که "أحد الثّلاثة" باشد و کلی جامع انتزاعی است که دارای 3 فرد است. بین امتثال این قدر جامع و اداء دین تزاحمی نیست تا بگوییم داخل در باب تزاحم است و "مالیس له البدل" را مقدم بر "ماله البدل" بدانیم. إنتهی کلام مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی.

منشأ این فرمایش این است که حقیقت واجب تخییری کدام است؟[2]

نظریه اول) در واجب تخییری همه عدلها واجبند ولی اگر یک عدل را آورد بقیه ساقط می شوند. شبیه واجب کفایی. مثلاً خصال کفارات هر 3 واجب است منتها اگر یک مورد را اتیان کردیم بقیه ساقط است.

نظریه دوم) واجب تخییری وجوب علی البدل است. یعنی هر کدام به شرط ترک بقیه واجب است. مثلاً صیام شهرین واجب است به شرط ترک اطعام و ترک عتق.

نظریه سوم و مختار مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی) واجب تخییری شرعی همانند واجب تخییری عقلی است. در مورد وجوب صلاة، واجب، که افراد عرضی و طولی غیر متناهی دارد، تخییر بین افراد و در اول و وسط و آخر وقت و این مکان و آن مکان و این لباس و آن لباس صدها و هزارن مصداق کلی صلاة است که به آن واجب تخییری عقلی می گویند. واجب تخییری شرعی مثل تخییری عقلی است جز اینکه در صلاة، قدر جامع، قدر جامع ماهوی است که کلی صلاة است ولی در تخییری شرعی، قدر جامع، انتزاعی است که أحدالثّلاثة باشد.

بر این مبنا مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی به مرحوم محقق نایینی رضوان الله تعالی علیه عرضه می دارند که شما در دوران بین واجب موسع و واجب مضیق می فرمایید اینجا جای تزاحم نیست. پس باید در تقابل واجب "مالیس له البدل" با واجب تخییری هم قائل به تزاحم نباشید. زیرا واجب تخییری به منزله واجب تخییری عقلی است که قدر جامع آن موسع است ولی طرف دیگر فقط دارای یک فرد مثلاً اداء دین است. گوییم که هیچ مانعی نیست که هر دو طرف یعنی هم وجوب اداء دین و هم وجوب أحد الثّلاثة که قدر جامع است فعلی باشند. زیرا قدرت بر امتثال هر دو وجود دارد. مانند: وجوب إزاله نجاست از مسجد با وجوب صلاة ظهرین در اول وقت. البته این مبنا بر این است که حقیقت واجب تخییری را چه بدانیم، آیا قدر جامع إنتزاعی را بپذیریم و یا نظریه دیگران را که بحث آن بعداً خواهد آمد.

بیان دو فرعی که مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی بر مرجح دوم فرموده اند

فرع اول) اگر کسی مقداری آب دارد که یا وافی به تطهیر لباس است و یا وافی به وضو گرفتن. یعنی یا می تواند آب را در طهارت خبیثه مصرف کند و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند. مرحوم محقق نایینی رحمه الله تعالی فرموده اند: اینجا باب تزاحم است و چون طهارت مائیه بدل دارد ولی طهارت خبیثه بدل ندارد باید آب را در تطهیر بدن یا لباس مصرف کرده و به جای وضو تیمم کند.

فرع دوم) کسی که در آخر وقت می خواهد نماز بخواند و اگر وضو بگیرد فقط یک رکعت را در وقت درک می کند ولی اگر تیمم کند هر چهار رکعت را در وقت درک خواهد کرد چون وقت بدل ندارد برای درک وقت باید تیمم کند.

نقد و بررسی فرع اول

مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی دو مناقشه در این مثال فرموده اند:

اولاً) هر دو بدل دارند. بدل وضو تیمم است و بدل طهارت خبیثه نماز خواندن بدون لباس و یا بعضی (منهم مرحوم آیة الله العظمی خویی رحمه الله تعالی) قائلند که با لباس نجس نماز بخواند.

ثانیاً) اصلاً دو واجب در کار نیست بلکه یک واجب است. یعنی یک وجوب است که بر این پیکره مرکب از اجزاء و دو شرط طهارت حدثیه و طهارت خبثیه آن هم به صورت ارتباطی تعلق گرفته و از طرفی در رسائل خواندیم که اگر از یک واجب ارتباطی یک جزء یا یک شرطش به هر علتی غیرمیسور شد وجوب آن مرکب ساقط می شود. این غیر از واجب مرکب استقلالی است. مثلاً در مرکب استقلالی اگر 30 روز روزه قضا داری و 29 روزش را نمی توانی بگیری باید یک روزش را که می توانی بگیری. اما در مرکب ارتباطی "المرکّب ینتفی بإنتفاء جزئه و المشروط ینتفی بإنتفاء شرطه". اکنون واجب ما صلاتی است که از مجموعه ای از اجزاء به ضمیمه شرایطی که در آن شرایط یکی استقبال است، یکی ستر بدن است، یکی طهارت مائیه است و یکی طهارت خبیثه است. اکنون که یکی از شرایط غیرمقدور شده، علی القاعده امر به مرکب مشروط ساقط می شود، ولی در خصوص صلاة، علاوه بر قاعده میسور (المیسور لایسقط بالمعسور – مالایدرک کلّه لایترک کلّه) نص داریم: "الصّلاة لاتسقط بحال". حال، امر به کدام صلاة تعلق گرفته؟ به صلاة با تیمم، یا به صلاة با لباس نجس، یا به صلاة عریاناً؟ پس مجعول در مقام واقع مشکوک است. لذا از باب تعارض میشود. و در واقع یک واجب است که نمی دانیم آن واجب شرعی صلاة عریاناً است و یا صلاة با لباس نجس. در حقیقت در فرع اول بین دو واجب مستقل و دو شرط از یک واجب خلطی صورت گرفته.


[1] محاضرات فی اصول الفقه، ج3، ص28.
[2] محاضرات فی اصول الفقه، ج2، ص5.