درس خارج اصول استاد اشرفی

94/02/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: اشکال دوم بر مبنای ترتب

اشکال دومی که بر ترتب شده بود مسئله تعدد عقاب بود.

در مثال ازاله نجاست، بنا بر قول منکرین ترتب، در ده دقیقه آخر وقت که قادر بر اتیان هر دو تکلیف نیست، مکلف فقط یک امر دارد و آن امر به واجب اهم و یا واجب مضیق بود که صلاة باشد، حال اگر هم صلاة و هم ازاله را ترک کرد مستحق یک عقاب بیش نیست و آن عقاب به خاطر امر به اهم است .

اما آقای آخوند می گویند اگر ملتزم به ترتب شدید در مثال، ناگزیر مکلف به ازاله نجاست از مسجد شده است و بنا به ترتب مخالفت دو تکلیف فعلی کرده است و تکلیف به اهم و مهم و مستحق دو عقاب خواهد بود و گمان نمی کنم که استاد او مرحوم آیة الله شیرازی به این سخن ملتزم شوند؛ زیرا این مستلزم عقاب بر امر غیر مقدور است [1] .

استاد خوئی دو جواب نقضی و حلی داشتند [2] .

جواب نقضی

نقض آن واجب کفائی است و آن عبارت است از واجبی که مکلف به آن همه مکلفین هستند و اگر یک مکلف انجام داد از همه مکلفین تکلیف ساقط می شود و اگر همه ترک کردند همه مستحق عقاب می شوند و اگر جمعی مشارکت کردند همه مستحق پاداشند؛ مثل دفن میته یا نماز میت که واجب کفائی است.

اما گاه واجب کفائی تدریجی است و اگر دو نفر متلبس به آن شدند دیگران نمی توانند متلبس شوند؛ مثل ازاله نجاست یا غسل میت که همه نمی توانند در آن مشارکت کنند. در چنین مواردی همه با هم نمی توانند اقدام به واجب کنند، ولی اگر هیچ کس اقدام به تطهیر مسجد نکرد و همه آن را رها کردند، نمی توان گفت این موجب فقط یک عقاب شود کلا، اگر همین جا هیچ یک از اهالی روستا میت را غسل ندهند و در عین حال همه ترک کردند و تا آخرین افراد غسل را ترک کردند، بلاریب همه مستحق عقابند، در حالی که جمع در مقام امتثال بین همه اهالی ممکن نبود و امتثال غسل این میت از همگان در یک وقت ممکن نبود .

بله با ترک غسل همه مستحق عقاب هستند، ولی امتثال معا و مجتمعا در مثل غسل میت ممکن نبود ولی چون امتثال طولی ممکن بود وهمه آن را ترک کردند همه مستحق عقابند و در مانحن فیه هم قادر بر صلاة یومیه بود و با اینکه نماز نخواند قادر بر ازاله بود پس عقاب بر امر غیر مقدور نبود تا قبیح باشد بلکه عقاب بر ترک دو مقدرو بوده است منتهی این دو مقدور طولی بودند مثل غسل میتی که در این روستا طولی بود که همانطور که در آن مقدور طولی موجب عقاب همگان شد .

در ما نحن فیه هم ترک دو واجب طولی است و استحقاق عقاب هست پس اشتباه از این ناشی شده است که گمان شده است عقاب بر جمع بین ضدین است اما عقاب بر ترک ضدینی است که طولی بودند و در ظرف خودش مقدور بوده است .

جواب حلی

از این بیان جواب حلی هم روشن می شود و آن این است که آنچه قبیح است عقاب بر غیر مقدور است و غیر مقدور، جمع بین دو عمل است، اما در ما نحن فیه عقاب بر غیر مقدور نیست زیرا عقاب اگر بر ترک جمع بین ضدین باشد غیر مقدور است اما در ما نحن فیه عقاب بر دو عملی است که به نحو طولی مقدور بودند پس عقاب بر غیر مقدور نشده است تا قبیح باشد.

 

اشکال سوم بر ترتب

غرض از امر ایجاد داعی در نفس مکلف است و این غرض از هر طلبی است. بنابراین ترتب باید محال باشد چرا که بنا بر ترتب دو تکلیف فعلی است و امر هم که برای ایجاد داعی در نفس مکلف است، اما چگونه ممکن است مولی ایجاد داعی بر امر غیر مقدور کند؟ مگر نه این است که قدرت در تکلیف شرط است یا به حکم عقل یا به اقتضای ذات تکلیف و یا قدرت شرط در مقام امتثال است، به هر یک از این سه تقدیر، غرض ایجاد داعی در مکلف است و داعی نحو امر غیر مقدور ممکن نیست. پس اگر تکلیف نتواند ایجاد داعی کند باطل و غلط است .

مفروض آن است که امر به اهم مقدور است و می توان ایجاد داعی نماید، اما فرض این است که به نظر شما هر دو تکلیف با هم جمع شده است و در فرض عصیان به اهم هنوز تکلیف به اهم و مهم هر دو هست و بنا بر این است که این دو تکلیف فعلی در نفس مکلف ایجاد داعی در انتخاب عمل مقدور کند. آیا به راستی در همین زمان فعلی شدن امر به مهم بعد از عصیان امر به اهم، می تواند این دو امر در نفس مکلف ایجاد داعی کند، یعنی هم امر به صلاه و هم امر به ازاله ایجاد داعی کند با اینکه بین این دو متعلق تضاد است و ایجاد داعی در دو شیء متضاد ممکن نیست ؟


[1] کفایة الاصول، ‌ محقق خراسانی، ج1، ص135.
[2] محاضرات فی الاصول، السید الخوئی، ج3، ص141.