درس خارج اصول استاد اشرفی

94/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: کلام مرحوم آخوند در نفی مقدمیت ترک ضد برای ضد دیگر

یکی از وجوهی که مرحوم آخوند برای نفی مقدمیت ترک یک ضد برای تحقق ضد دیگر آوردند آن است که ضدین را منزله متناقضین تنزیل کرده است و فرموده اند همانطور که در متناقضین یکی مقدمه دیگری نیست بلکه قرین اوست ضدین هم همین طور است و عدم یک ضد بدیل یک ضد است نه اینکه مقدمه ضد باشد .

بزرگان در فهم کلام مرحوم آخوند اختلاف دارند. من جمله استاد خوئی مناقشه کرده اند و مقررین بحث هم کلام ایشان را مختلف فهمیده اند لذا دوباره این بحث را تقریر می کنیم تا مطلب روشن باشد.

مقدمه کلام مرحوم آخوند

یکی از قیاسات قیاس مساوات است یعنی اگر مثلا «الف» مساوی با «ب» باشد و «ب» مساوی با «ج» بود پس «الف» هم مساوی با «ج» است .

این قیاس در همه ازمنه خیلی روشن است مثلا اگر زید و عمر در زمان واحد به دنیا آمدند و عمر هم با خواهر دو قلویش هم زمان متولد شد نتیجه آن خواهد بود که زید هم با خواهر عمر هم سن خواهد بود .

حال در فرمایش آخوند بلا اشکال نقیضان متحد در رتبه هستند انسان و عدم الانسان و حیوان و عدم الحیوان در رتبه واحده هستند و این طور نیست که مثلا «لا انسان» مقدم بر انسان در رتبه باشد، اما علت و معلول در یک زمان هستند ولی از نظر رتبه مختلف اند و رتبه علت پیوسته بر رتبه معلول مقدم است؛ زیرا معلول رشحاتی از علت است و ناگزیر همیشه علت بر معلول تقدم رتبی دارد و گرچه از نظر زمان متحدند، اما در متناقضین هم از نظر زمان و هم از نظر رتبه متحدند و رتبه نقیض بر رتبه اصل مقدم نیست .

حال در استدلال مرحوم آخوند که گفتند[1] امر به شیء مقتضی نهی از ضد خاصش است برای این است که عدم الضد را در رتبه علت وجود ضد قرار داده اند زیرا وجود یک ضد نیاز به علت تامه دارد و علت تامه مشتمل بر عدم المانع است و بنابراین چون صلاة مانع ازاله است پس یکی از مقدمات ازاله عدم المانع است لذا امر به شیء مقتضی امر به مقدمات ازاله است و مجموع مقدمه ازاله علت تامه ازاله است و یکی از اجزاء علت تامه عدم المانع است پس عدم الضد جزء علت وجود ضدش است یعنی عدم الصلاة جزء علت وجود ازاله است پس امر به شیء ملازم امر به مقدمه است و نتیجه گرفته اند پس امر به ازاله مقتضی امر به عدم الصلاه و نهی از ضدش است .

آقای آخوند می خواهد این را رد کنند که عدم الضد مقدمه برای وجوب ضد نیست و تقدم علّی بر معلول ندارد تا ترک ضد مقدمه ازاله باشد و امر به ازاله مقتضی امر به مقدمه و ترک الصلاة باشد .

ایشان در مقام رد این اشکال می فرمایند شکی نیست که در نقیضان تساوی رتبه و زمان هست و از طرفی ضدان هم همین طور هستند یعنی رتبه دو ضد هم یکی هستند و همانطور که در ضدان زمان واحد معتبر است در تضاد دو شیء هم رتبه واحد است پس همانطور که در نقیضین اتحاد زمانی است ضدان هم وقتی لایجتمعان می شوند که از نظر زمان متحد باشند و الا بینشان تضاد وجود ندارد و در تناقض هم همین طور است که هشت وحدت شرط است.

حال در مورد ازاله مقدمه اش ترک الصلاة است یعنی ترک الصلاة از نظر رتبه بر وجود ازاله تقدم دارد چرا که ترک الصلاة جزء علت وجود ازاله است و هر علتی تقدم رتبی بر معلول خود دارد. اما آخوند این تقدم رتبی را رد می کنند؛ زیرا بین نقیضین تقدم رتبی نیست و الا تناقض شکل نمی گرفت چون در تناقض وحدت شرط است ضدان هم همین طور هستند .

حال شما ثابت کردید عدم یک شیء با وجودش در یک رتبه است؛ یعنی عدم الصلاة با وجودش در رتبه واحد بود و از طرفی وجود ازاله هم با وجود صلاة هم در یک رتبه بود، پس از یک طرف عدم الصلاة با وجود الصلاة در رتبه واحد بودند و وجود الصلاة هم با وجود ازاله در یک رتبه اند، پس بر اساس قیاس مساوات رتبه عدم الصلاة با رتبه صلاة مساوی است و رتبه صلاة با ضدش که ازاله است متحد بود

نتیجه آن است که رتبه عدم الصلاة با رتبه ازاله متحد است و اگر متحد بود پس عدم الازاله تقدمی بر وجود صلاة ندارد یا به عکس یعنی عدم الصلاة با ازاله تقدم رتبی ندارد تا عدم الصلاة مقدمه وجود ازاله باشد تا بگوئید عدم الازاله مقدمه وجود صلاة است یا به عکس عدم الصلاة مقدمه ازاله است و بنا بر وجوب مقدمه عدم الصلاة واجب باشد و فعل الصلاة حرام باشد؛ زیرا رتبه صلاة با ازاله یک رتبه بود و عدم الصلاة هم با ازاله در رتبه واحده بود و معنا ندارد که رتبه عدم الصلاة را مقدمه بدانیم .

 

اشکال بر مرحوم آخوند

حال اشکال آقایان بر مرحوم آخوند این است که قیاس مساوات در رتبه ها جاری نیست. رتبه عدم الصلاة با وجود صلاة یکی است و صلاة با ازاله رتبه واحد بودند و لازم نیست که عدم الصلاة هم با رتبه ازاله متحد باشد و قیاس مساوات در رتبه ها جاری نیست .

دلیل آن این است که اگر زید و عمر از نظر زمان متحد بودند اما خدا به زید فرزندی داد که رتبه او متاخر باشد و زمان پسر زید از زمان پسر عمر متاخر است، اما این موجب تاخر رتبی فرزند زید از عمرو نمی شود، هر چند قیاس مساوات اقتضا دارد که زمان پسر زید متاخر از زمان عمر باشد اما این قیاس اثبات تاخر رتبه فرزند زید از عمر را نمی کند.

پس درست است که رتبه نقیضان متحد است، اما رتبه عدم الضد از رتبه وجود ضدش هم متاخر نیست یعنی بنا نیست که رتبه عدم الصلاة از رتبه وجود ازاله هم متاخر باشد؛ زیرا عدم الصلاة نسبت به صلاة هرچند دارای رتبه واحدند اما دلالت بر نفی تاخر رتبی ازاله از عدم الصلاة ندارد تا نافی مقدمیت عدم الصلاة برای وجود ازاله باشد.

بنابراین مقدمیت زمانی غلط است ولی از قیاس آخوند نمی توان اثبات کرد که عدم الصلاة در رتبه مقدم بر وجود ازاله نیست زیرا قیاس مساوات در رتبه ها جاری نمی شود .

این اشکال بر استدلال مرحوم آخوند بود ولی مقصود ما اثبات مقدمیت ترک الضد لوجود ضد نیست بلکه هدف روشن شدن فرمایش آخوند – به حسب فهم قاصر ما- و سپس بیان اشکال مرحوم استاد خوئی بود .


[1] کفایة الاصول، محقق خراسانی، ج1، ص130.