درس خارج اصول استاد اشرفی

93/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: توجیه محقق نائینی از کلام شیخ در وجوب غیری مقدمه

بحث در فرمایش مرحوم شیخ بود که گفتیم ایشان وجوب مقدمه را مخصوص مقدمه ای دانسته اند که به قصد توصل به ذی المقدمه انجام شود .

محقق نائینی دو تقریب برای فرمایش شیخ نقل کرده اند و به خاطر عظمت مقام علمی شیخ بسیاری در صدد تصحیح فرمایشات ایشان برآمده اند. در مطارح الانظار که تقریرات مرحوم کلانتری است بعضی از شاگردان شیخ قبول ندارند که مرادات شیخ را رسیده باشد .

به هر حال مرحوم محقق نائینی دو بیان در توجیه کلام شیخ آورده اند

توجیه اول محقق از کلام شیخ: فرمایش شیخ ناظر به مقام امتثال و اطاعت است یعنی در مقام امتثال قصد توصل شرط است نه اینکه وجوب غیری، مختص مقدمه ای باشد که قصد توصل به آن شده باشد که مرحوم استاد خمینی هم همین بیان را مراد شیخ دانسته اند[1] اینکه می گوئیم در مقدمه قصد توصل شرط است؛ یعنی کسی که در مقام عبودیت باشد، باید به مقدمه توصلی قصد وصول به ذی المقدمه را داشته باشد تا عملش متصف به وجوب عبادی غیری شود که این بیان اگر مراد شیخ باشد صحیح است؛ زیرا مقدمات توصلی غیر از مثل طهارات ثلاث هستند که ذاتا عبادتند و باید به قصد اطاعت الله انجام شود اما مقدمات دیگر مثل ستر و تطهیر بدن که توصلی اند اگر بخواهند دارای صبغه عبادی شوند ناگزیر باید قصد توصل به صلاة و اطاعة الله داشته باشند و این حرف خوبی است .

توجیه دوم محقق نائینی از کلام شیخ:[2] شرط توصل در مورد مقدمات محرمه است که اگر بنا باشد واجبی دارای مقدمه ای باشد که آن مقدمه به طبع خودش حرام باشد آن وقتی این حرمت برداشته می شود و واجب می شود که قصد توصل به ذی المقدمه داشته باشد و الا اگر قصد توصل به ذی المقدمه نبود، چنین مقدمه ای متصف به وجوب غیری نخواهد شد .

مثلا انقاذ غریقی که مقدمه اش ورود در ارض غصبی است زمانی حرمت این ورود برداشته می شود که به منظور انقاذ غریق باشد و الا ورود به حال اولیه اش که حرمت است باقی خواهد ماند. این توجیه مورد تایید مرحوم فشارکی که شاگرد مرحوم شیخ انصاری بوده اند می باشد .

بررسی توجیه محقق نائینی

هرچند ابتدا این توجیه به نظر خوب است اما باید گفت تزاحم بین مقدمه و حرمت تصرف در دار نیست[3] بلکه اصل تنافی آن است اگر مقدمه حرام باشد و از آن طرف انقاذ واجب باشد این نامش تزاحم است چرا که در مقام امتثال بین این دو تزاحم است و آنچه که به ذاته متصف به حرمت بود نفس تصرف در دار غصبی بود اما در این حرمت قصد توصل به انقاذ دخالتی نداشت ولی این حرمت با وجوب انقاذ جمع نمی شود و لامحاله باید از اطلاق یکی از دو حکم دست برداشت و از آنجا که پیوسته اهم مقدم است از اطلاق حرمت تصرف باید دست برداشت و ناگزیر حرمت تصرف در دار غصبی برداشته می شود و سوال می شود که از کدام تصرف حرمت برداشته می شود ؟

باید گفت آن تصرفی که منجر به انقاذ شود و الا دیگر تنافی در کار نیست و اگر برای تفرج وارد دار غصبی می شود دیگر تنافی وجود ندارد و با ورود در دار غصبی و عدم انقاذ، هم فعل حرام و هم ترک واجب شده است. بنابراین سرانجام باید گفت تنها مقدمه موصله واجب است و متصف به وجوب غیری خواهد شد و قصد اثری ندارد .

آری اگر به قصد انقاذ رفت ولی نتوانست غریق را نجات دهد، این تصرف موصل نیست، اما متصف به وجوب هم نمی شود و ما را به اهم نرسانده است و باید گفت حرمت دارد ولی چون قصدش ارتکاب حرام نبود به منزله متجری است !

پس تزاحم بین وجوب مقدمه با حرمت تصرف نیست بلکه تزاحم بین وجوب انقاذ و حرمت تصرف است و چون انقاذ اهم است، مهم را فدای اهم می کنیم .


[1] محاضرات فی الاصول، السید الخوئی، ج2، ‌ ص408.
[2] محاضرات فی الاصول، السید الخوئی، ج2، ‌ ص409.
[3] محاضرات فی الاصول، السید الخوئی، ‌ ج2، ‌ ص409.