درس خارج اصول استاد اشرفی

93/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: اشکال مرحوم آخوند بر بیان شیخ در مرجع قید

نکته دوم مرحوم شیخ در مورد شک در رجوع قید به ماده یا هیئت همان است که مرحوم آخوند در تتمه بحث واجب معلق آورده است و بعد هم در فرمایش شیخ مناقشه کرده اند .

فرض کنید قیدی وارد شده است «صل قائما» این قید قائما نمی دانیم راجع به ماده است یعنی صلاة عن قیام ولی وجوب فعلی است اما متعلق وجوب، نماز در حال قیام است، یا قائما قید برای هیئت یعنی اگر قیام حاصل شد نماز واجب است و اگر قیام نبود نماز واجب نیست، مرحوم شیخ فرموده اند[1] اگر قید راجع به هیئت باشد لازمه آن ارتکاب دو خلاف ظاهر است زیرا اگر به هیئت رجوع کرد معنایش مشروط بودن وجوب به قیام است و در نتیجه ماده که همان صلاة است باید علی القاعده مطلق نباشد پس اگر قید قید وجوب شد ناگزیر ماده نیز مقید به قیام خواهد شد و در نتیجه نه اطلاق در هیئت منعقد می شود و نه اطلاق در ماده؛ برای اینکه هر قیدی وقتی قید وجوب شد لامحاله واجب هم مقید به همان قید خواهد شد؛ مثلا در «ان جاءک زید فاکرمه» لامحاله اکرام واجب هم مقید به اکرام در حال مجیء است نه اینکه اکرام مطلقا واجب باشد پس هر قیدی به هیئت رجوع کند اثرش آن است که هم اطلاق هیئت مقید به آن قید می شود و هم اطلاق ماده مقید به آن قید می شود پس اگر مجیء را قید هیئت گرفتیم معنایش این است که اگر زید آمد وجوب برای اکرام ثابت است و اگر وجوب در فرض اکرام واجب باشد قهرا ماده هم که اکرام است مقید به اکرام عند المجیء می شود و بدون مجیء اکرامی واجب نیست. پس بنابراین قید بودن برای هیئت مستلزم دو خلاف ظاهر است: اول رفع ید از اطلاق خود هیئت و دوم رفع ید از اطلاق اکرام است .

ولی اگر بنا شد قید مختص به ماده باشد وجوب مطلق است و فقط ماده است که اکرام عند المجیء باشد واجب به وجوب مطلق خواهد بود پس فقط رفع ید از اطلاق ماده می شود و اذا دار الامر بین رفع ید از دو ظهور اطلاقی یا رفع ید از یک ظهور، مسلم است که اَولی رفع ید از ظهور واحد است پس اگر قیدی در کلام آمد و مردد شد بین رجوع به هیئت یا ماده، اولی رجوع آن به ماده است تا رفع ید فقط از ظهور ماده در اطلاق شود نه رفع ید از دو اطلاق .

طبعا اشکالی لازم می آید که شیخ به آن توجه داشته اند و آن این است که اگر قید به هیئت رجوع کرد نمی گذارد اطلاق برای ماده منعقد شود تا شما بگوئید رفع ید از ظهور اطلاق ماده می کنیم .

خیر اگر مجیء قید برای هیئت شد ماده اصلا خود به خود مطلق نمی شود یعنی اکرام هم از اول مطلق نیست بلکه فقط حصه اکرام عند المجیء واجب خواهد شد، نه اینکه اکرام مطلق باشد و بعد قید هیئت موجب تقیید اطلاق ماده هم بشود تا موجب رفع ید از دو ظهور باشد .

مستشکل می گوید اگر قید، قید هیئت شد خود به خود برای ماده اطلاقی منعقد نمی شود پس فرق است بین رفع ید از اطلاق که خلاف ظاهر است یا اینکه نگذاریم اطلاق منعقد شود پس اگر قید رجوع به هیئت کرد از اصل برای ماده اطلاقی منعقد نمی شود نه اینکه اگر رجوع به هیئت کرد دو اطلاق تقیید شود بلکه فقط اطلاق هیئت تقیید می شود و برای ماده اطلاقی منعقد نمی شود .

بله اگر قید به ماده رجوع کند اطلاق هیئت درست است و اگر رجوع به هیئت کند فقط اطلاق هیئت تقیید می شود و خود به خود ماده غیر مطلق خواهد شد .

پس اگر مولی گفت ان جائک زید فاکرمه، این قید مجیء اگر به ماده رجوع کرد معنای هیئت وجوب هیئت مطلق است یعنی مطلقا اکرام عند المجیء واجب خواهد شد پس دیگر تقییدی نمی کنیم ولی اگر مجیء قید برای وجوب شد معنایش تقیید وجوب به آمدن است و ناچار واجب خصوص اکرام عند المجیء است و واجب هم خود به خود مقید است نه اینکه از اول اطلاق داشته و بعد به برکت مجیء اکرام ماده هم مقید شده باشد .

این اشکال مستشکل است که شیخ به این اشکال توجه داشته است و می فرماید بله اگر قید به ماده رجوع کرد پس اطلاق هیئت به حال خود باقی است ولی اگر قید به هیئت رجوع کرد اطلاق هیئت تقیید می شود و مانع انعقاد اطلاق در ماده هم خواهد شد. بنابراین با رجوع قید به هیئت دو اشکال ایجاد می شود:

اول اطلاق هیئت مقید می شود و دوم مانع از انعقاد اطلاق در ماده خواهد شد در حالیکه با رجوع به ماده فقط ماده تقیید می شود ولی دیگر مانعی از اطلاق هیئت نیست و اذا دار الامر بین تقیید فقط ماده و بین اینکه یک اطلاق تقیید شود و اطلاق دیگر منعقد نشود باز هم اول مقدم بر دوم است؛ زیرا در اول یک خلاف ظاهر است و آن رفع ید از اطلاق ماده است ولی در رجوع قید به هیئت دو ارتکاب خلاف است:

اول تقیید هیئت و دوم مانع شدن از اطلاق ماده. پس بهتر این است که قید مجیء را قید اکرام قرار دهیم تا فقط یک خلاف ظاهر مرتکب شویم و هیئت را به حال اطلاق خودش باقی بداریم[2] .

 

اشکال مرحوم آخوند به مرحوم شیخ

آقای آخوند در تتمه بحث واجب معلق متعرض این سخن شیخ شده اند و می فرمایند خیر اگر مقید ما متصل بود از همان اول هیچ اطلاقی برای ماده و هیئت منعقد نمی شود ولی اگر اطلاق منفصل بود این سخن صحیح است .

بیان ذلک

اگر قید متصل به کلام بود مانند مثال اکرام، این قید متصل صالح است که هم رجوع به ماده و هم رجوع به هیئت کند و چون قرینه ای برای خصوص احدهما نیست می گوئیم این جمله صالح است برای تقیید از هر یک از این دو اطلاق و لا ترجیح لاحدهما علی الآخر فیصبح الکلام مجملا .

و اگر قید منفصل از کلام بود مثل اینکه اول بفرماید اکرم زیدا و بعد از ساعتی قید را آورد، اینجا حق با شیخ است که اگر به هیئت رجوع کند دو خلاف ظاهر لازم می آید و اگر به ماده رجوع کند یک خلاف ظاهر لازم می آید .

 

دفاع مرحوم استاد خوئی از شیخ انصاری

ایشان می فرمایند بین مقید منفصل و متصل فرقی نیست و نمی توان ادعا کرد تقیید ماده مقدم بر تقیید هیئت است زیرا گاه در کلام ظهوری موجود است که مشخص می کند قید برای ماده یا هیئت است که اینجا به آن اخذ می کنیم مثل اینکه ادعا کرده اند حسب ظاهر کلام عرب قید، قید برای هیئت است ولی اگر فرض کردیم چنین ظهوری نباشد باید بررسی کرد[3] .

مثلی که زدند آنکه قید به صورت حال در جمله باشد مثل اینکه بگوید «صل قائما» که قید هم صالح برای تقیید هیئت و هم برای تقیید ماده باشد اینجا اگر قید برای ماده بود معنایش مطلق بودن وجوب و مقید بودن صلاة به قیام است پس مطلقا صلاة با قیام واجب است. پس همانطور که خود صلاة متعلق وجوب می شود قیام صلاة هم متعلق وجوب می شود پس باید هم صلاة را به جا آورد و هم قیام را .

و اگر قید به وجوب رجوع کند معنایش وجوب صلاة بر تقدیر قیام است اما خود قیام دلیلی بر وجوبش نیست؛ زیرا هر شرطی که رجوع به هیئت کند باید مفروض الوجود باشد نه مفروض الوجوب و اگر قید به وجوب رجوع کرد معنایش آن است که علی تقدیر القیام تازه وجوب ثابت می شود. بنابراین اگر قید متصل باشد هیچ مزیتی برای رجوع به ماده یا هیئت نیست چون از نظر عربیت ظهوری در یکی از دو طرف نیست و هیچ اطلاقی نه برای هیئت «صل» منعقد می شود و نه اطلاقی برای ماده صلاة منعقد می شود .

ولی اگر همین قید منفصل باشد نیز فرقی در کار نیست و تقیید هیچ یک از دو اطلاق رجحانی نخواهد داشت؛ زیرا قید منفصل دلیل بر عدم انعقاد یکی از دو اطلاق است حال اگر قیدی از خارج آمد و آن شرط برای هیئت باشد مادامی که قیام نبود صلاة واجب نیست و علی تقدیر وجوب قیام صلاة واجب خواهد شد .

و اگر قید برای ماده باشد معنایش این است که وجوب فعلی است اما متعلق وجوب صلاة قائما است پس امر مردد است بین اینکه بدون قیام آیا صلاة واجب است – بنا بر قید ماده بودن- یا بدون قیام صلاة واجب نیست - بنا بر قید هیئت بودن - و چون مشخص نیست مرجع، اصل عملی است و مقتضای اصل عملی برائت است و ما شک می کنیم اگر قائم نبودیم آیا نماز واجب است چون احتمال می دهیم قیام شرط الهیئة و وجوب باشد و احتمال می دهیم نماز واجب باشد اگر قیام شرط الماده و شرط الواجب باشد .

با توجه به این بیان فرق بین قید متصل و منفصل نیست و ضمنا روشن شد که اگر دستمان از ظهور لفظی کوتاه شد و نتوانستیم شرط یا قید را بر حسب ظهور لفظی راجع به هیئت یا ماده کنیم و طبعا برایمان روشن نشد که شرط یا قید راجع به وجوب است تا با فرض عدم حصول شرط یا عدم حصول قید عملی بر مکلف واجب نباشد یا راجع به ماده است تا اصل وجوب محرز و عمل به قید آن هم لازم باشد، لامحالة بازگشت شک به شک در تکلیف خواهد بود که مرجع اصالة البرائة است .


[1] کفایة الاصول، محقق خراسانی، ‌ ج1، ص105.
[2] کفایة‌ الاصول، محقق خراسانی، ج1، ص105.
[3] محاضرات فی الاصول، السید الخوئی، ج2، ص345.