درس خارج اصول استاد اشرفی

93/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: آیا مقتضای امر مرة است یا تکرار

یکی از مباحث این است که آیا صیغه امر اقتضای اکتفای به یک مرتبه را دارد یا اقتضای تعدد و دفعات ؟

شکی نیست که محققین گفته اند امر نه اقتضای وحدت و مره را دارد و نه تکرار و تعدد.

و نیز گفتیم که صاحب فصول مراد از این بحث را دفعه و دفعات دانستند ولی آخوند به سخن صاحب فصول اعتراض کردند و گفته اند ممکن است مراد اصولیین آن باشد که مراد اقتضای یک فرد یا اقتضای امتثال در ضمن چند فرد به صورت طولی باشد .

اصل بحث مطلب روشن است که امر نه اقتضای مره و نه اقتضای تکرار را ندارد زیرا امر مرکب از ماده و هیئت است و ماده آن همان شیئی است که در سایر مشتقات هم وجود دارد مثلا ماده اضرب همان حروف «ض ر ب» است که در فعل ماضی و مضارع و اسم فاعل و مفعول موجود است و دلالت بر طبیعت مهمله و اصل معنای کتک زدن را دارد و در هیچ یک از مشتقات مراد از ماده ضرب تکرار یا دفعات به قید وحدت نیست و در «ضرب زید عمروا» از ضرب جز استفاده اصل تحقق معنای ضرب نمی شود و نه قید وحدت و نه تکرار قابل استفاده نیست و هکذا در «زید ضارب» .

بنابراین همانطور که ماده ضرب در همه مشتقات به معنای اصل طبیعت است نه طبیعت به قید وحدت و تکرار بلکه طبیعت لابشرط، همین طور در ماده اضرب جز بر اصل ماهیت و طبیعت بر ما سوی ابدا دلالت ندارد .

اما هیئت هم برای طلب وجود متعلق هیئت ماده باشد وضع شده است؛ مثلا اضرب برای طلب طبیعی ضرب وضع شده است و هیئات امر هم در همه جا به همین معناست پس در اضرب ماده بر طبیعی ضرب و هیئت هم بر طلب طبیعی دلالت کرد و قید مره و تکرار در آن نیست و برهانی بر هیچ یک نیست و از مفاد دال ما این دو خارجند، پس نمی توان ادعا کرد ماده اضرب مقید به وحدت ضرب یا مقید به تکرار است و هیئت هم که گفتیم برای طلب وجود ماده وضع شده است و به قول استاد برای اعتبار شیء بر ذمه مکلف وضع شده است، یا به قول بعضی دیگر برای بعث نحو المطلوب به بعث اعتباری چنانچه استاد خمینی قائلند.

در هیچ یک از این دو چنین دلالتی استفاده نمی شود، مگر کسی ادعای وضع سومی غیر از ماده و هیئت داشته باشد که تا کنون چنین ادعائی نشده است که مثلا مجموع ماده و هیئت برای دلالت بر مره یا تکرار وضع شده باشد .

باقی می ماند مواردی که موهم این معناست که امر با اینکه امتثال شده است ولی هنوز مطلوب تکرار امتثال است و آن مواردی است که مرحوم آخوند از آن به امتثال بعد الامتثال تعبیر کرده است و شاهدی از آن در روایات وجود دارد که توهم شده است که امر بعد از امتثال سقوط نکرده و باقی است .

بیان ذلک

در بعضی از اوامر شرعی تصریح به وحدت شده است مثل حجة الاسلام و در بعض موارد تصریح به مطلوبیت تکرار شده است مانند نمازهای یومیه ای که به فرادی خوانده شده است و بعدا جماعتی بر پا می شود که در روایات ما آمده ست که دوباره به جماعت بخواند و خداوند محبوبترین آن دو را برایش انتخاب می کند .

مثال دیگر برای مطلوبیت تکرار در نماز آیات زلزله است .

بلاریب مقتضای قاعده، اتیان مره واحده است؛ زیرا مطلوب به هیئت امر طلب ماده و وجود طبیعت است و وجود طبیعی به اولین فرد تحقق می یابد پس اگر مولی گفت «صل» یا «آتوا الزکاة» لو خلی و طبعه معنایش طلب ایجاد طبیعت است و وجود طبیعت به اولین فرد حاصل می شود و نیاز به تکرار عمل نیست و هکذا در «اعتق رقبة» مراد طلب ایجاد طبیعت و عتق است که با یک عتق هم تحقق می یابد و امر به عتق ساقط می شود مگر آنگاه که قرینه ای بر تکرار داشته باشیم .

استثناء مرحوم آخوند[1]

مرحوم آخوند استثنائی دارند که ظاهرا منشا آن همان روایات سابق الذکر است که گاهی ممکن است امتثال بعد الامتثال واقع شود و از آن اینگونه تعبیر کرده اند که جائی که غرض اقصی به اولین فرد حاصل نشود، بلکه غرض باقی می ماند تا حصول فرد ثانی و ثالث .

مثال

اگر مولی گفت جئنی بماء و عبد در لیوان آبی آورد و قبل از اینکه مولی بیاشامد آب بهتری و یا خنک تری پیدا کرد یا آب را در لیوان تمیزتری آورد این مطلوب مولی است و دلیل آن هم این است که هنوز غرض اقصای مولی حاصل نشده است پس عبد می تواند دوباره امتثال کند و از همین قبیل است صلاه معادة که ذکر آن گذشت .

اشکال بر مرحوم آخوند

فرمایش آخوند ایراد دارد زیرا ما برهان عقلی اقامه کردیم که تکلیف به امتثال اول امتثال شده است و امر به آن امتثال ساقط شده است و بعد از سقوط امر دیگر امری نیست تا امتثال داسته باشد و مقصود از امر هم ایجاد طبیعی مامور به است پس التطبیق قهری و الاجزاء عقلی. در مقابل این برهان عقلی نمی توان برهانی اقامه کرد .

در مثال آخوند حقیقت آن است که ایشان غرض مولی را با غرض از امر خلط کرده اند آنچه غرض از امر است احضار الماء است و آنچه غرض مولی است رفع العطش است و بر عبد تحصیل غرض مولا لازم نیست زیرا آن بستگی به اراده مولی دارد و غرض از امر احضار الماء است نه رفع العطش .

پس آنچه غرض از امر بوده است با اتیان به طبیعی مامور به غرض از امر هم ثابت شده است و با وجود امتثال غرض از امر هم حاصل شده است و الا امر ساقط نمی شود مانند جائی که مولا قدرت گرفتن لیوان ندارد و می گوید جئنی بماء که آوردن آب مجزی مجزی نیست زیرا غرض رفع العطش است لذا تا زمانی که آب را در دهن مولی نریزد، غرض مولی ساقط نشده است .

اما اگر در موردی غرض فقط احضار الماء باشد لا محاله با آوردن آب هم امتثال امر شده است و هم غرض از امر مولی. اما اگر غرض از امر رفع العطش باشد اینجا غرض مولی از جئنی بماء، اشراب الماء است که به احضار نه امتثال حاصل شده است و نه غرض مولا حاصل شده است .

در مثال مرحوم آخوند در مساله اعادة حمل به اعادة حمل بر امر استحبابی شده است که اگر امتثال نکند معاقب نیست و مانعی ندارد که با اطاعت امر ثانی ثواب اطاعت امر ندبی را می برد و نظیر این در اعاده امر صلاة آیات است که با ادامه پیدا کردن کسوف و خسوف نماز آیات را اعاده کند و این امر استحبابی است و الامتثال قهری و الاجزاء عقلی .

و الحمد لله


[1] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص79.