درس خارج اصول استاد اشرفی

93/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: راه حل استاد برای اشکالات بزرگان در اخذ قصد قربت در متعلق تکلیف

استاد مقدمه ای دارند[1] که با آن می خواهند اشکالات محقق نائینی و آقای آخوند را بر طرف کنند گرچه دیروز فی الجمله عرض شد .

بلا اشکال اوامر شرعی بر دو قسم اند .

اول: اوامر توصلی که در اتیان آنها قصد امر شرط نیست

دوم: اوامر تعبدی که منوط به قصد قربت هستند .

از طرفی در واجباتی که معمولا مرکبند سه قسم متصور است

قسم اول: واجباتی که همه اجزاء و شرائط و حتی تقید به آنها تعبدی باشند، البته ما این قسم را در شریعت ندیدیم .

قسم دوم: آن است که واجباتی که اجزائش منوط به قصد قربت باشد و شرائط هم بعضی منوط به قصد قربت باشد ولی تقیدش منوط به قصد قربت نباشد؛ مثل صلاة که اجزائش همه عبادی است و شرائط هم بعضی مشروط به قصد قربت و بعضی مثل طهارت بدن و لباس منوط به قصد قربت نیستند. ولی تقید صلاة به شرائطی که منوط به قصد قربت اند، منوط به قصد قربت نیست و شاهد آن هم این است که اگر غافلا نماز را خواندیم و بعد از نماز به طهارت توجه پیدا کردیم، نماز مجزی است .

قسم سوم واجباتی که برخی اجزائش عبادی و برخی غیر عبادی هستند؛ مثل جائی که کسی نذر کند که هم دو رکعت نماز شکر بخواند و هم صدقه ای بدهد. اینجا دو واجب است که مشتمل بر دو جزء است که یک جزء آن عبادی است و یک جزء توصلی است .

این تقسیم به حسب عالم ثبوت قابل تصدیق است و به حسب عالم اثبات برای قسم اول مثالی نیافتیم اما قسم دوم و سوم در شریعت فراوان است .

 

انحلال امر به مرکب به اوامر ضمنی[2]

می دانیم که بازگشت امر به یک مرکب به اوامر انحلالی ضمنی است؛ یعنی مثلا اگر مولی امر به پیکره صلاة می کند این امر به این مرکب به چند امر است به جزء جزء این عمل به عنوان امر ضمنی که منشعب شده از امر به مرکب که استقلالی بوده است.

مثلا اگر مولی امر کرد که این مجموع طلاب حاضر همه را باید اکرام کنید. این امر مجموعی بازگشت به امر به جزء جزء دارد، به نحو امر ضمنی یعنی تا آخرین فرد باید احترام و اکرام کنید.

صلاة هم یکی از همین مصادیق است و بلا ریب یک امر بیش نیست، پس از اولین جزء‌ این مرکب متعلق امر است تا آخرین جزء آن، اما این اوامر ضمنی که به هر جزئی از اجزاء صلاة تعلق گرفته، اوامر منشعب از همان امر وحدانی اول است .

 

فرق بین امر به مرکب با امر به امور مستقل

منتهی فرق بین امر که به مرکب تعلق گرفته با امری که مستقلا به چند چیز تعلق می گیرد آن است که در امر اول، امر ضمنی است و مسلم است که هر جزئی از مرکب، منوط به اتیان باقی اجزاء است. اما اگر امر به نحو استغراقی باشد، امتثال هر یک از افراد منوط به امتثال باقی نیست. اینجا یک امر است که مثلا به پیکره نماز چهار رکعتی تعلق گرفته و به اوامر ضمنی منحل شد، ولی اگر یکی از این اوامر ضمنی امتثال نشد در حقیقت امر به پیکره صلاة نشده است .

اما اگر گفت اکرم هوالاء العشره این منحل به ده امر می شود که امتثال هر کدام منوط به امتثال دیگری نیست. این همان است که گاه می گویند واجب مرکب ارتباطی و گاه استقلالی است .

طبعا امتثال آن امر وحدانی مرکب هم، منوط به این می شود که این پیکره مرکب تماما اتیان شود، لذا اگر کسی تسلیم نماز را نگفت کل پیکره را امتثال نکرده است زیرا آن امر ضمنی منشعب از امر به کل مرکب بود و آنگاه این امر امتثال می شود که همه اجزاء مرکب امتثال شود .

حال این مرکب که اجزائش دارای امر ضمنی است، گاه اجزائش به نحو مطلق مامور به اند و گاه حصه ای از این کلی اجزاء متعلق امر است .

مثلا تارة ما ماموریم ده جزء را در طی مرکبی اتیان کنیم، بدون ترتیب بین آنها، اما گاه همین مرکب ارتباطی که مشتمل بر یک سلسله اجزاء است به قید خاص جز مرکب است؛ مثل نماز که هر چند مشتمل بر چند جزء است، اما هر یک از اینها در جای به حصه خاص مقید به محل خاص واجب است؛ مثلا تکبیر به صورت مطلق جزء نماز نیست، بلکه تکبیر در اول صلاة و ملحوق به قرائت حمد جزء صلاة است و هکذا حمد به صورت مطلق جزء صلاة نیست، بلکه باید ملحوق به اجزاء باشد و مسبوق به قرائت سوره .

پس نتیجه این شد که در یک واجب مرکب ارتباطی که متعلق امری است که به پیکره مرکب تعلق گرفته به اوامر ضمنی منحل می شود که هر امر ضمنی تعلق به جزئی از این مرکب گرفته است اما این جزء حصه خاصی است .

 

مطلب بعد

گاه یک شیئ مرکب ممکن است جزئش عبادی و جزئی توصلی باشد؛ مثل مثال نذر که گذشت و ممکن است در شریعت هم چنین فرضی یافت شود که شارع مقدس ما را به یک پیکره امر کرده باشد که برخی از اجزائش توصلی و برخی تعبدی باشد؛ مثل صلاة که قصد امر و تقرب در آن هست که باید تکبیره تا تسلیمه را اتیان کنیم و همه این جزاء هم عبادی هستند و باید به قصد امر اتیان کرد ولی خود قصد امر هم، عبادی نیست و لازم نیست قصد الامر را به قصد قربت بیاوریم. پس اگر فرض ما مامور به سه چیز مثل رکوع و سجود و قصد الامر باشیم، آیا تمام مامور به اتیان شده است یا نه ؟

حال با توجه به این نکات می گوئیم مولی امر به امری عبادی کرده است که باید به قصد امر اتیان شود و هر جزئی از آن امر، امر ضمنی منشعب از امر کلی به پیکره واجب است. حال اگر الآن مکلف این صلاة مرکب را هر جزئش را به قصد امر ضمنی منشعب از کل اتیان کرد آیا اتیان به مامور به علی وجه العبادة انجام شده است ؟

 

آری زیرا این پیکره مشتمل بر چند جزء به قصد امر منشعب از کل انجام دادیم، پس هم اجزاء مرکب به قصد امر آورده شد وهم قصد امری که جزء متعلق امر اول بود انجام شد و هم لازم نیست قصد الامر خود به قصد الامر باشد .

حال نیاز نیست که ما امر دیگری داشته باشیم تا بعد بگوئیم نماز را به قصد امر باید خواند و الا امری که به پیکره مرکب تعلق گرفته باشد اگر قصد الامر در او اخذ شد تقدم الشیء‌ علی النفس و امثاله باشد .

اگر این مطلب واضح شد به خوبی روشن می شود که یک امر می تواند به پیکره عملی تعلق بگیرد و بگوید آن را به قصد امر و قربت امتثال کن و نیاز به امر دومی داریم و اشکالاتی نظیر تقدم الشیء علی النفس به وجود نخواهد آمد .


[1] محاضرات الاصول، السید الخوئی، ج2، ص164.
[2] محاضرات الاصول، السید الخوی، ‌ ج2، ص166.