درس خارج اصول استاد اشرفی

92/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: طلب و اراده در نظر مرحوم آخوند

گفتیم مرحوم آقای آخوند بحث طلب و اراده را مطرح کردند که در چند مقام باید از آن بحث کنیم

مقام اول: معنای طلب که خواستن شیئی باشد چه از خود باشد یا از غیر مثل طلب الضالة و طالب العلم و از این جهت با مفهوم امر فرق دارد طالب العلم صحیح است ولی آمر العلم غلط است و از این جهت بین طلب و اراده عام و خاص مطلق است و هر کس که دنبال چیزی حرکت کند طالب هست ولی آمر نیست

به این مناسبت سخن در اراده هم آمد و در فرق بین این دو گفته اند که هر دو به معنای خواستن است اما به قول آقای آخوند در مقام تکلم اراده به آن صفت نفسی تبادر می کند و منسبق از آن آن حالت نفسانی که از شوق به شیئی پیش آمد می کند ولی منسبق از طلب طلب انشائی است و الا حقیقت طلب با حقیقت اراده شیء واحد است .

 

مقام دوم

طلب و اراده چند قسم متصور است ؟

گفتیم طلب سه قسم است:

قسم اول: طلب فی النفس که طلب حقیقی و حال نفسانی است که از شوق در نفس حاصل می‌شود؛ مثل طلب آب که از شوق به آن حاصل می شود .

قسم دوم: طلب انشائی همانند دستور به آوردن آب با صیغه امر

قسم سوم: مفهوم طلب که امری ذهنی است

همین سه قسم در مورد اراده هم هست. یکی اراده واقعی است که در نفس مرید پیش می‌آید مثلا ابتدا برای محصل اشتیاق به شرکت در درس پیدا می شود و دوم مفهوم اراده است که از آن تعبیر به خواستن می کنیم و سوم هم انشاء الاراده است

مرحوم آخوند می فرمایند[1] حقیقت طلب و اراده شیء واحد است و مفهوم این دو نیز به معنای خواستن و شیء واحد است و انشاء این دو نیز طلب انشائی است مثل اراده انشائی. عبارت ارید کذا مساوی با اطلب منک کذا می باشد .

البته در مقام تکلم منسبق از اراده بدون قرینه اراده فی النفس است اما منسبق از طلب انشائی است.

در قبال این نظریه گفته اند طلب و اراده دو شیئ مختلف در نفس آدمی هستند، چه آنکه اراده، همان شوق موکد محرک عضلات است ولی طلب تصدی و به کارگیری نفس برای حصول به مطلوب است. پس طلب مرحله متاخر از اراده است. اراده آن صفت نفسانی از شوق موکد نحو الشیء حاصل می شود ولی آنگاه که آدم متصدی حصول به مقصود می شود نامش طلب است پس اراده از مقوله کیف نفسانی است و طلب از مقوله فعل است

از اینجاست که جمعی در قبال آخوند گفته اند حقیقت طلب و اراده شیء واحد نیست. حقیقت اراده شوق حاصل فی النفس و از عوارض نفس است در حالیکه طلب تصدی نحو العمل و از مقوله فعل است و در حقیقت طلب واراده دو شیء است و طبعا در مقام مفهوم و انشاء نیز دو شی‌اند

مقام سوم: یک قسم طلب و اراده، طلب و اراده انشائی است .

گر چه این بحث می بایست در معانی حرفی بحث شود ولی ما در اینجا به تبع بزرگان مطرح می کنیم به مناسبت طلب انشائی .

فرق بین خبر و انشاء

معروف و مشهور در بین علماء نحو و صرف آن است که خبر و جمله خبریه برای دلالت بر ثبوت النسبة یا سلب نسبت وضع شده است؛ مثلا زید قائم جمله خبریه است و این سنخ جمل برای دلالت بر ثبوت نسبت بین قیام زید و زید وضع شده است یا برای سلب نسبت مانند لیس زید قائما و لیس الله بعاجز .

اما جمل انشائی برای ایجاد طلب و ایجاد الشیء و ایجاد امر اعتباری وضع شده و گاه موجد طلب است و گاه موجد تمنی و گاه ترجی و گاه استفهام است و از این جمله است بعت و زوجت و انکحت در مقام ایجاد بیع و نکاح.

اما در اینجا مطلبی استاد خوئی ذکر کرده اند و دیگران هم داد سخن داده اند و ما آنچه از درس ایشان استفاده کردیم عرض می کنیم .

استاد خوئی قائلند که وضع تعهد و التزام است[2] بر اینکه متی اراد معنی خاص تکلم بلفظ خاص .

توضیح ذلک

بشر مدنی الطبع است و از زندگی انفرادی فرار کرده و به اجتماع پناه می برد و به همین دلیل هم به او انسان گفته می شود چرا که فطرتا مایل به انس است و از طرفی شکی نیست که نیاز به رفع حوائج است و باید اغراض خود را به دیگران بفهماند و نیاز به محاوره و مکالمه و رد و بدل شدن حوائج است و اینها به انحائی ممکن است:

اول به وسیله اشاره

دوم به وسیله کتابت

سوم بوسیله حرکات بدن

چهارم به وسیله تکلم

اقسام سه گانه اول امر مشکلی است و خدای متعال برای رفع حوائج بشر تکلم و بیان را آموخت به آدمی بیان دارد و به این وسیله بین ابناء بشر رد و بدل مقاصد انجام می‌گیرد .

پس نقش بیان ابراز مقاصد است و کلام یعنی ابراز ما فی الضمیر با تکلم و بر این اساس حقیقت وضع تعهد است که هر گاه فلان لفظ را گفت مقصودش فلان چیز است مثلا با لفظ زید فلان شخص را اراده کرده است

بر این مبنی چند اثر بار می شود .

اثر اول: حقیقت وضع التزام و تعهد گوینده است برای فهم مراد باطنی خودش

اثر دوم: همیشه در معنای موضوع له اراده و قصد منظور است برای اینکه مقصود و مراد خود را با لفظ می خواهد افاده کند

اثر سوم: متکلم معانی تصدیقیه را وضع کرده است که این به قول مرحوم استاد همان فرمایش شیخ الرئیس و خواجه نصیر است که لفظ برای معانی مراده وضع شده است پس لفظ ابراز مرادات معناست و با تلفظ متعهد به ابراز مراد خود است پس لفظ برای ذات معنای تصوری وضع نشده است و به همیین جهت به الفاظ خود مواخذه می شود و الا اگر فقط ذات معنا لحاظ باشد نباید مواخذ باشد .


[1] کفایة الاصول، محقق خراسانی، ج1، ص64.
[2] محاضرات فی الاصول، السید الخوئی، ج1، ص85.