درس خارج اصول استاد اشرفی

92/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: ادله امر بر وجوب

ادله دلالت امر بر وجوب چند تاست:

دلیل اول

تبادر: آخوند آن را به عنوان دلیل ذکر کرده‌اند. از کلمه امر استفاده می‌شود که موضوع له طلب وجوبی است. مخصوصا با توجه به این که در ماده امر علو از طرف آمر نسبت به مامور خوابیده است که در نظر عرف و عقلاء حق الزام کردن عالی به دانی ثابت است .

محقق عراقی که شاگرد آخوند هم بوده اشکال کرده که ماده بمعنای طلب است و آن امر تبادر در وجوب ندارد[1] . این گونه ادعاها (تبادر یا عدم تبادر) بسته به تشخیص فقیه و مجتهد دارد که انصافا امر ظهور در وجوب دارد .

بعد مرحوم آخوند آیات و روایاتی را مبنی بر مواخذه و توبیخ و ملامت مخالفت با امر مولی به عنوان موید آورده است که بعضی آن را به عنوان دلیل بر مدعی دانسته‌اند .

این دو یعنی تبادر و صحت مؤاخذه بر مخالفت برهان ظهور در وجوب دارد

 

اولین مؤید آخوند

آیه ﴿فلیحذر الذین یخالفون عن امره﴾[2] مؤید اول ایشان است

بعضی گفته‌اند وجوبی بودن فلیحذر مصادره است ولی علماء گفته‌اند فلیحذر معنا ندارد که اگر وجوبی نباشد حذر حتی مستحب باشد و بدون وجوب دستور الهی هم این استحباب حذر هم معنا ندارد .

این آیه شریفه دستور به حذر از مخالفت امر الهی می دهد. حذر کردن در مورد امر واجب است و الا در مخالفت امر مستحب که حذری نیست. ماده «حذر کردن» نشانه آن است که اطاعت امر لازم است. بنابراین ﴿فلیحذر﴾ خواه امر وجوبی داشته باشد یا نه، خود ماده حذر دال بر لازم الاطاعة بودن امر الهی است و نباید با امر او مخالفت کرد .

 

اشکال محقق عراقی

مقدمتا قاعده‌ای در مورد تمسک به اصالة العموم در علم اصول داریم که ابتدا به توضیح آن می‌پردازیم

بیان ذلک

اگر در مراد متکلم از لفظی شک باشد، تمسک به اصالة الحققة می‌کنند؛ مثلا اگر شنیدیم که متکلم گفت «رایت اسدا»، بر اساس اصالة الحقیقة می گویند مراد متکلم معنای حقیقی است، پس اصالة الحقیقة برای کشف مراد متکلم است و هنگام شک در مراد متکلم به اصالة الحقیقة تمسک می کنیم

اما اگر فرض شد معنای متکلم از لفظ برای ما روشن است اما نمی‌دانیم لفظ اسد در رجل شجاع که مراد مسلم متکلم است آیا حقیقت است یا مجاز، اینجا تمسک به اصالة الحقیقة غلط است و نمی‌توان گفت لفظ در معنای حقیقی خود استعمال شده پس کشف می‌کنیم رجل شجاع معنای حقیقی اسد است. ما از اصالة الحقیقة کیفیت استعمال را استفاده نمی‌کنیم بلکه فقط مراد مستعمل کشف می‌شود .

و هکذا اگر مولا در دلیل عام گفت «اکرم کل عالم» و بعد گفت «لاتکرم زید بن عمر» و ما شک کردیم که زید به تخصیص از دائره وجوب اکرام خارج شده یا به تخصص.

در اینجا بعضی گمان کردند می توان به برکت اصالة العموم کشف کرد که خروج زید به تخصص است، یعنی اصل عدم تخصیص است و اصالة العموم حجت است و زید در تحت عام داخل نبوده است و او جاهل است و احکام جاهل بر او مترتب می‌شود.

در پاسخ، علما گفته‌اند اصالة العموم حجت است ولی برای کشف تخصص نیست، بلکه برای این است که بگوید عند الشک فی ارادة العموم عموم مراد است .

در ما نحن فیه مر حوم آقای آخوند تمسک کرده به آیه ﴿فلیحذر الذین یخالفون عن امره﴾ بر اینکه معلوم است اظاعت امر خدا واجب است و باید از مخالفت امر او حذر کرد .

 

اشکال محقق عراقی

ایشان گفته است این آیه می‌گوید کسی که از امر خدا مخالفت کند باید بترسد پس این دلیل برای وجوب است اما دو اشکال در اینجا هست:

اشکال اول: اضافه امر به هاء شده که راجع به الله است و فقط دلالت دارد که از مخالفت امر الله حذر باید شود و لعل فی امر الله خصوصیة. این دلیل بر امر ما سوی الله نیست .

اشکال دوم: آیا این امر به معنای وجوب است و از او کشف وجوب برای معنای امر می‌شود یا اصالة الحقیقة کاشف از مراد است نه در مقام حقیقت بودن مراد پس آیه مزبور دلالت دارد که ایجاب مقصود از امر الله است اما اینکه امر به معنای وجوب است دلالت ندارد مگر به قول منسوب به سید مرتضی استعمال لفظ در معنی محکوم بخ حقیقی بودن معنی است .

به عبارة اخری: آیه فقط دلالت دارد که امر ایجابی خداوند را باید حذر کرد، اما در مورد وجوب بودن معنای امر دلالت ندارد مثلا مراد متکلم رجل شجاع است اما نمی‌توان به اصالة الحقیقة کشف معنای موضوع له لفظ کرد و اینکه اگر مراد قطعی متکلم رجل شجاع است پس به قرینه اصالة الحقیقة معنای حقیقی اسد رجل شجاع باشد .

و هکذا آیه شریفه ﴿ما منعک الا تسجد اذ امرتک﴾[3] که خداوند بر مخالفت امر خود که الزامی بوده شیطان را مورد مؤاخذه قرار داده است ولی این دلیل بر واجب الاطاعة بودن هر امری نیست .

در این آیه محقق عراقی گفته است[4] که امر اسجدوا امر ایجابی بوده است اما این دلیل بر این نیست که معنای حقیقی امر وجوب باشد .

 

مؤید سوم آخوند

فرمایش رسول خداست که «لولا ان اشق علی امتی لامرتهم بالسواک»[5] که از دو ناحیه استدلال بر ظهور در وجوبی بودن معنای امر شده است .

اول از ناحیه اشق که معنای آن این است که مشتقت با امر ایجاد می شود و معنای آن ایجابی بودن معنای امرست و الا نباید مشقت داشته باشد .

دوم آنکه معلوم می شود رسول اکرم امر و ایجاب نکرده است و الا امر استحبابی که در مسواک زیاد است پس کشف می‌شود معنای امر ایجاب است .

 

اشکال آقا ضیاء عراقی

اشکال اول: اولا این در مورد امر رسول است که ممکن است خصوصیت داشته باشد .

اشکال دوم: ما به اصالة الحقیقة کشف مراد می کنیم ولی اگر مستعمل معلوم باشد اصالة الحقیقه کشف نمی‌کند که پس پیوسته معنای امر ایجاب باشد؛ زیرا مراد مستعمل گرچه برای ما روشن است ولی اینکه این معنی موضوع له لفظ امر است ثابت نمی‌شود.

 

دلیل چهارم آخوند

دلیل دیگر داستان بریره است که گذشت ولی اینجا دیگر محقق عراقی اشکال نکرده است .

با توجه به این اشکالات آخوند از این ادله به عنوان مؤید نام برده است .

اینجا مرحوم آقا ضیاء عراقی از راه دیگری پیش آمده است و گفته است مقتضای اطلاق ایجاب است زیرا در ندب طلب است به ضمیمه فصل عدم منع من الترک، اما در ایجاب طلب است بدون فصل و بنابراین عند الشک در آمدن فصل می‌توان به اصالة الاطلاق تمسک کرد و بگوئیم مولی امر کرده و فصلی هم نیاورده، پس مقتضای اطلاق طلب و امر وجوب است و این برهان مبتنی بر اصالة الاطلاق است نه دلیل لفظی .


[1] بدائع الافکار، محقق عراقی، ص204.
[2] نور/سوره24، آیه63.
[3] اعراف/سوره7، آیه12.
[4] بدائع الافکار، محقق عراقی، ص204.
[5] فروع کافی، کلینی، ج3، ص22.