92/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: اوامر
مقام اول: ماده امرکلمه امر بلا اشکال در طلب و غیر آن مثل امر عجیب، شیء، شان، فعل، حادثه و ...که تا پانزده معنا شمردهاند، زیاد استعمال شده است و امر به معنای طلب به اوامر جمع بسته میشود و در ما سوای طلب به امور جمع بسته میشود، لذا جمع بین امر به معنای طلب و امر به معنای غیر طلب، ممکن نیست و نمی توان گفت لفظ امر برای معنای آن قدر جامع وضع شده باشد و دارای یک وضع و یک موضوع له بیش نباشد.
استاد خوئی از محقق نائینی[1] نقل کردند که قدر جامع «واقعه مهم» است ولی انصاف آن است که این تصویر مشکل است .
به طور کلی امر گاه برای معنای حدثی است که از او هم مشتقاتی تصور میشود مثل صیغ ماضی و مضارع و اسم فاعل و مفعول و گاه امر برای معنای جامدی است که از آن مشتقی ساخته نمیشود .
همانطور که صاحب فصول و صاحب کفایة گفتهاند امر دو معنا بیش ندارد و امر اشتراک لفظی است بین دو معنا که طلب یا شیء یا شان باشد. بنابراین احتمال اشتراک معنوی در غایت بعد است .
سوالآیا در اشتراک لفظی، امر فقط برای دو معنا است یا امر در اشتراک لفظی هم به معانی متفاوت است که عبارت از غایت یا غرض یا حادثه یا شیء و شان باشد .
نظر آخوند خراسانی در معنای ماده امرآخوند اینها را از قبیل اشتباه مصداق به مفهوم میدانند؛[2] زیرا معنای دوم امر شیئی است که «له شان و اهمیة» منتهی گاهی در غایت استعمال می شود و گاه مصداق آن امر عجیب و یا امور دیگری است.
این از قبیل معانی میزان گفته میشود که به معنای ما یوزن به الاشیاء است که گاه به امیر مومنان هم اطلاق شده است «السلام علیک یا میزان الاعمال» و به قرآن نیز اطلاق میزان شده است و به قسطاس و ترازو هم اطلاق شده است ولی اینها همه مصداق میزان هستند برای آن معنا .
ما نحن فیه هم از این قبیل است و معنای دوم امر عبارت است از شیء که گاه به آن اضافه میشود «و له اهمیة» که گاه امر مهم یا فعل مهم و ... است.
بنابراین این مقدار مسلم است که اشتراک معنوی در بین همه معانی نیست، بلکه لفظ امر دارای اشتراک لفظی بین طلب و غیر طلب است اما غیر طلب معانی آن از قبیل اشتباه مصداق به مفهوم است .
سوالآیا در امر به معنای طلب، علو طالب نسبت به مطلوب شرط است یا اگر از دانی هم به عالی طلب شود باز امر صادق است؟
بلاریب متبادر از لفظ امر طلب از شخص عالی نسبت به دانی است .
عدم اعتبار استعلاء در امربعضی گفتهاند آری به دلیل پاسخ پیامبر در جواب سوال «اتامرنی» که فرمودند «لا انا شافع»[3] یعنی استشفاء و تقاضا و در مقام امر باید استعلاء هم باشد ولی اکثرا گفتهاند استعلاء و فرماندهی شرط نیست .
طلب از مادون به ما فوق امر نیست، ولی قید عالی بودن جزء معنی نیست بلکه از لوازم طلب و دلالات التزامیه ما فوق است .
استاد خوئی میفرمودند:[4] معمولا کلمه امر به معنای طلب، باید از غیر باشد مثلا طالب العلم گویند نه آمر العلم و معمولا مامور خود شخص نباشد بلکه طلب از غیر است نه طلب من نفسه، لذا نسبت بین طلب و امر عام و خاص مطلق است و هر امر طلب هست اما هر طلبی امر نیست .
آیا از کلمه امر وجوب هم استفاده میشود؟در جمله «لو لا ان اشق علی امتی لامرتهم بالسواک»[5] و گفتهاند معنای امر وجوب هم در او هست؛ زیرا رسول خدا تقاضای مسواک که حتما کرده بود، ولی در این جمله معنای وجوب است پس گفتهاند که موضوع له امر وجوب است
پاسخدر جواب گفتهاند امر به معنای طلب مافوق است ولی عقل مستقل است که در مقام طلب، اگر قرینه بر جواز ترک نباشد مقتضای معنای مولویت و بزرگی طالب آن است که عمل باید انجام شود و بنفسه طلب به معنای ایجاب نیست، بلکه به معنای خواستن از غیر است منتهی این خواست اگر بدون قرینه باشد و طلب از مولی باشد، عقل میگوید اطاعت از مولی لازم است مگر آنگاه که خود مولی قرینه ای بر عدم ایجاب بیاورد. پس کلمه امر در لزوم ظهور دارد اما معنای لغوی امر ایجاب نیست بلکه لازمه اطلاق عدم تجویز ترک است .