درس خارج اصول استاد اشرفی

92/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: معانی بطون قرآن

آقای آخوند فرمودند[1] بعضی گمان کردند که معنای بطن داشتند آیات قرآن آن است که آیات قرآن در معانی متعدد استعمال شده پس استعمال لفظ در اکثر از معنا نه تنها جائز است بلکه هم جائز است و هم واقع شده است. روایات هم متعدد است که معمولا در مقدمه تفاسیر به اینها اشاره شده است

آخوند جواب دادند: الفاظ قرآن در یک معنا فقط استعمال شده ولی منافات ندارد ملزومات و مستلزمات و ملازمات آن معنای مستعمل فیه نیز مراد متکلم باشد و این امری ممکن است که در کنایات در لغت عرب داریم که مثلا «زید کثیر الرماد» کثیر الرماد در معنای حقیقی خود استعمال شده ولی معنای ملازم هم اراده شده است و قرآن هم از همین قبیل است. منتهی خیلی وقتها عقل بشر به این ملازمات توجه نمی کند و اهل بیت که عارف به قرآن هستند ما را به این امور توجه می دهند .

این احتمال درست است و بسیاری از روایات که فرموده ظاهر قرآن عمیق است ممکن است مرادشان همین باشد. همچنین روایاتی که فرموده قصص قرآن در ظاهر قصه و در باطن عبرت و عظه است مثلا قصص قوم لوط و قوم شعیب یا قوم صالح همان الفاظ در معانی خود استعمال شده ولی کنار آن خدای متعال قصد دارد مردم عبرت بگیرند .

بنابراین این معنا قابل قبول است ولی این موجب استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست .

اما باید به عرض برسانم گاه در بعض تفاسیر استفاده می‌شود که کأن لفظ در چند معنا استعمال شده یا اراده شده است مثل داستان حضرت جواد (علیه السلام) در قضیه اختلاف در قطع دست دزد که حضرت به قطع انگشتان سارق امر کرده و در مقام استدلال فرمود «ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا»[2] و چون کف دست یکی از مساجد سبعه است، فقط باید از انگشتان قطع کرد و کف دست را نگه داشت .

آیه شریفه ظاهرا مقصودش از مساجد اماکنی است که مردم در آن سجده می‌کنند ولی امام به کف دست معنا کرده‌اند؛ یعنی مکانی که یوضع علی الارض حین السجود. در اینجا می‌بینیم که مساجد در دو معنا استعمال شده است، پس معلوم می‌شود مساجد هم به اماکن و هم به موضع کف دست استعمال شده است .

تمسک استاد خوئی به داستان‌های قرآن برای موعظه، دخلی به استعمال در ملازمات ندارد و قصص در تاریخ هم مفید شرح حال و هم درس برای مردم است. کتاب است آینه روزگار که در او ببینی پندها بی شمار.

این عظمتی برای قرآن نیست؛ زیرا داستان سرایان دنیا هم قصد آموزش و پرورش و وعظ و ارشاد دارند و این را نمی‌شود مراد از روایاتی که می فرماید قرآن ظاهر و باطنی دارد حمل کرد و بعید نیست براستی همینطور که داستان حضرت جواد کاملا نشان می‌دهد استعمال لفظ در دو معنای مختلف باشد البته یکی از دو معنا مجازی است.

مشتق

آیا مشتق حقیقت در خصوص متلبس بالمبدا است یا اعم از متلبس و من انقضی عنه المبدا است ؟

مثلا یکی از الفاظ مشتق اسم مکان است مثل مسجد. اگر این مسجد بالفعل متلبس بالمبدا است مسلما حقیقت است در صورتیکه استعمال در متلبس بالفعل باشد، چنانکه اگر ذات هنوز ذات متلبس به مبدا نشود، باشد قطعا مجاز است مثل زمینی که کسی برای ساخت مسجد داده است، این هم قطعا مجاز است ولی اگر مکانی قبلا مسجد بوده و الآن خراب شده است یا در خیابان قرار گرفته، آیا صدق مسجد بر ذاتی که انقضی عنه المبدا حقیقت است یا مجاز ؟

پس مشتقات سه گونه استعمال دارند:

اول: استعمال در ذات متلبس به مبدا که قطعا این استعمال حقیقت است

دوم: استعمال در ذاتی که لم یتلبس و سیتلبس بالمبدا که قطعا این استعمال مجاز است

سوم: عمده بحث در این جاست که آیا استعمال مشتق در آنچه که قبلا متلبس به مبدا بود و بعد انقضی عنه المبدا آیا استعمال مشتق در آن حقیقت است .

این بحث از اینجا ناشی شد که در کتاب رضاع آمده است که یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب. اگر بچه‌ای از مادری شیر خورد آن شخص مرضعه به منزله مادر آن مرتضع و شوهر آن مرضعه به منزله پدر این مرتضع می‌شود «الرضاع لحمة کلحمة النسب».

فخر المحققین اول کسی است که در شرح عبارت علامه در کتاب ایضاح این موضوع را مطرح کرده که اگر مردی دو زن کبیره داشت و یک زن صغیره مرتضعه داشت و این دو زن شیر دارند و زن اول بچه کوچک را شیر داد، اینجا هم مرضعه و هم مرتضعه حرام می‌شود.

زن شیر دهنده حرام می‌شود چون ام بچه مرتضع می‌شود و چون بچه مرتضع زن شوهرش است، زن اول ام الزوجه شوهر می‌شود و او قطعا بر شوهر حرام است.

از طرفی مرتضع هم حرام می‌شود زیرا او بنت زوجه مدخول بها می‌شود و بچه بنت مرد شده است و به منزله ربیبه مرد می‌شود و ربیبه مرد هم اگر با مادر ربیبه دخول شده باشد حرام می شود پس مرضعه اول مدخول بها و بچه مرتضعه ای که زوجه است دو هر دو حرام می شود .

اما اگر زوجه دوم هم بعدا شیر داد این مرتضعه که قبلا زوجه بود ولی با شیر خوردن از زوجه اولی از زوجیت خارج شد حال که از مرضعه دوم شیر خورده، اگر مشتق حقیقت در من انقضی عنه المبدا باشد، الان هم به مرضعه دوم ام الزوجه صادق است زیرا این بچه زمانی زوجه مرد بوده است اگر چه با شیر خوردن از او جدا می‌شود. اما در عین حال اگر مشتق در من انقضی نیز حقیقت باشد پس مرضعه دوم ام الزوجه بر او صادق است و او هم حرام می‌شود .

اما اگر گفتیم چون مرتضعه از زوجیت بالفعل خارج شده است و در زمان شیر خوردن از زوجه دوم متلبس به زوجیت نبوده پس قهرا زوجه دوم به کسی شیر داده که الان زوجه شوهر نیست و ام الزوجه شوهرش نیست و زن دوم بر شوهرش حرام نمی‌شود.

مساله از نظر توسعه بحث در بعض جوامد از اینجا پایه ریزی شده است. البته این را به عنوان فرع فقهی آورده‌اند گرچه اصل بحث مشتق قبلا بوده است .


[1] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص38.
[2] سوره جن، آیه 18.