درس خارج اصول استاد اشرفی

92/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع بحث: نظر محقق قمی در تصویر جامع

در تصویر جامع بین افراد صحیح صلاة گرفتار مشکل شدیم زیرا دیدیم نه معنای بسیطی و نه معنای مرکبی می‌توان در نظر گرفت؛ لذا بعضی در صدد برآمدند تصویر جامعی داشته باشند. در بعضی روایات لفظ صلاة شامل صلاة فاسد هم می‌شود «من تققهه فی صلاته اعاد صلاته» یا «من استدبر فی الصلاة اعاد الصلاة» یا «من احدث فی صلاته فلیعد صلاته» لذا در صدد بر آمدند بگویند لفظ صلاة موضوع است برای اعم است از صلاة صحیحه و فاسده .

از طرفی اگر بگوئیم وضع در صلاة عام و موضوع له خاص باشد؛ مثل اسماء اشاره این هم در غایت بعد است؛ به علاوه باز نیاز به تصور جامع دارد و اشکال بر میگردد؛ لذا در صدد بر آمدند که بین صلاة صحیح و فاسد هم ماهیتی را تصور کنند و بگویند این موضوع له صلاة است

یکی از تصورات فرمایش محقق قمی است[1] که وضع صلاة را برای ارکان لابشرط از زیاده و نقیصه ارکان همان است که در صحیحه زراره آمده است طهور و وقت و قبله و رکوع و سجود و نیت که لفظ صلاة برایش وضع شده حال گاه قرائت سوره و تشهد و نظائر اینها اضافه می‌شود و گاه بعض این اجزاء وجود ندارند پس قدر جامع ارکانی است که در روایات وارد شده است .

دیروز گفتیم مرحوم آخوند یک ایراد و محقق نائینی دو ایراد بر این حرف دارند . ایراد مرحوم آخوند گذشت که بالوجدان اگر کسی منحصرا رو به قبله بود و رکوع و سجود انجام داد نماز نخوانده چنانکه اگر یکی از ارکان مفقود شد و باقی صلاة چهار رکعتی را انجام داد قطعا بر صلاة او صلاة صادق است پس خصوص ارکان نامش صلاة نیست .

محقق نائینی دو اشکال دیگر دارند که اگر باقی اجزاء خارج باشند اشکال عقلی و ادبی دارد .

اشکال ادبی: هیچ ماهیتی را نمی‌توان تصور کرد که هم اموری در معنای او دخیل باشند و هم با عدم آنها ماهیت حقیقت داشته باشد

بیان ذلک: اگر معنای صلاة خصوص ارکان باشد و باقی اجزاء و شرائط از معنای صلاة خارج باشند و دخیل در آن نباشند، معنایش آن است که لفظ وضع شده برای خصوص ارکان و استعمال این لفظ برای آن صلاة جامع اجزاء و شرائط باید مجاز باشد؛ مثل استعمال رقبه. پس اگر کسی نماز را با همه اجزاء و شرائط انجام داد، باید لفظ موضوع للجزء در کل اطلاق شود، در صورتیکه اطلاق صلاة بر آن به صورت مجاز نیست .

ثانیا: اینکه سایر اجزاء گاه خارج و گاه داخل در قوام ماهیت باشند چنین چیزی نداریم. هیچ ماهیتی این طور نیست این مستلزم تناقض است .

ان قلت: ممکن است گاهی ماهیتی قابل تشکیک باشد و در منطق آمده که مقولات گاه مشکک و گاه متواطی‌اند؛ مثلا علت اطلاق می‌شود به هر موجدی که آن متفاوت است تا به علت العلل برسد و مثل سواد که نام سیاهی است که مراتب متفاوت دارد و به اقل سیاهی هم صدق سیاهی می‌کند، پس همان طور که سواد ماهیت مشککی است همینطور ماهیت صلاة هم مشکک است به خصوص که فلاسفه مشائی در وجود این را گفته‌اند

الفهلویون الوجود عندهم حقیقة واحدة ذات تشکک تعم

وجود یک حقیقت وحدانی قابل برای تشکیک است و وجود خدا بر او وجود صادق است تا ادنی مراتب وجود که بر همه اینها وجود صادق است در صورتیکه ما به التفاوت عین ما به الاشتراک است

جواب: این تشکیک غلط است زیرا تشکیک در وجود که فهمش مشکل است که حقیقت تشکیک در وجود را درک کنیم و ما درست نمی توانیم آن را درک کنیم .

اما تشکیک در ماهیات قبول است اما در ماهیات بسیط مثل سواد و نور که ما به الامتیاز آن عین ما به الاشتراک آن است و همین طور سایر الوان.

اما ماهیات مرکبه قابل تشکیک نیستند؛ مثل ماهیت انسان که حیوان ناطق باشد و در همه جا انسان به این مراتب است در انسانیت تشکیک راه ندارد هرچند در مراتب علم و فضل و اخلاق در افراد وجود دارد .

بناء علی هذا در صلاة هم تشکیک وجود ندارد به خصوص که اجزاء صلاه از مقولات مختلفند؛ مثلا هوی و نهوض از مقوله حرکت است و اذکار از مقوله مسموعات و نمی‌توان گفت این مقولات مختلف هم با عده‌ای از مقولات اضافه شده یک حقیقت دارند و آن صلاتی که مشتمل بر ارکان است فقط مشتمل بر دو مقوله است کیف و وضع و باز همین صلاة که مشتمل بر هوی و رکوع و سجود اند، همه یک ماهیت باشند قابل قبول نیست

این اشکال آقای نائینی است

اشکال دیگر محقق نائینی: اگر بنا باشد حقیقت صلاة فقط ارکان باشد خود این ارکان هم مختلفند؛ زیرا یکی از ارکان رکوع است که در حالات مختلف رکوع متفاوت می‌شود مثلا در حال سلامت و بیماری و ... و گاه فقط ایماء است. اینها قدر جامع ندارند .

لذا محقق نائینی فرمایش میرزای قمی را رد می‌کند.

ولی استاد خوئی در صدد تصحیح فرمایش محقق قمی هستند[2] و با این بیان همه اشکالات بر طرف می‌شود

فرق است بین مرکبات حقیقیة با اعتباریه. در مرکبات حقیقیه که در عالم تکوین مشتمل بر جنس وفصل و اجزاء و شرائط است زیاده و کمی در او راه ندارد .

اما در مرکب اعتباری امر به ید معتبر است معتبر می تواند در یک ماهیت اجزاء مختلف از مقولات عشر را برای وحدت اعتباری تصور کند و صلاة قطعا از همین قبیل است چنانچه لفظ دار از هم همین قبیل است گاه دار فقط مشتمل بر یک اتاق و یک مرحاض است و گاه ده اتاق و دو آشپزخانه و سه مرحاض دارد و به همه این افراد دار صادق است .

پس در مرکب اعتباری می‌توان زیاد و کم را تصور کرد و بلکه حتی ماهیات متباین را در تحت یک جامع دخیل کرد؛ مثل حلوی که از آرد به ضمیمه یک ماده شیرین تشکیل می شود که آن ماده شیرین ممکن است شکر یا هر ماده شیرین دیگر باشد و هکذا در مورد آرد که ممکن است آرد گندم و یا برنج باشد .

از جهت دیگر هم امر تسمیه واحد اعتباری به ید معتبر است و ممکن است معتبر نامی را انتخاب کند در شرائط خاصی که اگر بودند معنا صادق باشد و اگر نبودند صادق نباشد بنابراین این دقت محقق نایئنی در ماهیات حقیقیة، همه خلط بین ماهیات حقیقیه و مرکبات اعتباریه است و این مسائل در واقعیات تکوینی راه دارد نه اعتباری و چه مانعی دارد شارع یک پیکره متشکل از مقولات مختلف را مانند کیف نفسانی و محسوس و حرکت و فعل را جمع کند در رکوع و سجود و قیام و ... و وحدت اعتباری در او تصور کند و نامش را صلاة بگذارد همانطور که در لفظ دار این گونه است که خانه های مختلف با خصوصیات مختلف را خانه می‌نامند .

 


[1] قوانین الاصول، محقق قمی، ج1، ص60.
[2] محاضرات الاصول، ج1، ص150.