92/09/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: اشکال استاد خوئی بر تصویر آخوند از قدر جامع/ صحیح و اعم/ الفاظ
تصویر قدر جامع فی غایة الاشکال است ولی بالاخره سوای اصولی یا فقهی بودن مساله، این بحث صحیح و اعم، باید دید آیا می توان مسمائی پیدا کرد که اسم صلاة بر او داده شود و در عین حال همه این مراتب متفاوت صلاة را شامل شود .
در حقیقت کأن این به بحث لغوی اشبه است تا به مسالهای که نافع در جریان اصل برائت یا اشتغال باشد .
مرحوم آخوند که قائل به تصویر قدر جامع از راه معلول و ملاک شدهاند، اشکالات متعددی بر ایشان وارد کردهاند (حدود 8 اشکال)
منها:[1] پی بردن به جامع از راه اثر و معلول که مثلا نهی از فحشاء و منکر یا قربان کل تقی یا عروج المؤمن باشد، این مشکل را دارد که اگر آن امر واحد، مرکبی است که آن اثر بر آن بار میشود؛ معلوم نیست این مرکب چند جزء است؛ زیرا فرض آن است که صلاة صحیح هم، از نظر رکعات و هم از نظر حالات مکلفین و از نظر عجز و توان مکلف متفاوت است و شما کدام یک را میخواهید به عنوان قدر جامع دارای آن اثر در نظر بگیرید؟!
ممکن است این مرکب منظور شما در صلاة صبح صحیح باشد و در باقی صلوات فاسد باشد .
و اگر آن امر را بسیط دانستید آیا آن محصل اجزاء و شرائط است که همان بحث غلط بودن رجوع به برائت پیش میآید یا عین این اجزاء و شرائط است و بگوئیم معنای صلاة صحیح حقیقتی بسیط است که تقوم بهذه الاعمال، این در امور اعتباری معقول است و لی در ماهیات متاصله غلط است .
آری ممکن است معتبری نام چند شیء مختلف از حیث ماهیت را شیء بسیطی بگذارد
مثلا کسی چند ماده را ترکیب کند و نامی بر آن تعیین کند ولی در مثل صلاة امر اعتباری نیست و قطعا امری واقعی است که اثر تقرب و معراجیت را دارد .
مرکبات گاه از اموری هستند که در یک حقیقت مشترکند، مانند ماهیات متفاوت که در یک جوهر مشترکند ولی این در صلاة مستحیل است؛ زیرا بین اجزاء صلاة هیچ قدر جامعی ندارد؛ زیرا یک جزء صلاة نیت است که کیفی مخصوص به نفس ناطق است و یک جزء آن قیام و رکوع و سجود است که از مقوله وضع است و هکذا سایر مقولات و این امور همه اعراضی هستند که جنس الاجناس اند که در یک مقوله واحد جنسیه قرار ندارند و حقیقت بسیطه مشترک ندارند .
لذا اشکال دیگر بر آخوند آن است که آن امر حقیقی در هر دو صورت بسیط و مرکب ایراد دارد
استاد خوئی: علاوه بر اشکال گذشته اساسا این اثر مغفول عنه است عند عامة الناس. اگر می گوئید معنای ناهی عن المنکر با معنای صلاة متحد است این که قطعا غلط است و اگر مقصود آن است که یک حقیقت است، عرف توجهی به این اثر ندارند تا قصد تقرب به معنای نهی از فحشاء و منکر حاصل شود لذا دیگر اطاله سخن نمیدهیم .
مرحوم نائینی[2] از بعضی این احتمال را نقل کرده که صلاة هیئت اتصالیهای است که در این پیکره وجود دارد همانطور که هیئت کم که یک مقوله است که زیاد و کم می شود گاه خط که کم است یک متر گاه ده متر و... است، ولی یک حقیقت واحده است. نماز هم اسم برای آن هیئت اتصالیه موجود در صلاة است که گاه یک رکعت است و گاه بیشتر .
و شاهد آن هم آن است که بعض از امور موانع در صلاة هستند و بعض امور را قواطع نام نهادهاند پس معلوم میشود یک حقیقت اتصالی در صلاة وجود دارد که با بعض امور قطع می شود .
میرزا این احتمال را رد می کنند زیرا این هیئت اتصالیة یک امر منتزع از اتیان به اجزاء متواصلا است نه اینکه حقیقتی باشد که دارای وجود مستقلی باشد .
این هم که بعضی از موانع را قاطع گفتهاند عبارة اخری از این است آنچه اعتبار عدمش شده گاه قابل تدارک است و گاه قابل تدارک نیست که قاطع نام دادهاند؛ مثل حدث که نماز را بالمرة باطل میکند .
به نظر ما نظر نائینی که نماز اسم معظم اجزاء و استعمال آن در فاقد، بالعنایة یا بالمشاکلة یا اشتراک در اثر است این اقرب احتمالات است .
مطلبی هم میرزای قمی گفتند که استاد بر آن اصرار دارند[3] و آخوند هم در کفایة اشاره کردهاند .
ایشان صلاة را همان ارکان خمسه دانستهاند که در صحیحه زراره و امثال او آمده است و انضمام بعد از اجزاء مضر نیست و از قبیل ماهیت لابشرط است که یجتمع مع الف شرط و این حقیقت با ضمائم همان حقیقت است و بدون آن ضمائم هم همان حقیقت است مثل زیارت که حقیقت آن حضور الزائر عند المزور است ولی گاه با زیارت امین الله و گاه با زیارات دیگر همراه می شود و اصل صلاة اسم هم برای خصوص ارکان است الوقت و القبلة و الطهور و الرکوع و السجود و زیاد و کم شدن اجزاء مضر به اصل مسمی نیست .
آخوند میفرماید این نه جامعیت دارد و نه مانعیت زیرا اگر تمام اجزاء صلاة به جزء یک رکوع را آورد قطعا به آن صلاة گفته میشود و به عکس اگر تمام ارکان را بیاورد ولی هیئت صلاة را نداشته باشد قطعا صلاة نیاورده است .