92/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: معانی حقیقی و مجازی/ الفاظ/ مسائل کاربردی
آیا استعمال الفاظ در معانی مجازی نیاز به اجازه واضع دارد یا صرف حسن استعمال کافی است ؟اگر در عرف استعمالی پسندیده باشد چه در الفاظ کلی مثل اسد چه در الفاظ شخصی مثل حاتم که بعدها مثَل برای کریم شد یا رستم برای رجل شجاع بعدها استعمال شد. حال در مجازات حسن و زیبائی لفظ از کجا پیدا میشود ؟
مقدمه
ابتدا برای روشن شدن کلام بعد از سلطان العلماء گفتهاند و متاخرین هم تصدیق کردهاند شاعری گفته:
«و قامت تظللنی من الشمس- نفس اعز علی من نفسی قامت تظللنی و من عجب - شمس تظللنی من الشمس» .
این مرد معشوقهای زیبا داشته که در مقام عشق به او می گوید که او شمسی است که برای من در مقابل شمس سایه انداخته دیگر. پس شمس در معنای خودش استعمال شده و این موجب تعجب شده و اگر شمس در غیر موضوع له استعمال میشد که باعث تعجب نیست و لطف و زیبائی این کلام در همین ادعای دخول معشوقه در افراد شمس کرده و سپس استعمال در آن کرده است .
سکاکی اول کسی است که به این معنا پی برده است زیرا در اینجا از بس معشوق زیبا بوده تشبیه به شمس میشود پس لفظ لفظ شمس را در جاریه استعمال نکرده. پس در حقیقت استعمال شمس در جاریه نشده بلکه در معنای موضوع له است به ادعای دخول .
مثال دیگر
«اسد علیّ و فی الحروب نعامة» اینجا باز اسد در معنای موضوع له استعمال شده .
در هر دو جا لفظ «نعامه» در معنای خودش که شترمرغ است استعمال شده و الا اگر در معنای مجازی استعمال شود که حسنی نداشت. زیبائی کلام به استعمال در معنای خودش است .
مجاز یعنی استعمال لفظ در غیر ما وضع له اگر به علاقه مشابهت بود استعاره نام دارد و اگر به سائر علاقات بود مجاز مرسل است .
پس در استعارات استعمال لفظ در غیر ما وضع له نیست بلکه استعمال لفظ در خود معنای حقیقی لفظ است منتهی مجاز در ادعاء است .
یکی از بزرگان شیعه در وقایة الاذهان[1] در سایر مجازات گفته این اختصاص به استعاره ندارد و همه مجازات از همین قبیل است یعنی استعمال در ما وضع له است؛ مثلا این آیه ﴿ما هذا بشر ان هذا الا ملک کریم﴾[2] ملک در معنای خودش استعمال شده است. به «دیده بان مرزی» عین میگویند زیرا با تمام نیرو پاسداری میکند و گوئیا تمام اندامش چشم است و مراقب است. منتهی گوئیا اینها از مصادیق عین هستند.
﴿و اسئل القریة التی کنا فیها و العیر﴾[3] اینجا گفتهاند مجاز در حذف است ولی صحیح آن است که از بس مطلب آشکار است شما از در و دیوار هم که بپرسی همه شهادت به صدق گفتار ما میدهند .
«هذا الذی تعرفه البطحاء وطأته و البیت یعرفه و الحل و الحرم» یعنی معروفیت حضرت سجاد (علیه السلام) آنقدر زیاد است که گوئیا همه این اماکن نیز او را میشناسند .
آخوند هم میگویند مناط در مجازیت حسن عرفی است پس مجاز در کلمه همانگونه که صاحب وقایة الاذهان و بزرگان دیگری گفتهاند اشتباه است مجاز در ادعاء است منتهی گاه ادعاء به منزلة فرد است مانند «شمس» در شعری که گذشت و گاه ادعاء در همان بودن فرد است یعنی فلانی رستم است .
حال که این مطلب روشن شد مساله این است که مطرح بوده استعمال عام و اراده خاص یا استعمال مطلق و اراده مقید حقیقت است یا استعمال مجازی است؟ بعضی گفتهاند معنای مجازی است که به دو قرینه صارفه و معینه نیاز دارد .
حال اگر فرض کردیم مولی گفت «اکرم کل عالم» و در دلیل مخصص گفت «لاتکرم زیدا» به قول افرادی که گفتهاند مراد معنای مجازی است در معنای مجازی باید قرینه معینه هم باشد، یعنی مراد از «اکرم کل عالم» بعد از خروج زید چیست؟ اگر معنا به قرینه معینه روشن شد میگوئیم عام بعد از تخصیص در این معنای جدید حجت است و اگر قرینه معینه نبود آیا میشود به عام استفاده حجیت در غیر زید کرد ؟ خیر
در علم اصول گفتهاند عام در ماسوای مخصص حجت است به خصوص در مخصص منفصل. حال اگر مولی گفت «اکرم کل عالم» و در مخصص منفصلی گفت «لاتکرم زیدا و عمروا» استعمال عام در غیر زید و عمرو اگر مجاز باشد، قرینه صارفه زید و عمرو را خارج کرد، ولی قرینه معینه نیامده که مراد از عام چه مقدار است؛ پس باید عام در ما سوای مخصص حجت نیست؛ در صورتیکه میدانیم عام در ما سوای افراد مخصص حجت است؛ پس این دلیل بر استعمال عام در معنای خودش است و زید و عمر موجب تغییر معنای حقیقی نیستند، منتهی زید و عمر از اراده جدیه خارج شدهاند نه از معنای موضوع له و ما در اصول خواندیم که دو نوع اراده داریم اراده جدیة و استعمالیة. مخصص منفصل در مستعمل فیه تصرف نکرده بلکه در مراد جدی تصرف کرده پس لفظ در غیر ما وضع له استعمال نشده و عموم عام حجت است .